گفتوگو با مهدی غبرایی درباره شیوه نویسندگی ماریو بارگاس یوسا که دیروز خبر درگذشتش منتشر شد
آخرین نویسنده از نسل غولها
«لعنت به روزی که با خبر مرگ یوسا آغاز شود!» این جملهای بود که مهدی غبرایی، مترجم شناخته شده کشورمان پس از شنیدن خبر درگذشت یوسا بیان کرد.
ماریو بارگاس یوسا، نویسنده نامدار پرویی و برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۰، در ۸۹سالگی و در زادگاهش، لیما، چشم از جهان فروبست. او پس از مارکز محبوبترین نویسنده آمریکای لاتین است. محبوبیت او مرزهای جهان را زیر پا گذاشته است. بسیاری از کتابخوانها در گوشه گوشه دنیا، یوسا را میشناسند و آثار منتقدانه او را میخوانند و لذت میبرند. مخاطب ایرانی هم به مدد ترجمههایی که از آثار او شده است این نویسنده پرویی را به خوبی میشناسد.
آثار یوسا در ایران به چاپهای متعدد رسیدهاند، از این رو فقدان این نویسنده حتماً برای علاقهمندان به آثارش خبری متأثرکننده بوده است.
یوسا تقریباً 6 دهه نویسندگی کرد و در این مدت حدود 60 اثر نوشت و منتشر کرد اما فقط تعدادی از آنها توانستند به زبان فارسی ترجمه شوند. از این میان «گفتوگو در کاتدرال»، «سالهای سگی»، «سور بز» و «جنگ آخر زمان» بیش از سایر آثار مورد توجه مخاطب ایرانی بوده است.
عبدالله کوثری تاکنون بیشترین تعداد از آثار یوسا را به فارسی ترجمه کرده است، اما مترجمان دیگری مانند کاوه میرعباسی، مهدی غبرایی، اسدالله امرایی، هوشنگ گلشیری، قاسم صنعوی و... نیز دست به ترجمه آثار این نویسنده زدهاند.
مهدی غبرایی با ترجمه دو اثر «واقعیت نویسنده» و «موجآفرینی» به جرگه مترجمان آثار یوسا پیوسته است. به باور این مترجم با درگذشت ماریو بارگاس یوسا، نسل غولهای ادبی به پایان رسیده است.
غبرایی معتقد است: با فقدان یوسا، نسل بزرگان ادبی مانند فاکنر، همینگوی، مارک تواین داستایوفسکی، تولستوی، بالزاک، استاندال و نویسندگان بسیاری که نام بردن از آنها فهرست نسبتاً طولانی از نویسندگان درجه یک خواهد شد به پایان رسید. زمان کنونی، زمانه متوسطهاست همچنان که در سینما هم مسیر همین است و تفاوتی با سینما ندارد.
در گفتوگویی با مهدی غبرایی به تحلیل آثار ماریو بارگاس یوسا پرداختهایم. این گفتوگو را بخوانید.
یوسا کرم کتاب بود
مهدی غبرایی در ابتدا درباره دلایل محبوبیت جهانی یوسا صحبت کرد. این مترجم با تأکید بر اینکه یوسا پس از مارکز محبوبترین نویسنده آمریکای لاتین است، به شرح دلایل این محبوبیت پرداخت و گفت: البته فوئنتس هم نویسندهای دوستداشتنی است اما فوئنتس نتوانست به درجه محبوبیت مارکز و یوسا دست پیدا کند که در ادامه علت آن را خواهم گفت، اما نخستین دلیل محبوبیت یوسا این است که او کرم کتاب بود. از نوجوانی و جوانی هر کتابی به دستش میرسید، میخواند.
به این صورت او پشتوانه غنی از آثار نویسندگان ادبیات اسپانیا و آمریکای لاتین (که اسپانیایی مینوشتند) را در اختیار داشت و از این خرمن توشه میگرفت. او از سن 19سالگی به پاریس رفت و با استعدادی که داشت چندین زبان را یاد گرفت.
زبان فرانسه را آموخت و توانست آثار ساتر، کامو و سایر نویسندگان فرانسه را با زبان اصلی بخواند. به یادگیری زبان انگلیسی هم مشغول شد و بیواسطه به آثار همینگوی و فاکنر دسترسی پیدا کرد و این دو تن نویسندگان محبوبش شدند، به این صورت او نویسندهای شد که از پشتوانه غنی ادبی برخوردار بود.
این مترجم ادامه داد: هر زمان از نویسندگان موفق و راز موفقیت آنها صحبت میکنم، یوسا را مثال میزنم که با استعداد ذاتیاش قدم در راه یادگیری گذاشت، آنچه به کار او میآمد را حفظ کرد و آنچه به نظرش درست نبود را رها کرد.
یوسا در دو اثر «واقعیت نویسنده» و «موجآفرینی» که ترجمه آن را خودم انجام دادم و به نوعی به شرح زندگی و سبک نویسندگیاش میپردازد بر همین مسئله صحه میگذارد و میگوید استفاده از منابع غنی ادبیات لاتین و دسترسی بیواسطه به آثار نویسندگان تراز اول و محبوب غربی موجب شده به سبکی دست پیدا کند که برای مخاطب جذاب و خواندنی است.
مترجم کتاب «هزار خورشید تابان»همچنین گفت: مخاطب ایرانی غیر از اینها یک دلیل دیگر دارد تا آثار یوسا را دنبال کند و آن تأکید یوسا بر نقد قدرت است.
غبرایی توضیح داد: یوسا در آثارش همواره قدرت را نقد میکند چیزی که جامعه ایران هم به نوعی با آن دست به گریبان است. البته او نگاه یکجانبه به این مسئله ندارد و همیشه قدرت نظامی را مقصر نمیداند بلکه از تقصیر و کوتاهی قربانیان هم صحبت میکند و فقر، بیسوادی و فساد تودههای مردم را هم در آثارش به نمایش میگذارد. از این رو خواننده مجذوب نگاه بیطرفانهاش میشود چون مانند امیل زولا جامعه را میشکافد و بدون جانبداری صریح، جانب اخلاق و انسانیت را میگیرد.
تفاوتهای نویسندگی یوسا و مارکز
مترجم آثار موراکامی در ادامه در خصوص تفاوتهای نویسندگی یوسا و مارکز؛ دو نویسنده آمریکای لاتین صحبت کرد و گفت: هر دو از نویسندگان محبوب جهان هستند اما آثارشان تفاوتهایی با هم دارد. درست است که مارکز به زمینههای تاریخی کشورش توجه دارد اما عمده آثار یوسا، مسائل تاریخی است و به تاریخ توجه ویژهای دارد. مارکز پیرو سبک رئالیسم جادویی است اما یوسا برخلاف بسیاری از چهرههای این جریان واقعیت را با عناصر جادویی ترکیب نمیکند.
گرچه تخیل در آثار او نقش مهمی ایفا میکند و تکنیک در هم ریختن زمان و مکان را دارد اما تخیل او بر پایه واقعیت است.
یوسا با آنکه آثار بسیاری نوشته اما در هیچ رمانی خودش را تکرار نمیکند. مخاطبی که به زبان و سبک او آشناست هرگز نمیتواند اثری از او را به دست بگیرد و بعد نخوانده بر زمین بگذارد. چون قصهگویی اساس کار او است. اگر بخواهیم در قیاس با فوئنتس دیگر نویسنده آمریکای لاتین صحبت کنیم، یوسا از او قصهگوتر است چون فوئنتس به فرم اهمیت بیشتری میداد و شاید برای همین است که محبوبیت یوسا نسبت به فوئنتس هم بیشتر است.
یوسا از چه مینویسد؟
مترجم کتاب «هرگز ترکم مکن» با بیان اینکه ویژگی بارز نویسندگی یوسا توجه به نقد قدرت و توجه به تاریخ و تجربیات شخصیاش است، به شرح چند اثر شناخته شده یوسا پرداخت وگفت: یوسا در نخستین رمانش، «عصر قهرمان» که ایرانیها آن را با عنوان «سالهای سگی» میشناسند، تجارب شخصی خود در مدرسه نظامی لئونسیو پرادو و نهاد اجتماعی فاسد آن را به تصویر کشیده که نشان میدهد چگونه معیارهای اخلاقی در چنین محیطی مورد تمسخر قرار میگیرند.
همچنین فساد در مدرسه بازتابی از فساد در جامعه پرو در زمان نوشتن رمان است. یوسا در این اثر درباره فساد در قدرت نوشته است؛ فساد نظامیها، اخلاقگریزی و تسری این بیاخلاقیها به جامعه.
او در اثر جاودان «گفتوگو در کاتدرال» که جناب عبدالله کوثری ترجمه جامع و درخشانی از آن ارائه کرده است هم به موضوع نقد قدرت پرداخته است. رمان دو جلدی گفتوگو در کاتدرال بر اساس دیکتاتوری مستبدانه رئیس جمهور پرو مانوئل آ.اودریا نوشته شده است که قهرمان داستان، سانتیاگو با شرکت در فعالیتهای براندازانه گروههای سیاسی چپ، علیه دیکتاتوری خفقانآور اودریا قیام میکند.
«سور بز» را بیش از سایر آثار یوسا دوست دارم
غبرایی با بیان اینکه کتاب «گفتوگو در کاتدرال» بیتردید درخشانترین اثر یوساست، گفت: اما من کتاب «سور بز» او را بسیار دوست دارم. این رمان با درآمیختن زمان و مکان سه خط داستانی درهم تنیده را دنبال میکند. بخش نخست درباره زنی به نام اورانیا کابرال است که پس از مدتها غیبت به جمهوری دومینیکن بازگشته است تا به دیدار پدر بیمار خود برود. او در این بازگشت اندیشیدن به خاطرات تکاندهندهای را سرکوب میکند که از دوران جوانی به یاد میآورد و راز دیرینه را در سینه نگاه میدارد.
خط داستان دوم آخرین روز زندگی تروخیلو را از لحظه بیدار شدنش بازگو میکند و همزمان حلقه داخلی نظامی سیاسی را نشان میدهد که پدر اورانیا در گذشته به آن تعلق داشته است. خط سوم، داستان ترورکنندگان تروخیلو است. بسیاری از آنها پیش از آن به دولت وفادار بودهاند؛ اما حالا در خودرویی نشستهاند تا انتهای زندگی او را رقم بزنند. هر جنبه از داستان این کتاب دیدگاه متفاوتی در مورد فضای سیاسی و اجتماعی جمهوری دومینیکن، از گذشته و حال را به نمایش میگذارد. تصاویر این کتاب به قدری عمیق و سینمایی است که مورد اقتباس سینمایی هم قرار گرفته است.
تجربههای سیاسی یوسا و اظهار پشیمانی
یوسا در سال ۱۹۹۰ نامزد ریاست جمهوری پرو شد اما از رقیبش آلبرتو فوجیموری شکست خورد و پس از آن، همه فعالیتها و برنامههای سیاسی خود را کنار گذاشت.
این مترجم درباره تجربه سیاسی یوسا بیان کرد: به نظر من سیاست کار نویسنده نیست. نویسنده باید فعال ادبی باشد نه فعال سیاسی. او در مسیر نوشتن و خلق ادبیات جزو بهترینها بود. یوسا بارها درباره ماجراجوییهای سیاسیاش صحبت کرد و حتی در کتاب «ماهی در آب» که زندگینامه او است از فعالیتهای سیاسیاش اظهار پشیمانی کرد که او را از زندگی ادبیاش دور نگه داشته بود.
نقد نویسنده از خود
غبرایی که دو اثر از یوسا را ترجمه کرده است درباره این آثار گفت: کتاب «واقعیت نویسنده» شامل هشت مقاله غیررسمی از نویسنده است و حاصل واکاوی برخی از آثار یوسا و ترسیم مسیر نگارش این آثار و فرایند خلق داستان و شخصیتهایشان است البته یوسا در این اثر صرفاً به بازگویی روند خلق آثار و بازنمایی نقاط نادیده شاهکارهایش بسنده نمیکند و به ترسیم بخشی از زندگی هنری خود نیز میپردازد.
آنچه سبب ارزش این اثر است روایت بیپردهای از زندگی هنری و البته آن بخش از زندگی شخصی نویسنده است که در روند خلق آثارش تأثیرگذار بوده؛ روایتی که منجر به شناخت بهتر قلم یوسا و به تبع فهم و درک عمیقتر از آثار او میشود. از این رو شاید خواندن این اثر توسط مخاطب به درک بهتر رمانهای او کمک کند.
غبرایی با بیان اینکه یوسا در این آثار خودش را نقد میکند، تصریح کرد: کمتر نویسندهای آثار خودش را نقد و تحلیل میکند مثلاً وقتی از همینگوی درباره مسیر خلق آثارش میپرسیدند او پاسخ نمیداد و میگفت: «اثری که نوشته و منتشر شده دیگر به من مربوط نیست چون اگر درباره آن صحبت کنم، خلاقیت من آسیب میبیند»، اما یوسا جزو نوادری است که درباره همه آثارش صحبت میکند بدون آنکه به خلاقیت ادبی او آسیبی وارد شود.
این مترجم همچنین درباره کتاب «موجآفرینی» اثر دیگر یوسا که توسط او ترجمه شده، توضیح داد: در این کتاب بیش از 40 مقاله از این نویسنده بزرگ پرو گرد هم آمده است. این کتاب توسط جان کینگ ویرایش شده که او این مقالات را به انگلیسی نیز ترجمه کرده است. یوسا در مورد سیاست، ادبیات، فرهنگ عامه، حرفه نویسندگی و موضوعات دیگر مینویسد. حالات روحی او در سراسر کتاب بسیار متفاوت است: عصبانی، آزرده، احساساتی، خشمگین و شیفته.
آثار یوسا را با چه ترتیبی بخوانیم؟
مترجم «میلیونر زاغهنشین» در پاسخ به این پرسش که مخاطبی که بخواهد آثار یوسا را بخواند باید از کدام اثر او شروع کند و مسیر خواندن آثار این نویسنده برای لذت و درک بیشتر چگونه خواهد بود، گفت: «خانه سبز» و «گفتوگو در کاتدرال» جزو نخستین آثار یوساست که اتفاقاً مخاطب نباید در ابتدا سراغ این آثار برود.
«خانه سبز» که آرزوی من ترجمه این اثر است اما در ایران امکان ترجمه آن نیست در دسترس مخاطب ایرانی نیست و کتاب «گفتوگو در کاتدرال» هم که درخشانترین اثر یوساست به دلیل پیچیدگیهایی که دارد نباید انتخاب اول خوانندگان باشد.
وی توضیح داد: از آنجا که یوسا نویسندهای پیچیدهنویس است و در آثار اولش نتوانسته از این پیچیدگی فاصله بگیرد توصیه من برای درک بهتر آثارش این است که مخاطب ابتدا کارهای متأخر این نویسنده را بخواند.
چون او هر چه جلوتر آمده به سادگی نزدیک شده است. مثلاً کتاب «سالهای سگی»، «چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟»، «زندگی واقعی آلخاندرو مایتا» یا «مرگ در آند» آثاری هستند که اول میتوان سراغ آنها رفت و بعد سراغ کتابی مثل «سور بز» و «گفتوگو در کاتدرال»، چون مخاطب برای خواندن این آثار باید تمرکز لازم را داشته باشد و یوسا را تا حدودی بشناسد.
خبرنگار: خدیجه زمانیان