printlogo


بررسی سیمای پیامبر اعظم(ص) در آینه نهج‌البلاغه
محمد(ص) سرمشق جاودانی بشریت


​​​​​​​پیامبر اعظم خداوند جل و علا، حضرت محمد بن عبدالله(ص) راز ناشناخته هستی است که به گفته خود ‌ایشان، در میان آفریدگان خداوند کسی جز حضرت‌ امیرالمؤمنین(ع) او را نشناسد.
امیرالمؤمنین(ع) هم اگر چه ارزش‌های وجودی پیامبر(ص) را درک کرده و قدر و ارج و اوج مقام قرب و ارتباطات وحیانی او را می‌داند اما ‌ایشان نیز به فراخور درک مردمان از او گفته، نه آنچنان که نبی(ص) بوده، زیرا مخاطبی که در بند تن گرفتار است و فراتر از عالم ماده را نمی‌بیند، در خور فهم آن مقامات نیست.
از این رو آنچه در سخنان‌امیرالمؤمنین(ع) از شخصیت والای پیامبر(ص) آمده همه در سطح درک مردمان غیرمعصوم است. صرف‌نظر از درک و فهم آن مقامات بلند که از آن ناتوانیم، با تأسف باید گفت حتی در اندازه فهم خود نیز از اوصاف پیامبر اعظم(ص) آگاهی نداریم و کمتر در پی شناخت پیامبر(ص) و اوصیای ‌ایشان بوده‌ایم. اینک در آستانه رحلت آن گرامی مجالی است تا از کلام نورانی حضرت‌ امیر(ع) بهره برگیریم و اندکی از تقصیر خویش در شناخت آن وجود نورانی بکاهیم.
حضرت ‌امیر(ع) در خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات کوتاه خود به‌طور مکرر از شخصیت والای پیامبر(ص) سخن گفته و ابعاد وجودی‌ ایشان را در حد درک مخاطبان معرفی کرده که فقط به برخی از مهم‌ترین محور‌های آن اشاره می‌کنیم.

پاک‌زادگی و پاک‌نژادی
از نخستین نشانه‌های سعادت هر فرد که زمینه طهارت روحی او را فراهم می‌کند، پاک‌زادگی و اصالت خانوادگی است. حضرت‌امیر(ع) پاک‌زادگی را وصف همه انبیای الهی می‌داند و به‌طور ویژه درباره پاک‌زادگی پیامبر اعظم(ص) تأکید کرده است. کسی که بخواهد مردمان را تزکیه کند و از ناپاکی‌ها دور بدارد باید هم چنین وصفی داشته باشد. 
این تأکید برای آن است که یکی از ناهنجاری‌های مهم جوامع دور از آداب الهی، چه در گذشته و چه اکنون، ناپاک‌زادگی بوده و این خود بستر پیدایش ناهنجاری‌های دیگری برای فرد و اجتماع خواهد شد. از این‌رو مصلحان و معلمان جوامع بشری خود باید پاک‌زاد باشند تا بتوانند عامل پاکی دیگران شوند.

دیگرگرایی و ایثارگری
پیامبر(ص) برای خود نبود، بلکه برای دیگران بود. اندوه آنان اندوه او و درد آنان درد او بود. این برخلاف روش کسانی است که دیگران را به استخدام خود می‌گیرند و اگر اعتنایی هم به کسی کنند از آن رو است که در پی بهره‌گیری بیشتر از او باشند.
 اما اولیای الهی به‌ویژه پیامبر اعظم(ص) چنان بود که چیزی برای خود نمی‌خواست و حساب ویژه‌ای برای خود باز نمی‌کرد؛ همواره بدون امتیاز، خود را یکی از جمع می‌شمرد و برای ارتقای زندگی مادی و معنوی همراهانش می‌کوشید و خود و بستگانش را فدای دیگران می‌کرد. در شرایط خطر، خود و خویشان نزدیک خود را سپر بلای اصحابش می‌کرد به‌گونه‌ای که خود مجروح می‌شد و حمزه، عموی بزرگوارش و جعفر طیار، پسرعمویش و برخی دیگر از خویشانش را فدا کرد.

درمانگری پویا
پیامبر(ص) طبیب روح مردمان بود و درد‌های روح و روانشان را با مهربانی فراوان درمان می‌کرد، اما نه طبیبی که‌ ایستا و یکجانشین باشد و به انتظار مراجعه بیماران بنشیند، بلکه پزشکی سیار و دوره‌گرد و پویا که بیماران را در جای جای زندگی در سفر و حضر، در خانه و بازار و کارگاه، در جنگ و صلح، در فقر و غنا، در شادی و غم و... رصد می‌کرد و به درمانشان می‌پرداخت و جانی دوباره به آنان می‌داد. پیداست با چنین اشراف و کوششی، کسی از دسترسی نداشتن به پزشک در رنج نیست، بیماری افراد پنهان نمی‌ماند و مزمن نمی‌شود و به‌تدریج ریشه بیماری‌ها و ناهنجاری‌های روحی در نهاد مردمان می‌خشکد.

خوشرویی و نرم‌خویی
پیامبر اعظم(ص) افزون بر خوشرویی مداوم، چنان نرم‌خو بود که بسان مغناطیس، دیگران را به خود جذب می‌کرد و به گذشت و اغماض از جفای دیگران فرامی‌خواند. حضرت‌امیر(ع) می‌فرماید: رسول خدا(ص) از همه مردم بخشنده‏تر، دلیرتر، راستگوتر، باوفاتر، نرم‌خوتر و خوش‌معاشرت‏تر بود. هر كه در ابتدا او را می‏دید، هیبتش او را می‏گرفت و هر كه از حضرت شناخت پیدا می‏كرد به او علاقه‌مند می‏شد. من كه پیش از او و پس از او مانندش را ندیده‏ام.
رسول خدا(ص) فرمود: آیا به شما خبر ندهم كدامتان بیشتر به من شباهت دارید؟ گفتند: چرا ای رسول خدا. فرمود: كسی كه خلقش نیكوتر و برخوردش با مردم ملایم‏تر و با خویشانش نیكوكارتر باشد و برادران دینی‌اش را بیش از همه دوست داشته و بر حق، صبورتر و خشم خود را فروخورنده‏تر و گذشتش از همه بهتر و در حال خشنودی و خشم از همه باانصاف‏تر باشد.

ساده‌زیستی
زندگی بدون تکلف و بی‌پیرایه، سبک ویژه پیامبر(ص) بود. با آنکه در اوج قدرت ظاهری و نیز در اوج دلبری از مردم قرار داشت، هرگز اسیر زخارف دنیا نشد و همواره از نشانه‌های گرایش به دنیا فراری بود و نزدیکان خود را از آن پرهیز می‌داد. حضرت‌امیر(ع) نمونه‌هایی از ساده‌زیستی پیامبر(ص) را به این شرح بیان کرده است: بر زمین نشستن و همان‌جا غذا خوردن، چونان بردگان نشستن، بر مرکب بی‌زین سوار شدن و بر ردیف خود دیگری را سوار کردن، وصله زدن به لباس و دوختن کفش خویش، درخواست از همسر خود در کندن پرده نگارین از در و دیوار منزل تا او را به یاد دنیا نیندازد.

اختلاف‌زدایی
از دیگر اوصاف پیامبر(ص) فراخوان همیشگی ‌ایشان به اتحاد و برادری جامعه دینی بود. در جامعه آن روز که مردم از قبایل مختلفی بودند و از دیرباز در رقابت با یکدیگر قدم برمی‌داشتند و کارزار‌ها کرده و خون‌ها بر سر آن ریخته بودند، طلوع نور پیامبر(ص) کینه‌ها را از سینه‌هایشان شست و آنان را به برادری یکدیگر رساند. 
اختلاف میان مردمان چون آتشی است که خرمن وجود آنان را خاکستر می‌کند و هیچ پایانی برای آن دیده نمی‌شود و گروه‌های درگیر، کینه به دل گرفته و در فرصت مناسب از یکدیگر انتقام می‌گیرند. پیامبر رحمت(ص) این آتش‌ها را فرو نشاند و تقوا را تنها عامل برتری و فضیلت انسان‌ها دانست و امتیازات طبقاتی، نژادی، قومی و... را از میان برداشت و پیوند برادری به جای آن
 برقرار کرد. 
حضرت‌امیر(ع) در خطبه۹۳ نهج‌البلاغه می‌فرماید: خداوند کینه‌ها را به واسطه او دفن کرد و آتش اختلافات را فرونشاند و میان مردم پیوند برادری افکند.

چگونگی سرمشق قرار دادن پیامبر(ص) در زندگی
بر اساس رهنمود خدای متعال در قرآن کریم که پیامبر(ص) را سرمشق مردمان خوانده است: لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه، حضرت‌امیر(ع) مخاطبان خود را به این مهم سفارش می‌فرماید که پیامبر پاک و پاکیزه‌ات را سرمشق خود قرار ده. ‌ایشان در زمانه‌ای که وضع مادی مسلمانان بر اثر فتوحات فراوان تغییر کرده بود و عده‌ای به مال فراوان رسیده بودند و به‌طور طبیعی سرگرم زندگی دنیا و دلبستگی‌های آن بودند، سرمشق قرار دادن پیامبر(ص) را گوشزد کرده و مخاطبان را از فرو افتادن در دام دنیا برحذر می‌دارند. ‌ایشان پس از این توصیه کلی، به سبک زندگی پیامبر(ص) در پرهیز شدید از دنیاگرایی خود و خانواده‌اش اشاره کرده و نمونه‌هایی از آن را برشمرده‌اند که در مطالبی که گذشت به آن پرداختیم.

چگونه می‌توان پیامبر(ص) را سرمشق خویش قرار داد؟
استاد آیت‌الله مصباح(ره) در کتاب سیمای پیامبر اعظم(ص) در نهج‌البلاغه در تبیین این الگوگیری چنین می‌نگارد: حقیقت این است گاهی الگو قرار دادن در قالب کار است و گاهی در محتواست. زمانی خانه‌های عموم مردم، از خشت و گل بود و هنوز در بعضی بخش‌های ایران خانه‌های کاهگلی وجود دارد. 
در آن‌ زمان اگر اتاقی را سفید می‌کردند طاغوتی حساب می‌شد یا اگر پارچه‌ای نقش داشت، خیلی استثنایی بود و انسان را به ‌یاد زخارف دنیا می‌انداخت. چیزی که عادی و همه‌جایی باشد و دائم در ‌معرض دید قرار گیرد، جلب ‌توجه نمی‌کند. اگر همه‌جا پرده کرباسی ساده باشد، وقتی در جایی پرده منقوش و تزئین‌شده باشد جلب‌توجه می‌کند. اینکه پیغمبر اکرم(ص) فرمود این پرده را از جلو چشمم بردار، از آن‌ رو بود که این پرده استثنایی بود و جلب‌توجه می‌کرد. ‌ایشان فرمود وقتی این پرده جلو چشم من است، مرا به‌یاد زخارف دنیا می‌اندازد. اما اگر چیزی باشد که در خانه هر فقیر و انسان متوسطی باشد، آدمی را به‌یاد زخارف دنیا نمی‌اندازد و جلب‌ توجه نمی‌کند.
محتوای کارها و رفتار‌های پیغمبر(ص) تواضع و اهل تکلف نبودن است. امتیاز پیغمبر(ص) این بود که مقید نبود تعمیرکار کفش‌ ایشان را تعمیر کند، بلکه خود، آن را می‌دوخت. او اهل تکلف نبود.