11 جمادیالثانی سال 1160، شب هنگام، گروهی به سرکردگی علیقلیخان به خیمه شاهی در فتحآباد قوچان ریختند و نادرشاه افشار را به قتل رساندند. عامل ترور، یعنی کسی که به حیات وی خاتمه داد، محمدخان قاجار بود. ما عموماً عادت داریم به دلیل فتوحات عصر نادری که نتیجه کشورگشاییهای دوران 12ساله سلطنت او است، از اوضاع اجتماعی و البته بحران روحی و روانی وی غفلت کنیم. نادر در چند سال پایانی عمر خود، گرفتار نوعی «پارانویا» و روانگسیختگی ناشی از آن شدهبود و دائم گمان میکرد گروهی در پی توطئه علیه وی هستند. او پسرش رضاقلیمیرزا را بر اثر همین سوءظن کور کرد و از میان برداشت. تأثیر این روانگسیختگی بر رفتار شاه افشار، سبب شد او به ظلم و ستم غیرقابل تحمل علیه مردم ایران رو بیاورد، از آنها مالیات سه سالهای را که پس از حمله به هندوستان بخشیده بود، مطالبه کرد و کار کشتار و استفاده از داغ و درفش را به عملی روزانه تبدیل نمود. در چنین شرایطی، وقتی برای سرکوب یک شورش راهی شمال خراسان شد، با این توهم که سردارانش قصد جان وی را کردهاند، تصمیم به کشتن همه آنها گرفت. او تعدادی از نگهبانان مخصوص خود را فراخواند و از آنها خواست برای این اقدام آماده شوند و حتی، براساس گزارش لاکهارت انگلیسی، به نگهبانان گفت نسبت به جانش بیمناک است؛ در حالی که دلیلی متقن برای این مسئله نداشت. به هر حال، سرداران از طریق برخی نگهبانان، متوجه منظور نادرشاه شدند و در شب 11جمادیالثانی 1160(28 خرداد 1126)، به خیمه «چوکی» دختر محمدحسنخان قاجار و همسر نادر که شاه افشار در آن به سر میبرد، ریختند و او را به قتل رساندند. نکته حائز اهمیت در این واقعه که باید آن را هم مدنظر قرار داد، حضور پررنگ قاجارها در این ماجراست که احتمالاً، به دلیل قتل فتحعلیخان قاجار، بزرگ طایفه خود به دست نادر و در ایام سپهسالاری وی در لشکر شاهتهماسب دوم صفوی، کینه شاه افشار را به دل داشتند.