printlogo


نکته‌ها/ حجت‌الاسلام محسن قرائتی
دامنه دعاهایمان را توسعه دهیم


حضرت ابراهیم یک روز یک دعا کرد، خدا گفت: من این دعا را مستجاب نمی‌کنم. دعای حضرت ابراهیم(ع) مستجاب نشد. دعا چه بود؟ مکه را که ساخت، گفت:
خدایا من کعبه را ساختم، به مؤمنانی که اینجا به زیارت کعبه می‌آیند رزق بده: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ» (بقره/ 126)، به هر کس از اهل مکه که ایمان دارد از میوه‌ها بده بخورند؛ «مَنْ آمَنَ». فرمود: این چه دعایی است؟! حالا اگر یک کافری وارد مکه شد به او ندهیم؟! در گرسنگی و نان و آب که نباید گزینش کنیم. حضرت ابراهیم گزینش کرد، گفت خدایا به مؤمنان بده بخورند. چرا این‌طور دعا می‌کنی؟! گاهی وقت‌ها افرادی که دعا می‌کنند، خیلی تنگ دعا می‌کنند، مثلاً می‌گوید خدایا  کسانی که به این مسجد کمک کردند، بیامرز. حالا مسجد بغلی چه؟ بگو خدایا هر کس کار خیر کرده، قبول کن، کسانی که در این مسجد، در این هیئت، کسانی که در این فامیل بودند، کسانی که سال‌های قبل در این محله بودند؛ یعنی درِ کمک را باز کنیم، چون دعا می‌کنی، مثلاً می‌خواهی یک مؤمن را دعا کنی، می‌گویی خدایا سید حسن نصرالله را در مقابل اسرائیل حفظ کن، حالا چرا می‌گویی سید حسن نصرالله؟ خب ایشان یک نفر است، بگو سید حسن نصرالله و حامیانش، فلان شخص بزرگوار و هر کس که ایشان را دوست دارد، طرفدارانش؛ وقتی گفتی طرفدارانش، میلیونی می‎شود، اما وقتی می‌گویی فلانی را حفظ کن، یک نفر است. در بخشیدن و کمک هم یک خرده باز فکر کنیم، مثلاً وقف؛ وقف یعنی از خودت بکن، به جامعه ملحق کن؛ از خودت بکن، از خودت کم کن، وقف کن، یعنی بگو مال امت اسلامی است. این گوشه‌ای از شیوه‌هاست. خدا فرمود: «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ» (بقره/ 126)، ابراهیم چه دعایی است که می‌کنی، می‌گویی به مؤمنان رزق  بده بخورند، من به کافران هم رزق می‌دهم، «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ».
اصلاً در قرآن آیه‌ای داریم که می‌گوید زکات که گرفتی، بخشی را به آن‌هایی که مسلمان هم نیستند بده، از مسلمان مالیات بگیر به کفار بده، چرا؟ برای اینکه کفار جذب شما شوند، «وَ الْمُؤَلَّفَهًِْ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60) آیه قرآن است. آیه‌ «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (اسراء/ 23) پس از توحید است. پیغمبر(ص) می‌گفت غیر از اینکه مسلمان شدید، به پدر و مادرتان احسان کنید. این‌ها به خانه می‌آمدند، به پدر و مادرشان خیلی احسان می‌کردند. پدر و مادر می‌پرسیدند: «چه شده؟ شما خیلی به ما احترام می‌گذارید؟!» می‌گفتند: «من مسلمان شدم». خیلی از برخوردها و روش برخوردها طرف را زیر و رو می‌کرد.