چند دقیقه روضه با زبان مادری در صحن غدیر

آیین چهارپایه ‌خوانی در حرم مطهر رضوی با حضور عزاداران کشورهای جهان اسلام برگزار می‌شود

چند دقیقه روضه با زبان مادری در صحن غدیر

تازه غروب شده که جمع می‌شوند توی صحن غدیر. از عراق و لبنان تا سوریه و عمان. مردها دشداشه پوشیده‌اند و زن‌ها، عبا. سلانه سلانه راه می‌روند به شوق شنیدن یک روضه با زبان مادری. دل توی دلشان نیست. می‌خواهند با زبان خودشان به آقایشان علی بن موسی الرضا(ع) سلام بدهند و چشم دوخته‌اند به چهارپایه و مداحی که روی آن ایستاده.


به گزارش آستان‌نیوز، عاشق‌اند و زور عشق به آن‌ها دل و جرئت داده که بیایند شهر غریب. شهری که بر عکس تمام شهرهای جهان، هیچ غریبی در آن گم نمی‌شود چون همه تابلوهایش به تابلو «حرم» ختم می‌شوند. چون هر کجا که بایستند کافی است بگویند «حرم»، آن ‌وقت حتی اگر هزار کیلومتر از هتلشان دورتر شده باشند دوباره به خانه محبوب می‌رسند. 
حالا همان آدم‌ها، همان مسافرهای غریب، راهشان را کج کرده‌اند به سمت صحن غدیر و دنبال مداحی می‌گردند که برایشان یک دهن روضه با زبان مادری بخواند. که چشم و دلی سبک کنند به اشک و سبکبال برگردند وطن‌هایشان. بینشان می‌چرخم. چشم از چهارپایه خوان برنمی‌دارند. پچ‌پچ‌ها زیاد است و در هم و بر هم. کمی کلافه شده‌اند اما منتظرند. زنی که از لهجه‌اش مشخص است عراقی ا‌ست، یقه پیراهن پسر سه‌ساله‌اش را توی کالسکه مرتب می‌کند و از میان ردیف زن‌ها سرک می‌کشد. هنوز خبری نیست و هیچ‌ کس حتی از اینکه روضه، عربی باشد مطمئن نیست. 
 
ولوله در صحن غدیر 
تا اینکه چهارپایه خوان، دهان باز می‌کند به مدح آل‌الله(ع). صحن غدیر ولوله می‌شود. زن‌ها گوش تیز می‌کنند و مردهایشان از سمت چپ صحن، سر پا ایستاده، به چهارپایه خوان اشاره می‌دهند. روضه امشب، عربی است. دقیقاً همان ‌طور که دل‌های گرفته‌شان طلبید. 
امّ‌نور که عبای خلیجی پوشیده و دختر و پسرش دو طرفش ایستاده‌اند بین شلوغی صف‌ها دنبال جای خالی می‌گردد. شنیدنِ روضه عربی شور انداخته به جان و دلش. روی پایش بند نیست و ذوق‌زده پشت سر هم می‌گوید: «الحمدلله، صوت شَجی» که یعنی خدا را صد هزار مرتبه شکر بابت شنیدنِ این صدای روح‌نواز. کمی خودم را جمع و جور می‌کنم و به فاصله کوچک بین خودم و زن کویتی اشاره می‌دهم. تشکر می‌کند اما جلو نمی‌آید. چون جای خالی سریع پر می‌شود! آن هم با زنی که روبنده بسته و عربی را به لهجه حجاز حرف می‌زند. 
 
ذکر جرعه‌های سم 
چهارپایه خوان، ذکر مصیبت می‌خواند. ذکر مصیبت رحلت نبی اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و علی بن موسی الرضا(ع). ذکر جرعه‌های سم که جان از جانان گرفت و زمین و زمان را عزادارِ بزرگمردان بنی‌هاشم کرد. چشم زائرهای کشورهای جهان اسلام از حلقه‌های اشک پر می‌شود اما «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»، که این را امام حسن(ع) می‌گوید به امام حسین(ع) در آن هنگامه که جرعه‌های تلخ سم یزیدیان، جگر مبارکش را پاره پاره کرده و صورت چون قرص ماهش را به سبزی گرایانده. 
دست می‌کشد روی سر برادر و می‌گوید: «بر من گریه نکن حسین جان، که هیچ روزی چون روز قتلگاه تو نیست یا اباعبدالله». 

 مجلس روضه برای عرب‌ها 
مجلس روضه‌ عرب‌ها برپا می‌شود. وسط صحن دلکش غدیر. آن هم با شور چهارپایه‌ خوان و عزاداری دست‌هایی که بر سینه‌های سوخته‌شان می‌کوبند و چشم‌هایی که جز به زبان اشک، سخن نمی‌گویند. ساعت حرم، هشت بار می‌کوبد در پلاک هشت اما جای سوزن انداختن نیست. حالا حتی ایرانی‌های زائر و مجاور هم پا به پای عراقی‌ها، سوری‌ها، لبنانی‌ها و سعودی‌ها ایستاده‌اند و اشک می‌ریزند در عزای مردی که اگر زمین و آسمان‌ها در ذکر مصیبتش خون گریه کنند کافی نیست. چشم‌هایم را می‌بندم و به همهمه نجواها گوش می‌دهم. به لهجه‌ها و هق‌هق گریه‌ها. به صدای قدم‌های زائرانی از تمام جهان. و ناگهان پرت می‌شوم به سرزمین کرب و بلا. به روز دهم محرمِ سال شصت و یکم هجری. به روضه قتلگاه. به ایستادن حضرت حورا(س) کنار مقتل ماه. 
چهارپایه خوان شور می‌گیرد. دل‌ها ملتهب می‌شود. چشم‌هایم را باز می‌کنم. جمعیت عزادار انگار انتهایی ندارد. سر تکان می‌دهم رو به آسمان: «به خدا سوگند که راست گفت رسول الله(ص): «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرَارَهً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً ...» که همانا برای شهادت حسین(ع) داغی است در دل‌های مؤمنین که هرگز سرد نخواهد شد. واللهِ لا تبرُد أبدا...». 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه