20 سال سر لیست ترور
همانطور که میدانید در سال 2009 یک عملیات جدی ترور از سوی رژیم صهیونیستی برای زدن شهید فخریزاده اجرا شده بود که تا مرحله آخر هم پیش رفت و ظاهراً دستگاه های اطلاعاتی بر آن سوار شده بودند و در لحظه آخر ناکام ماند. محمد مهدی فخری زاده در پاسخ به این سؤال که آیا این اتفاق باعث نشد که شهید احتیاط بیشتری بکنند و مسائل حفاظتی و امنیتی را سختتر رعایت کنند؟ میگوید:از 20 سال پیش تاکنون اگر اشتباه نکنم عملیاتی که منجر به شهادت پدر شد سومین یا چهارمین عملیات ترور در مورد ایشان شد. هم قبل از 2009 و هم پس از آن چند عملیات برای ترور ایشان صورتگرفته بود.
عملیات 2009 را ما آن موقع خبردار نشدیم و بعدها در پی برخی اتفاقها متوجه آن شدیم؛ چون به دو دلیل ایشان خیلی این مسائل را با ما در میان نمیگذاشت. یعنی اصلاً به ما نمیگفت، مگر اینکه ما از جایی با خبر میشدیم و از ایشان پرس و جو میکردیم و پدر هم خیلی خلاصه در حدی که سؤال ما را بی پاسخ نگذارد، جواب میداد. اما هیچ کدام از این اتفاقها شهید فخریزاده را از مسیرش منحرف نکرد و عقب نینداخت، نه اینکه برای ایشان مهم نبود و بی دقتی میکرد یا به موضوع اهمیت نمیداد، ایشان به مسائل امنیتی اهمیت میداد؛ زیرا مأموریتهایی داشت که مهم بودند و باید انجام میشد، ایشان در کنار نگاه فرامادی و اعتقادی که داشت، جریان طبیعت را هم پذیرا بود و اقدامات لازم امنیتی را انجام میداد، ولی اینکه مسائل امنیتی منجر شود به اینکه در کارش سست شود به هیچ عنوان اتفاق نمیافتاد.
اینجا برخی حرفها و روایتها هست که باید حواسمان باشد خلط مبحث نشود. اینکه بعضیها میگویند ایشان طالب شهادت بود و کارهایی میکرد که شهید بشود و از این قبیل حرفها درست نیست. این فرق دارد با آنکه فرد در خطر قرار بگیرد، ولی از راهش منحرف نشود!
ایشان یک جملهای داشت که اگر درست تحلیل و تشریح نشود ممکن است ذهن را منحرف کند. گهگاه در میان اقوام و دوستان کسانی بودند که وقتی از موضوع ترور و تهدیدها با خبر میشدند با نیت خیرخواهانه به پدر میگفتند دست بردار و این کارها را کنار بگذار و به افراد دیگری بسپار، سرانجام تو را خواهند زد!
ایشان در پاسخ میگفت دشمن میخواهد مرا حذف کند تا کارم ناتمام بماند، اگر من خودم کار را کنار بگذارم دشمن را به هدفش رساندهام.
او همچنین در پاسخ به ما که میپرسیم به نظر شما رمز حفظ مسیر شهید فخریزاده چیست و چگونه باید طی طریق شود؟ مطرح میکند: رمز آن به نظر من همان توکل است.نیت خالصانه و بعد توکل. اینکه اول اهداف مادی و خوشامد این و آن را کنار بگذاریم و نیتمان را در راه خدمت به خداوند و خلق خدا قرار دهیم. آن زمان است که خداوند هم راه را باز میکند و هم مجهولات را معلوم میکند.
اینجا برخی حرفها و روایتها هست که باید حواسمان باشد خلط مبحث نشود. اینکه بعضیها میگویند ایشان طالب شهادت بود و کارهایی میکرد که شهید بشود و از این قبیل حرفها درست نیست. این فرق دارد با آنکه فرد در خطر قرار بگیرد، ولی از راهش منحرف نشود!
ایشان یک جملهای داشت که اگر درست تحلیل و تشریح نشود ممکن است ذهن را منحرف کند. گهگاه در میان اقوام و دوستان کسانی بودند که وقتی از موضوع ترور و تهدیدها با خبر میشدند با نیت خیرخواهانه به پدر میگفتند دست بردار و این کارها را کنار بگذار و به افراد دیگری بسپار، سرانجام تو را خواهند زد!
ایشان در پاسخ میگفت دشمن میخواهد مرا حذف کند تا کارم ناتمام بماند، اگر من خودم کار را کنار بگذارم دشمن را به هدفش رساندهام.
او همچنین در پاسخ به ما که میپرسیم به نظر شما رمز حفظ مسیر شهید فخریزاده چیست و چگونه باید طی طریق شود؟ مطرح میکند: رمز آن به نظر من همان توکل است.نیت خالصانه و بعد توکل. اینکه اول اهداف مادی و خوشامد این و آن را کنار بگذاریم و نیتمان را در راه خدمت به خداوند و خلق خدا قرار دهیم. آن زمان است که خداوند هم راه را باز میکند و هم مجهولات را معلوم میکند.
ارسال دیدگاه