printlogo


نکته ها / حجت الاسلام محسن قرائتی
نقش خانواده در تربیت دینی فرزندان


سؤالی كه كردیم بیشتر بچه‌ها گفتند: ما نماز را در خانه و از مادر یاد گرفتیم. در جلسه‌ پیش گفتم نقش مادر خیلی مهم است. قرآن می‌فرماید: «مرج البحرین یلتقیان» (الرحمن/19) بعد می‌گوید: «لا یبغیان» (الرحمن/20) دو تا دریا دارای آب شور و شیرین كنار هم، این‌ها به هم تجاوز نمی‌كنند، بعد می‌گوید: «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» (الرحمن/22)، «بَغی» با غین یعنی ظلم. «لا یبغیان» چون ظلم نمی‌كنند، تجاوز نمی‌كنند یعنی آب شیرین در شور نمی‌آید، آب شور در شیرین؛ چون این آب‌ها به هم تجاوز نمی‌كنند، «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان».
در خانه هم همین‌طور است، اگر زن و شوهر اهل تجاوز نبودند، مادر و پدر خوب بودند «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» بچه‌هایشان لؤلؤ و مرجان می‌شوند. اگر در خانه زن به شوهر حرف بد زد، شوهر به زن حرف بد زد، در خانه‌ای كه درگیری هست بچه تربیت نمی‌شود. خانه‌ نمازی، بچه‌اش نمازی می‌شود. پدر و مادرها شما كه امكاناتی برای بچه‌هایتان جور می‌كنید این امكانات را در سایه‌ نماز انجام دهید. اگر نمازت را بی‌غلط خواندی گوشواره می‌خرم، اگر رفتیم نماز جمعه آنجا مثلاً حالا دوچرخه‌ای، موتوری می‌خواهی، لباسی می‌خواهی، كفشی می‌خواهی در راه نماز جمعه می‌خرم. این پدر و مادر نقش دارند، نمی‌شود بی‌تفاوت بود. گاهی پدر و مادرها می‌گویند: آقا من به او گفتم گوش نداد. دیگر حوصله‌ام نمی‌رسد. خدا گفته: به بچه‌ات كه سفارش نماز می‌كنی باید حوصله كنی. «وأمر أهلك بالصلوه واصطبر علیها» (طه/132)، «وَ أْمرْ» امر كن، «أهلك بالصلوه» یعنی بچه‌ات را وادار كن نماز بخواند، بعد می‌گوید: «واصطبر علیها»؛ آیه‌ قرآن است كه خواندم یعنی مقاومت كن. نگو: 10 بار گفتم گوش نداد. گور پدرش می‌خواهد بخواند، می‌خواهد نخواند. شما اگر دیدی بچه دارد غذای فاسد می‌خورد، نمی‌گویی آقا نخور، جدی می‌گویی. ما گاهی وقت‌ها همین‌طور تذكر می‌دهیم ولی جدی نمی‌گوییم. حساس نیستیم. زمانی شخصی گفت: من در ماشین بودم، به راننده گفتم: نگهدار. نگه نداشت، نمازم قضا شد. گناه گردن او! گفتم: چطوری گفتی؟ گفت: رفتم گفتم آقای راننده نگهدار نماز بخوانیم، او هم گفت: بنشین به تو خبر می‌دهم. ما هم نشستیم و به ما خبر نداد. نماز قضا شد، گفتم: اگر ساكت می‌افتاد چطور می‌گفتی؟ نگه دار. نگه دار چه شد؟ ساكم افتاد. {با بیان حركت} برای نماز این‌طور گفتی؟ گفت: نه این‌طور نگفتم. گفتم: پس دلت به حال ساكت بیش از نماز می‌سوزد. جدی نگفتی. ما گاهی وقت‌ها سر یک چیزی جدی هستیم.