نه آن شانزه لیزه‌ای که فکر می‌کردیم!

سفرنامه یوروپ/ قسمت چهارم

نه آن شانزه لیزه‌ای که فکر می‌کردیم!


نمی‌شود مقصد نخستین سفرت به اروپا، پاریس باشد و حداقل 20 یا 30 مورد درخواست شوخی و جدیِ: «توی شانزه لیزه، مارو یاد کن» و التماس دعاهایی از این قبیل همراهت نباشد! یعنی بر فرض اگر خودت هم اسمی از شانزه لیزه نشنیده و اشتیاق دیدن این خیابان معروف را نداشته باشی، التماس دعاهای موقع خداحافظی دوستان و آشنایان جوری تحریک و تحریصت می‌کند که هول می‌شوی و همان روز اول و بعد دیدن ایفل خودت را می‌رسانی به این خیابان رؤیایی. معروفیت، جذابیت و شهرت شانزه لیزه البته فقط مخصوص ما ایرانی‌هایی که سال‌ها پیش مرکز خریدی به همین نام را هم در تهران راه انداخته بودیم، نیست. خیلی از مردم دنیا بعد از ایفل، پاریس و فرانسه را با شانزه لیزه می‌شناسند. می‌گویند ناصرالدین‌شاه خودمان هم پس از اولین سفرش به فرانسه و قدم زدن در شانزه لیزه، جوری مبهوت و مجذوب و بعد جوگیر شد که پس از بازگشت فکر ساختن خیابانی که محل تفریح، سینما رفتن و تئاتر دیدن باشد به سرش زد و دستور ساخت «لاله زار» را داد. البته نمونه ایرانی شانزه لیزه با همه خاطره‌انگیز بودنش، شباهت چندانی به نمونه فرانسوی نداشت.

تا میدان کنکورد
نمی‌دانم چرا اولین حضور در شانزه لیزه، مثل رؤیت ایفل، آن جور که باید و شاید، کیفورمان نکرد! بالاتر از این وقتی در میدان شارل دوگل و طاق نصرت معروفش جوری عکس گرفتیم که شانزه لیزه عزیز و باشکوه پشت سرمان بیفتد و بتوانیم توی عالم مجازی پُزِ: «من و شانزه‌ لیزه» را بدهیم، حسابی توی ذوقمان خورد! عکس‌هایمان را که نگاه می‌کردیم، پشت سرمان فقط یک خیابان معمولی به چشم می‌آمد، با درخت‌هایی که تقریباً قشنگ تزئین شده بود، چند تایی ماشین مدل به مدل، ساختمان‌های دو طرف خیابان، آسفالت، رهگذر و... . اصلاً خبری از شانزه لیزه توی عکس‌ها نبود! گفتیم شاید لنز دوربین‌ها از به تصویر کشیدن ماجرا و زیبایی‌های شانزه لیزه عاجزند. پس تصمیم گرفتیم فاصله تقریباً 2 کیلومتری یا کمتر میدان شارل دوگل تا میدان کنکورد که شانزه لیزه آن‌ها را به هم وصل می‌کند پیاده قدم بزنیم و حظ ببریم. بیشتر از کافه‌های معروف که مشابه و قشنگ‌ترش را در اغلب خیابان‌های پاریس می‌بینی، ساختمان‌های بزرگ که اغلب فروشگاه و نمایندگی برندهای معروف هستند جلب توجه می‌کرد. یکی دوتا سینما، تئاترهایی که از خیابان شانزه لیزه می‌شود به آن‌ها رسید، رستوران‌های کوچک و بزرگ، یک بوستان تقریباً قشنگ و جمع و جور، کاخ الیزه که خیلی نزدیک به شانزه لیزه است و نه توی خود آن و... همه  داشته‌های خیابانی است که خیلی‌ها حسرت دیدنش را دارند. می‌ترسیم شوخی بگیرید وگرنه ادعا می‌کردیم شانزه لیزه با همه شهرتش چیز خیلی بیشتری از خیابان‌های تهران، اصفهان، شیراز و مشهد خودمان برای عرضه کردن به شما ندارد. 

برای ثبت در تاریخ
روزهای بعد چند بار دیگر به صورت عبوری و غیرعبوری از شانزه لیزه دیدن کردیم که اگر عظمت، شکوه یا زیبایی خاصی از چشممان افتاده، آن را ببینیم. ولی خب شانزه لیزه برای ما همان شانزه لیزه گرانقیمت، کمی تا قسمتی نچسب و شلوغ و پلوغ قبل بود! عکسی را هم که می‌بینید در آخرین حضور و سرزدن، از دفتر ایران ایر نبش خیابان(63) شانزه لیزه گرفتیم. برای اینکه کسی فردا این عکس را منتشر و در فضای مجازی شایعه نکند که دفتر هواپیمایی ایران در پاريس تعطیل شد... یا مثلاً ایرانی‌ها در فرانسه برای دریافت بلیت باید از روز قبل جلو در بخوابند، اضافه می‌کنم که ساعت عکس‌برداری 9 شب (عصر پاریس) است و دفتر هما تعطیل. بنده خدایی هم که کفش‌هایش را جفت کرده و با آسودگی جلو دفترخوابیده، نه توی صف دریافت بلیت است و نه از معترضان فرانسوی که قصدش مخدوش کردن حیثیت هواپیمایی معظم ایران باشد. معترضان فرانسوی یا همان جلیقه زردها یک‌بار در سال 98 خدمت این ساختمان رسیده بودند. این بنده خدا اما یکی از انبوه بی‌خانمان‌های پاریسی است که پاتوقش شانزه لیزه است و لابد دارد در سایه عطوفت هواپیمایی کشور ما دمی می‌آساید! آن هم جلو ساختمان و دفتری که تا همین سه سال پیش سالانه 800هزار یورو اجاره‌اش بود. امسال را نمی‌دانیم که صاحبخانه شانزه لیزه‌ایِ هما، مثل صاحبخانه‌های وطنی بابت تورم، بالا رفتن نرخ دلار، تحریم، به نتیجه نرسیدن برجام، حمله روسیه به اوکراین، دعوای با قمرخانم همسایه و... چند برابر کشیده روی اجاره! 

خبرنگار: مجید تربت زاده

برچسب ها :
ارسال دیدگاه