printlogo


سخنان منتشر نشده رهبر معظم انقلاب درباره زندگی نورانی دهمین پیشوای شیعیان
امام هادی(ع) مظلومِ پیروز
«شهادت حضرت امام‌ هادی(ع) را تسلیت عرض می‌کنم. این امام بزرگوار در مجموعه‌ آثار و برکاتی که از ائمه هدی(ع) رسیده است، این خصوصیت را دارد که در ضمن زیارت، مهم‌ترین فصول مربوط به مقامات ائمه(ع) را با بیان وافی و شافی، با زیباترین تعبیرات بیان کرده‌اند. زیارت جامعه‌ کبیره، از این بزرگوار است؛ زیارت امیرالمؤمنین(ع) در روز غدیر که یکی از غُرَر تعبیرات و فرمایشات ائمه(ع) است، از این بزرگوار است.» این‌ها بخشی از بیانات رهبر انقلاب در بیان فضائل امام دهم شیعیان، امام ‌هادی(ع) است.


امامی که دورانش همچون دوران آخرین امامان شیعه همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود. در عین ‌حال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد کمی شیعه در این دوران، از فعالیت‌های ضدشیعی که از این دوره بر جای مانده و همچنین از اقدامات سیاسی و نظامی حاکمان به منظور جلوگیری از گسترش روزافزون تشیع به خوبی روشن است.
میان امام‌ هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستمی که ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود، مسئله وکالت بود. کسانی که به عنوان وکالت از طرف امام رضا(ع) و پس از آن امام جواد(ع) و امام‌ هادی(ع) کار ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و شیعیان را بر عهده داشتند، علاوه بر جمع‌آوری خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز، نقش سازنده‌ای داشته و در جا انداختن امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند. به هر روی نظام وکالت، نقشی اساسی در تثبیت موقعیت سیاسی و فرهنگی شیعه ایفا می‌کرد. هدف اصلی این سازمان، جمع‌آوری خمس، زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحویل آن به امام و نیز پاسخ‌گویی امام به سؤالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه سیاسی آنان توسط وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثری در پیشبرد مقاصد امامان(ع) داشت.
در سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام علی النقی الهادی(ع) پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای متن بیانات رهبر انقلاب را درباره‌ حیات نورانی این امام همام منتشر کرده است.
این سخنان در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضه‌خوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی(ع) بیان شده و به خوبی به تبیین داشتنِ دست برترِ اهل بیت(ع) در راهبری جامعه اسلامی و پیروزی در این مسیر اشاره دارد.

امام‌ هادی(ع) ظاهراً و باطناً پیروز شد
بالاخره در نبرد بین امام‌ هادی(ع) و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت ‌هادی(ع) بود؛ این باید در همه‌ بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار 6 خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آن‌ها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‌ کوتاهی مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکی به‌ دست پسرش کشته شد، دیگری به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنی‌عباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت ‌هادی(ع) و حضرت عسکری(ع) و در آن شدت عمل روز به‌ روز وسعت پیدا کرد؛ قوی‌تر شد.
حضرت ‌هادی(ع) 42سال عمر کردند که 20 سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی می‌کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترک‌های خودمان؛ ترک‌های آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‌ مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه(ع) و مؤمنان را نمی‌شناختند و از اسلام سر در نمی‌آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم می‌شدند و با عرب‌ها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‌ قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام‌ هادی(ع) جمع شدند و حضرت توانست آن‌ها را اداره کند و به وسیله‌ آن‌ها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامه‌نگاری و... - برساند. این شبکه‌های شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روز به‌ روز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام‌ هادی(ع) همه‌ این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خون‌ریز همان 6 خلیفه و علی‌رغم آن‌ها انجام داده است. حدیث معروفی درباره‌ وفات حضرت‌ هادی(ع) هست که از عبارت آن معلوم می‌شود عده‌ قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به ‌گونه‌ای که دستگاه خلافت هم آن‌ها را نمی‌شناخت؛ چون اگر می‌شناخت، همه‌شان را تارومار می‌کرد؛ اما این عده چون شبکه‌ قوی‌ای به‌ وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمی‌توانست به آن‌ها دسترسی پیدا کند.

مجاهدتی که نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه(ع) - به قدر سال‌ها اثر می‌گذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک این‌ها مثل جماعتی که سال‌ها کار کنند، در جامعه اثر می‌گذاشت. این بزرگواران دین را همین ‌طور حفظ کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحیی بن ‌اکثم که با آنکه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها به کل کلکِ آن کنده میشد؛ تمام می‌شد. این مجاهدت و تلاش ائمه(ع) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسان‌های کمربسته نداشت، نمی‌توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی به ‌وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین می‌رفت. اگر اسلام کسانی را نداشت که پس از پیغمبر(ص) این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین می‌رفت؛ تمام می‌شد و اصلاً هیچ چیزش نمی‌ماند؛ اگر هم می‌ماند، از معارف چیزی باقی نمی‌ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلیشان تقریباً هیچ ‌چیز باقی نمانده است. اینکه قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی پس از هزار سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیرطبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک ‌خوردن، زندان‌ رفتن و کشته ‌شدن هم هست، که این‌ها برای این بزرگوارها چیزی نبود.
ائمه‌(ع) ما در طول این 250 سال امامت - از روز رحلت نبی مکرم اسلام (ص) تا روز وفات حضرت عسکری، 250 سال است - خیلی زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیتشان دل‌ها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلوم‌ها غلبه کردند؛ هم مقطعی غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.