printlogo


در آستانه سالروز شهادت مبارز و آزادی‌خواه نامدار گیلانی
میرزا کوچک‌خان و نهضت بزرگ او
11 آذرماه هر سال، یادآور شهادت مردی است که برای آزادی و استقلال وطن و نجات آن زیر یوغ استعمار و اجانب، از جان گذشت و مظلومانه به دست ایادی استعمار، به شهادت رسید.

میرزاکوچک‌خان جنگلی، یکی از ستاره‌های درخشان تاریخ معاصر ماست؛ ستاره‌ای که برای مردم ایران، الگویی برای وطن‌دوستی و شهادت در راه میهن است. یکی از فرازهای جالب زندگی کوچک جنگلی که باید در آن با دقت بیشتری نگریست، واکنش و نگاه او به اقدامات حکومت کمونیست شوروی است؛ نیروهای تحت فرمان لنین که روسیه را تحت تسلط درآورده و مدعی بودند که می‌خواهند همه رنجبران و زحمتکشان عالم را نجات دهند. شاید در آن شرایط که اژدهای استبداد و استعمار به دست و پای ملت‌های محروم دنیا پیچیده بود، شنیدن این ادعای فریبنده می‌توانست دل‌خوش کن باشد و چنین نیز بود؛ اما افرادی مانند کوچک‌جنگلی که خیلی زود به ماهیت کمونیست‌ها پی بردند و دریافتند که آن‌ها، هیچ تفاوتی با استعمارگران پیشین ندارند و فقط رنگ و لعاب عوض کرده‌اند، زیاد نبودند. میرزا و یاران او، احتمالاً نخستین گروه مبارزی در ایران بودند که با کمونیست‌ها ارتباط برقرار کردند و حتی به کمک آن‌ها امیدوار بودند، اما خیلی زود به ماهیت آن‌ها 
پی بردند. او دریافت کمونیست‌های مدعی آزاد کردن خلق‌های تحت ستم، خود استعمارگران و غارتگرانی هم‌سنگ دولت‌های امپریالیستی هستند.

گام اول برای آزادی
از جمله اسنادی که می‌تواند بر این ادعا صحه بگذارد و دیدگاه‌های میرزاکوچک‌خان را بهتر و روشن‌تر نشان دهد، نامه‌های او خطاب به مسئولان حکومت شوروی است. وی پس از آنکه با پیشنهاد شرم‌آور کمونیست‌ها مبنی بر پذیرفتن مرام مارکسیستی و یکی شدن گیلان با شوروی و در واقع، تجزیه ایران روبه‌رو شد، خطاب به لنین، رهبر وقت شوروی نوشت: «ما معتقدیم قدم اول را برای آزادی ایران برداشته‌ایم، لیکن خطر از جانب دیگر به‌ما روی آورده است، یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود، معنیش این است که هیچ‌وقت به مقصودمان نخواهیم رسید؛ زیرا به جای مداخله یک دولتی خارجی که تاکنون وجود داشت، مداخله خارجی دولت دیگری شروع شده است. ما نمی‌توانیم افتخارات انقلابی خود را که طی ۱۴ سال کوشش و فداکاری بدست آورده‌ایم، یکباره محو کنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم». 

نامه‌های شدیداللحن
میرزا در نامه شدیداللحنی به مدیوانی، نماینده شوروی در گیلان به رفتارهای تجاوزکارانه آن‌ها اعتراض کرد و به صراحت نوشت: «اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند، ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیست‌های دنیا حالی کنیم که وعده‌های شما همه‌اش پوچ و عاری از صحت و صداقت‌اند. به نام سوسیالیسم اعمالی را مرتکب شده‌اید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایه‌داری انگلیس است. با یک فرقه آزادی‌طلب و یک جمعیت انقلابی که مشقت‌های متوالی چندین ساله دیده و هنوز هم محصور دشمنان است آیا این نوع معامله می‌کنند؟». میرزا ماهیت قیام جنگل را با انقلاب کمونیستی یکی نمی‌دانست؛ او معتقد بود که بر اساس مبانی دین شریف، باید با هر تسلط بیگانه‌ای بر خاک مملکت اسلامی مقابله کرد. او در ادامه نامه‌اش به مدیوانی می‌نویسد: «در قانون اسلام مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند» و سپس می‌افزاید: «ما قدم‌های مقدس انقلابی را با راستی و درستی بدون هیچ‌گونه آلایش برداشته‌ایم. انگلیس‌ها و دولت نیکلائی به من حکومت، سلطنت، امتیازات و ریاست می‌دادند و من به اتکای توجه مردم و احساسات عمومی و مقبولیت عامه که همین چیزها آخرالامر فساد و دروغگویی‌هایتان را برملا خواهند ساخت، به آن پیشنهادها پشت‌ پا زدم. رفقای شما غارتگری و آدم‌کشی را مسلک نام گذاشته، این کارها را به نام کمونیزم مرتکب می‌شوند و حالا می‌خواهند همان کارها را در ایران انجام دهند. ما به شرافت زیست کرده‌ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده‌ایم و با شرافت خواهیم مرد».