مروری بر کتاب «راننده رئیسجمهور و چند داستان دیگر»
از داستاننویسی برای عدالت تا عدالت در قصهپردازی
خواندن داستانهای کوتاه نویسندهای که نخستین رمانش 750 صفحه بوده باید تجربه جالبی باشد؛ به خصوص برای آنهایی که پا به پای سلمان کدیور، کوچه پسکوچههای تاریخ صدر اسلام را در «پس از بیست سال» پیمودهاند.
بد نیست بدانید سلمان کدیور در ابتدای راه نویسندگی، یکی دو مجموعه داستان کوتاه مینویسد ولی به هر انتشاراتی که مراجعه میکند، با دست رد ناشر مواجه میشود. جالب اینجاست که ناامیدیاش در انتشار این کارهای کوتاه، او را به وادی نوشتن یک کار بلند و رمان «پس از بیست سال» میکشاند!
رجعت کدیور به داستان کوتاه
او در دومین اثرش اما دوباره سراغ داستان کوتاه رفته تا این بار شانسش را امتحان کند و به نظر میرسد در «راننده رئیسجمهور» و 12 قصه دیگر این مجموعه تجربه «پس از بیست سال» به کمکش آمده است. کدیور در این 13 داستان کوتاه، تا جایی که توانسته تیغ نقدش را تیزتر و هر سوژهای را بهانه کرده تا به مخاطب امروز، مسئولیتهای اجتماعیاش را یادآوری کند.
او در هر کدام از این مجموعه داستان کوتاه، بیشتر با محوریت خلق یک قصه سرراست و بدون پیچیدگیهای ساختاری و زبانی سعی کرده با محور قرار دادن سوژه عدالت، مخاطب را در موقعیتهای داستانی متفاوت با مسئله نقد اجتماعی و مطالبهگری درگیر کند.
«سلمان» تیغ نقدش را تیزتر میکند
سازش با ظلم و تنزهطلبی، عافیتنشینی، ظاهرگرایی و خرافهپرستی، بیاعتنایی به فقر و بیعدالتی مهمترین مضامین مورد نقد سلمان کدیور در این داستانها هستند که عمدتاً بر بستر تاریخ معاصر روایت میشوند. جالب اما اینجاست او آنجایی که میخواهد از تکرار تاریخ صحبت کند، دست مخاطب را نمیگیرد تا او را به دل یک ماجرای تاریخی از هزار سال پیش ببرد، بلکه برعکس، شخصیتهای تاریخی را به دوران معاصر میآورد. در داستان «رجعت عبیدالله» او عبیدالله بن زیاد را از کاخ دارالاماره کوفه به کاخ استانداری میکشاند و سلیمان صرد خزاعی را از منصب تاریخیاش به عنوان بزرگ طایفه بنیخزاعه به مقام شیخالشیوخ شهر منصوب میکند، آن هم شهری که ما اکنون در آن زیست میکنیم!
نه به «داستانهای کافهای»!
از مضمون عدالتخواهانه تکتکِ داستانهای این کتاب هم که بگذریم، او در مقام نویسنده با نوع سوژههایی که دستمایه داستانپردازیاش قرار داده، خواسته نقدی نیز به جریان کلی داستاننویسی در ایران وارد کند. جریانی که کدیور از آن به «داستانهای کافهای» تعبیر میکند و به اعتقاد او کانّه در بیاعتنایی به گستره تاریخ و جغرافیای این مرز و بوم، عمد دارد. کدیور در مصاحبهای در همین خصوص میگوید :«من اسم برخی از داستانها را داستانهای کافهای گذاشتهام. نویسندههای خیلی کمی داریم که درباره روستاییها داستان بنویسند یا درباره عشایر چون روستاییها، عشایر و اقشار مختلف را روایت نکردهایم فکر میکنیم آنها اصلاً وجود ندارند. نویسنده ما هم فکر میکند هر چقدر منزهتر باشد و دامنش را بیشتر از جامعه و مردم و کورهپزخانهها و... جمع کند، بیشتر روشنفکر است».
سوژه و مضمون در خدمت عدالت
از همین زاویه اگر گوشه چشمی به 13 قصه این کتاب داشته باشیم، میبینیم تلاش او برای برقراری عدالت در انتخاب سوژه و همزمان، قرار دادن عدالت به عنوان مضمون محوری و ایده ناظر بیشتر این داستانها به کمک هم آمده و سبب شده قصهها از کلیشه فاصله بگیرند. برای نمونه نویسنده برای نشان دادن فساد دربار قاجار و سرسپردگیشان در مقابل استعمارگران انگلیسی، به جای اینکه صفر تا صد یک ماجرا را در ذهنش انتزاع کند، ماجرای شورآفرین زنان عشایر در قلعه گلاب را از اوراق خاک گرفته کتابهای تاریخ بیرون میکشد و دستمایه یک داستان عاشقانه قرار میدهد. «راننده رئیسجمهور» هم که عنوان محوری این مجموعه داستان را به خود اختصاص داده، از همین جنس است. کدیور دست روی یک خاطره چند خطی کوتاه از فردی میگذارد که کلاً سه ماه بیشتر رئیسجمهور نبوده ولی به واسطه منش عدالتخواهانهاش، نامش را زیاد میشنویم. در نگاه کدیور، ادبیات باید به چنین فردی ادای دین کند تا منش و روش او در حافظه تاریخی ملت ماندگار شود.
خبرنگار: محسن فاطمینژاد
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
اهدای ۱۳۳ تخته فرش و منسوجات نفیس به موزه آستان قدس رضوی
-
قدس رواق
-
بیداری ابن مسکَوَیه از خواب غفلت در پیری
-
پاسخگویی به مردم و زائران را وظیفه میدانیم
-
پنج داستان کودکانه از زندگی امام رضا(ع) در «آفتاب خراسان»
-
از داستاننویسی برای عدالت تا عدالت در قصهپردازی
-
قویت نقش مجاوران در میزبانی از زائران نوروزی
-
انسان هدف جهان خلقت است