آدم دیگر چه آرزویی می‌تواند داشته باشد؟

روایت شاگرد و محافظ شیخ زکزاکی از زیارت خانوادگی‌اش در مشهد

آدم دیگر چه آرزویی می‌تواند داشته باشد؟

مسلمانان هر کجای دنیا باشند از هر نژاد و رنگ و ملیت، جایی در این دنیای خاکی هست که قلبشان همواره آنجا می‌تپد؛ جایی به اسم سرزمین امام رضا(ع) در ایران.


​​​​​​​«مصطفی محمد» شاگرد و محافظ «شیخ ابراهیم زکزاکی» رهبر شیعیان نیجریه یکی از این آدم‌هاست. مصطفی محمد سال۱۹۸۴ در ایالت کاتسینا در شمال این کشور آفریقایی در شهری زیبا و سرسبز متولد شد؛ شهری که خیلی زود به کانون شیعیان نیجریه تبدیل شد. جوانی‌های مصطفی مصادف با دورانی بود که فعالیت‌های دینی و سیاسی شیخ ابراهیم زکزاکی در ایالت کادونا در همسایگی آن‌ها به اوج رسیده بود. برادر بزرگ‌تر مصطفی محمد پای ثابت سخنرانی‌ها و منبر‌های شیخ ابراهیم بود و به‌شدت به او علاقه‌مند شده بود. حاصل این ارادت‌ها گرویدن برادر به مذهب تشیع بود. زیاد طول نکشید که از طریق برادر، پای مصطفی محمد به مجالس و سخنرانی‌های رهبر شیعیان نیجریه باز شد. او از رادیو سخنرانی‌های شیخ را گوش می‌داد، کتاب‌هایی درباره ائمه، اهل بیت(ع) و مذهب تشیع می‌خواند و با برادرش درباره عقاید شیعیان حرف می‌زد. سرانجام مصطفی هم شیعه شد. او در رؤیای آشنایی عمیق با معارف اهل بیت(ع) با چند تن از دوستان تازه شیعه شده‌اش راهی قم شد تا در حوزه قم مشغول تحصیل شود. روند اداری کار‌های آن‌ها برخلاف پیش‌بینی‌شان در قم طولانی شد. هنوز پذیرششان انجام نشده بود که با هم قرار گذاشتند مشهد بروند و حرم امام رضا(ع) را زیارت کنند.

اردیبهشت در بهشت
بهار سال۲۰۱۲ بود که مصطفی محمد به مشهد سفر کرد و زائر حضرت رضا(ع) شد. 
آن نخستین زیارت در اردیبهشت اتفاق افتاد و خاطره بهار زیبای مشهد و حرم رضوی در روح و جان مصطفی نقش بست. یاد خاطره نخستین زیارت که می‌افتد، مکث می‌کند، می‌خندند و با لحنی که خوشحالی از آن موج می‌زند، می‌گوید: «چه روز‌هایی بود. بهار بود. مشهد خیلی زیبا شده بود؛ زیبایی و شکوه حرم که اصلاً توصیف ندارد. نخستین سفرم به مشهد بود. خانواده‌ام نبودند. با چند نفر از دوستان آفریقایی‌ام آمدیم مشهد. نه فارسی بلد بودیم نه جایی را برای اسکان داشتیم. فقط دوست داشتیم هرجور شده باهمان پول اندک حتماً حرم حضرت رضا(ع) را زیارت کنیم. اصلاً در فکرمان نمی‌آمد که بدون زیات امام رضا(ع) به کشورمان برگردیم. یادم نمانده با آن پول کم چطور توانستیم چند روزی در مشهد بمانیم اما خوب یادم مانده مشهد چقدر زیبا و بهاری بود و حرم چقدر دیدنی شده بود. آرزو دارم دوباره در آن حال و هوا که همه وجودم پر از عشق و شور به ائمه به‌خصوص امام رضا(ع) بود در آن هوای لطیف بهاری که زیبایی‌اش مرا یاد زادگاهم می‌انداخت؛ مشهد را زیارت کنم».

زیارت همراه شیخ
خاطره‌های مصطفی از مشهد تمامی ندارد. زیاد مشهد نیامده اما همان زیارت‌ها زیباترین و ماندگارترین خاطرات زندگی‌اش را رقم زده‌اند.
وقتی از او می‌خواهم خاطره زیارت‌هایی که همراه رهبر شیعیان نیجریه به مشهد آمده را برایم بگوید، متأثر می‌شود و با صدای محزونی می‌گوید: «دو بار با شیخ آمدیم مشهد؛ یک‌بار سال ۹۳ شمسی بود و یک‌بار هم تابستان سال ۹۴. محال بود شیخ زکزاکی به ایران سفر داشته باشد و مشهد نرود. هر کاری داشت ر‌ها می‌کرد تا به زیارت برسد. امام رضا(ع) پناهگاهی برای‌ ایشان و شیعیان نیجریه بود و هست.
هر وقت پس از آن دو سفر، به مشهد آمده‌ام، یاد آقا افتاده‌ام که همیشه عادت داشت از صحن مسجد گوهر شاد وارد روضه منوره شود بعد می‌رفت جایی که وقتی از‌ایشان پرسیدم، گفت بالاسر حضرت(ع) است. همیشه عادت‌شان بود آنجا بروند و نماز و زیارت بخوانند. زیارتشان که تمام می‌شد می‌نشستند به راز و نیاز با امام رضا(ع)؛ مدت طولانی اشک می‌ریختند و با حضرت رضا(ع) حرف می‌زدند.
من هر چیزی را در زندگی‌ام می‌توانم فراموش کنم ولی آن زیارت‌های ایشان، آن هم در قسمت بالاسر حضرت(ع) هرگز از خاطرم نمی‌رود و آن شدت علاقه‌ای که به امام رضا(ع) داشتند و می‌گفتند من برای شیعیان نیجریه همیشه از امام رضا(ع) کمک می‌گیرم و پیش ‌ایشان دعا می‌کنم. 
ایشان خیلی به عکاسی علاقه دارند و یا همیشه دوربینی همراه خودم بود یا یکی دیگر از بچه‌ها. در آن دو سفر مشهد هم عكس‌های زیادی گرفتیم. 

خاطره زیارت خانوادگی
مصطفی محمد یک‌بار با خانواده به مشهد آمده که مرور خاطرات آن سفر هم شنیدنی است: «به نظر من بهترین زیارت، زیارت همراه با خانواده است؛ با همسر و بچه‌ها. آدم، دیگر چه آرزویی می‌تواند داشته باشد وقتی با خانواده‌اش خدمت امام هشتم(ع) برسد. شاید شما این را ندانید، اما من که از مشهد دورم این را باور دارم.  وقتی با همسر و سه فرزندم زیارت آمدیم خیلی احساس خوب و غیرقابل باوری بود. برای اولین بار همگی با هم می‌توانستیم در حرم باشیم و من برای آن‌ها درباره مشهد و امام رضا(ع) توضیح دادم. آنجا در حرم نشستیم و برای هم دعا کردیم. در صحن‌های مختلف چرخیدیم و عکاسی کردیم. کنار ضریح گریه و دعا کردیم و با حال خیلی خوب از پیش امام(ع) برگشتیم.
از آخرین سفرم به مشهد یک‌سال و نیم می‌گذرد و خیلی آرزومندم دوباره با خانواده زائر مشهد شوم اما هزینه‌های سفر مشهد الان خیلی زیاد شده است».

خبرنگار: صدیقه رضوانی‌نیا

برچسب ها :
ارسال دیدگاه