
خاطره ای که به کمکم آمد
نویسنده کتاب «از داستانها باید آموخت؛ خاطرات و حکایات» میگوید: داستانهایی از آیتالله حقشناس(ره) و نحوه برخورد ایشان را شنیده بودم و عین همان برای من رخ داد. برای مثال ایشان در سفری که به مکه مشرف شده بودند، پس از انجام اعمال در مکه، ساعت 3-2 نیمه شب شده و دو ساعت تا اذان صبح باقی مانده بود. ایشان به اطرافیان فرموده بودند تا اذان بیدار بمانیم چون اگر بخوابیم هم نماز شب و هم نماز صبح از دست میرود؛ عین همین اتفاق برای ما افتاد و در سفر حج و پس از اعمال، دو ساعتی تا اذان صبح فرصت داشتم و ماندم و این داستان به یادم آمد؛ صبح فردا از برخی حجاج شنیدم نمازهایشان قضا شده بود!
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
کتاب «مخاطبشناسی در ارتباطات تبلیغی» منتشر شد
-
«نقش دعا در زندگی انسانها»
-
داستان دینی در خدمت سبک زندگی
-
تفاوت قصهپردازی در سه کتاب آسمانی
-
توسعه حرم امامین جوادین c سرعت گرفت
-
خاطره ای که به کمکم آمد
-
چرا خودکشی گناه کبیره است؟
-
«قاب فرشهای متبرک» در فضای مجازی، واقعی نیست!
-
فرمولی در خدمت سبک زندگی
-
ز صد یکی نتواند حدیث وصف تو گفتن