حجتالاسلام دعایی در نشست «بررسی زیارت در منظومه اندیشه انقلاب اسلامی» مطرح کرد
احیاگری امر ولایت با زیارت
حجتالاسلام والمسلمین سید محمد محسن دعایی در نشستی از سلسله نشستهای تخصصی زیارت و گردشگری با عنوان «بررسی زیارت در منظومه اندیشه انقلاب اسلامی» که به همت پژوهشکده زیارت و گردشگری دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، به تبیین مفهومشناسی مقوله زیارت و نسبت آن با بزرگترین انقلاب معاصر پرداخت.
در ادامه مشروح سخنرانی حجتالاسلام دعایی، مدیرعامل مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی در این نشست را میخوانید.
مفهومشناسی زیارت، از چیستی تا چگونگی
در ابتدا خوب است به مفهومشناسی «زیارت» بپردازیم و آن را از سه منظر «چیستی»، «چرایی» و «چگونگی» بررسی کنیم. این سه پرسش اساسی است که اگر در این ابعاد تلاش کنیم به مقوله زیارت نگاهی داشته باشیم، تعمق و تفقهی درزمینه آن صورت میگیرد.
اول از همه، از «چیستی» زیارت حرف بزنیم و نگاه از این زاویه را با یک پرسش آغاز کنیم: آیا زیارت به معنای ملاقات و دیدار است و آیا هر نوع دیدار و ملاقاتی را در واژه عربی، زیارت مینامند؟ طرح سادهتر این پرسش با یک مثال این میشود اگر بخواهیم دوستمان را زیارت کنیم در حالی که او خواب باشد و به این خاطر نتوانیم با او ارتباط ادراکی برقرار کنیم، آیا به چنین دیداری، زیارت صدق میکند یا خیر؟ یا اگر فرد بیدار هم باشد ولی اصلاً توجهی به ما نداشته و کل توجهش معطوف به جای دیگری باشد، آیا میتوان از این، به عنوان دیدار و ملاقات یاد کرد؟ واضح است این مفهوم به این دو مورد صدق نمیکند.
حال سؤال میشود پس کجا صدق میکند؟ در پاسخ میگوییم این مفهوم در جایی صدق میکند که یک ارتباط ادراکی بین زائر و مزور- بین دیدارکننده و دیدارشونده- برقرار باشد. طبیعی است هر چه این ارتباط ادراکی که طبیعتاً بین دو روح اتفاق میافتد، عمیقتر باشد، صدقشان نیز عمیقتر خواهد بود.
از نظر مفهومشناسی، زیارت که به معنای ملاقات است، به ملاقات دو روح با ادراک فعال اطلاق میشود، بنابراین هر دیدار و ملاقاتی را نمیتوان زیارت نامید. طبیعی است باید با کسی که میخواهیم او را زیارت کنیم، ارتباط برقرار کنیم. این ارتباط نیز دو لایه دارد: اثرپذیری و اثرگذاری که بدون ادراک، امکان تحقق این دو لایه نیست.
از این رو، ارتباط با تعریف اثرگذاری و اثرپذیری ادراکی، یعنی ادراک فعالی که با توجه، تحقق پیدا میکند. مشخص است هر چه توجه متمرکزتر باشد، عمق این ملاقات و زیارت بیشتر خواهد بود. درواقع زیارت که به معنای ملاقات و دیدار است، دیداری مشتمل بر ارتباطی ادراکی است که با توجه به خصوصیات، آثار و مقتضیات فرد ملاقاتشونده، معنادار شده و تحقق پیدا میکند.
پاسخ به چرایی زیارت از زاویه دشمنی وهابیت با آن
بحث بعدی، درباره «چرایی» زیارت است؛ «لم هو؟» جایگاه زیارت در منظومه معارف اسلامی کجاست؟ این یک بحث بسیار گسترده است که به یکی از چالشهای اساسیِ تفکر عامه مسلمانها با تفکر وهابیت تبدیل شده است. یک چالش بسیار اساسی، مرکزی و محوری بین تفکر و مکتب وهابیت و سایر مکاتب اسلامی -نه مکاتب شیعی- همین موضوع است، چرا که جمیع فرقههای اسلامی حقانیت زیارت را به خاطر آنچه از پیامبر(ص) تلقی کردند، به رسمیت میشناسند. در بین امت اسلام، تنها و تنها یک فرقه که وضع روشنی دارد و بیشتر از 100سال نیز از تولدش به عنوان یک مکتب که به نظام سیاسی هم گره خورده نمیگذرد، زیارت را بدعت دانسته و آن را نفی میکنند. در مقابلِ جریان وهابیت، همه مکاتب اسلامی و مذاهب اسلامی قائل به حقانیت، مشروعیت و استحباب زیارت هستند.
شاید سؤال شود چرا وهابیت که بر اساس اسناد قطعی که در اختیار است، یک مکتب دستساخته استعمار بوده و هدفگذاریاش دقیقاً مبارزه با آموزههای اصلی مکتب تشیع است، آمده و روی زیارت دست گذاشته است؟ اگر بتوانیم این موضوع را پردازش کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم، در واقع چرایی زیارت مشخص میشود. از این رهگذر است که میفهمیم چرا وهابیت اینقدر در مبارزه با زیارت، اصرار میورزد و تلاش میکند.
یکبار دیگر به این سؤالها فکر کنیم که چرا وهابیت حرم ائمه بقیع را با خاک یکسان میکند و به تصریح سرانش، اگر از هجمه امت اسلام نمیترسید، حرم مطهر پیامبر خدا(ص) را هم همچون بقیع با خاک یکسان میکرد؟ چرا پیروان وهابیت میآیند و تمام بقاع اسلامی را از بین میبرند؟ چرا آنها میگویند کسی که به زیارت برود، بدعتگذار، کافر و واجبالقتل است؟ اینها سؤالهای اساسی هستند که به طور اجمالی میتوان اینگونه به آنها پاسخ داد که وهابیت دشمن زیارت است، چرا که زیارت، احیای امر ولایت است و ولایت تمام دین محسوب میشود و به همین دلیل مبارزه با زیارت، مبارزه با اصلیترین رکن دین یعنی ولایت به حساب میآید.
پیوند زیارت با احیای امر ولایت، دلیل اصلی دشمنی وهابیت
چرا زیارت احیای امر ولایت است؟ وقتی به حرم یکی از اولیای خدا، ائمه و پیامبران(ع) میرویم، آیا غیر از این است که اولاً قائل به حیات ابدی آنها میشویم؟ چیزی که وهابیت دقیقاً نقطه مقابلش را هدفگذاری کرده است.
حرم پیامبر اکرم(ص) امام جماعتی دارد که صدای خوبی دارد و مدتی نیز خطیب جمعه بود. او گفته من 40سال است در این حرم نماز میخوانم ولی در کل این 40سال حتی یک سلام هم به پیامبر ندادهام. چرا سلام نداده است؟ چون به باور او پیامبرخدا(ص) مرده و تمام شده و معنا ندارد به چنین کسی سلام بدهم. معنای این حرف چیست؟ یعنی پیامبر(ص) هویتی تمامشدنی دارد. اما آن اسلامِ اصیل که تشیع بهترین قرائتش را دارد، قائل به حیات جاودانه اولیای خدا بهصراحت قرآن است. پیامبر(ص) به مقام شهادت رسیده و کسی که به مقام شهادت میرسد، حیات ابدی پیدا میکند. وقتی کسی حیات ابدی پیدا کند نیز من و شما میتوانیم با او ارتباط ادراکی برقرار کنیم. پس اولین کاری که در زیارت میکنیم، به رسمیت شناختن حیات پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین(ع) است. دومین کاری که با زیارت انجام میدهیم این است که با آن، امر امامت را احیا میکنیم.
از احیای امر مزور تا احیای زائر
حال اگر قائل به این باشیم که پیامبر(ص) و امام(ع) حیات ابدی دارند با وجود این، با آنجایی که جسم شریفشان مدفون است، هیچ ارتباطی برقرار نکنیم، بر حسب عادت بهتدریج یادشان در خاطرمان کمرنگ شده و چه بسا از یاد برود. به همین دلیل است که با معماری که پیامبر(ص) و این دین مقدس توسط زیارت انجام داده، بر مؤمنان فرض دانسته شیعیان به زیارت قبور بروند و اینگونه، احیای امر معصومین(ع) انجام گیرد. در روایات هم آمده که فرمودهاند: حق ما بر شیعیانمان این است که به زیارت قبور ما بیایند و به این ترتیب، احیای امر ما را انجام دهند. پس با زیارت، نخست قائل به حیاتشان میشویم و دوم احیای امرشان را صورت میدهیم و به عنوان سومین کار، در ارتباط ادراکی فعالی که با آنها برقرار میکنیم، خودمان احیا میشویم. چگونه احیا میشویم؟ این مقوله با یک بار تجربه کردن زیارت قابل احصاست و وقتی این تجربه را از سر میگذرانیم میفهمیم چه صفا، نورانیت و آرامشی به ما دست میدهد. این مسئله از این نظر حتی نیاز به اقامه دلیل و استدلال هم ندارد. بنده خودم در حرم کشیک دوم هستم و به همین واسطه با صدها نفر از اقشار مختلف برخورد میکنم و میبینم با چه حالی وارد حرم میشوند، چه ارتباطی با قلب ولی خدا برقرار میکنند و چگونه در این برقراری ارتباط، حالات روحیشان و معنویاتشان بازسازی میشود. پس چرایی زیارت میشود این سه مقوله که با این کار، قائل به حیات ائمه(ع) هستیم، احیای امرشان را انجام میدهیم و دست آخر خودمان احیا میشویم. در این سه امر است که اسلامِ عزیز و اصیل تداوم پیدا میکند.
اگر زیارتی که در دین تعریف شده، توسط زائران این مراقد مطهر تحقق پیدا کند، ما قدرت پیدا میکنیم زمان را طی کنیم و از زمان غیبت به عصر ظهور ائمه و پیامبر(ص) برسیم و بازسازی وجودی و ایمانی خودمان را تجربه کنیم؛ به تعبیری، از نو مسلمان شدن و احیای دین را تجربه کنیم، بنابراین از بقای اسلام اصیل و طراوت اسلام واقعی و شکوفایی برکات اسلام بهرهمند میشویم.
حالا نمیخواهیم به بحث فروکاستن زیارت واقعی که یک آسیب است، بپردازیم اما اگر زیارت واقعی انجام شود، احیای انسان و اسلام و تداوم حیات پیامبر(ص) است. اینجاست که میفهمیم علت برخورد چکشی وهابیت با مقوله زیارت در چیست. به خاطر اینکه وهابیت آمده تا ریشه اسلام اصیل که قرائت ناب نبوی و علوی است را نابود کند.
سنجیدن خود با الگوی انسان کامل بهواسطه زیارت
جمعبندی چرایی زیارت را در چند جمله میتوان خلاصه کرد. ما نیاز به عرضه خود به انسان کامل داریم، چرا که بدون تمسک به یک الگوی تمامعیار نمیتوان مسیر کمال را پیمود. ساختار وجودی انسان اینگونه است که باید رشد و تعالی خودش را زیرنظر کسی که به تعالی رسیده، تجربه و طی کند. همین موضوع دلیل حقانیت شیعه نیز است که ما قائل به حقانیت اولیایی هستیم که آنها انسانهای کامل هستند. بنابراین زیارت، یعنی اتصال به قلب انسان کامل. زیارت واقعی این است که به هنگام تشرف، به عنوان زائر به قلب مزور ورود کنیم و اجازه دهیم حقایقی که در آن قلب از توحید و معرفت الهی موج میزند، به قلب ما سرازیر شود. در این ارتباط ادراکی فعال، محتویات قلب امام به قلب زائر سرازیر میشود و از کانال قلب امام، انسان تعالی خود را تجربه میکند.
این زیارت واقعی است که برای رسیدن به آن باید مقدماتی طی شود و باید نگاهمان را به زیارت از نگاه حاجتخواهی، احساسی، سطحی و خرافهای، به نگرشی که عرض شد، تغییر دهیم. ما باید زیارت را کانون کمالافزایی با اتصال به قلب ولی کامل خدا تعریف کنیم. این چرایی زیارت نام میگیرد. یعنی خودمان را در معرض امام قرار دهیم تا او که قلبش مهبط و معدن توحید است، قلب ما را معماری کند؛ باید با قلب با او مرتبط شویم.
دو مبحث چیستی و چرایی زیارت، مقدمه ورود به بحث چگونگی زیارت است. زیارت، آداب و ارکان و مقدمات و مؤخراتی دارد که یک بسته کامل برای رشد و ارتقای فرهنگ شیعی در فرهنگ اسلامی است. زیارت یک بسته کامل است بهگونهای که اگر یک بار، یک زیارت واقعی اتفاق بیفتد باید نقطه عطفی در وجود و زندگی ما شود.
خیلی سریع بخواهیم مرور کنیم، میگویند اول باید غسل زیارت انجام دهیم. در موقع غسل ادعیهای وارد شده است. بعد میگویند لباس تمیز بپوشید. اینها همه اسرار دارد. پس از آن وقتی میخواهید از منزل راه بیفتید، باید پیاده بیایید و گامها را آهسته بردارید و دائم توجهتان به اذکار شریفه باشد. سپس وقتی وارد آن حرم مطهر میشوید، به اولین دری که میرسید، اذن دخول بگیرید. میشود آن حقیقت، حقیقت میت و مرده باشد و بعد ما بخواهیم از او اذن بگیریم؟! بنابراین او عین حیات است. پس از آن باید عتبه مبارکه را ببوسیم تا نهایت خضوع و خاکساری را در مقابل انسان کامل و ولی خدا داشته باشیم و سپس به زیارات مأثوره یا ارتباط قلبی خودمان بپردازیم و در واقع خودمان را به امام عرضه کنیم. امام آینه تمامنمای صفات و اسمای حسنای الهی است.
امام(ع) سه آینه دارد: ادراکات، احساسات و افعال. امام چه ادراکاتی از توحید دارد؟ باید خودمان را با آن همتراز کنیم. امام چه احساسی درباره بیرون خودش دارد؟ چه چیزهایی را دوست دارد و چه را دوست ندارد؟ باید قلب ما با قلب امام تراز شود. لایه سوم رفتارهاست، سبک زندگی امام چگونه است؟ من باید سبک زندگیام را به سبک زندگی امام عرضه و خودم را بر او تطبیق کنم. اینگونه است که یک زیارت رقم میخورد.
ولایت، رکن اصلی اسلام
با همه این تفاسیر و مقدمات، نسبت مفهوم زیارت با منظومه اندیشه انقلاب اسلامی چیست؟ این پرسشی است که قرار است در این نشست به آن پاسخ دهیم.
انقلاب اسلامی به دست فقیه عارف و شجاعی به وجود آمد و مدیریت شد. در حال حاضر نیز مدیریت آن به دست خلف صالح ایشان است .انقلاب اسلامی احیای دوباره اسلام بود. در روایات متعددی آمده در هر ۱۰۰سال خداوند مجددی برای اسلام قرار داده است. براساس پژوهشها در قرن ۱۴ امام خمینی(ره) مجدد اسلام بودهاند.
امام خمینی(ره) گفتمانی را ایجاد کردند و با همراهی مردم به پیروزی رساندند. این نظام و گفتمان که نظام طاغوت را از بین برد، بر اساس آموزههای ولایت طراحی شده است. این مفهوم در روایات بسیاری مانند «مانودی بشیء مثل ما نودی بالولایه» موجود است. اسلام پنج رکن نماز، جهاد، حج، زکات و ولایت دارد که از این میان دین اهمیتی خاص برای ولایت قائل است، زیرا بدون ولایت نمیشود سایر ارکان اسلام را مستقر کرد و از آن بهره برد.
هیچ جامعهای بدون امیر نمیتواند دوام بیاورد. حال ما دو نظام سیاسی داریم؛ نظام طاغوت که والی و شبکه ولاییاش با خداوند ارتباطی ندارد و دیگری نظام ولایی که شبکه ولایتش توسط خداوند طراحی شده است.
روح انقلاب اسلامی، احیای نظام ولایت و امامت است
روح انقلاب اسلامی، احیای نظام ولایت و امامت است و این انقلاب مقدمه ظهور خواهد شد. اگر انقلاب اسلامی را احیاگر اسلام اصیل با رویکرد توجه اساسی به نظام ولایت و امامت معرفی کنیم با توجه به حقیقت زیارت، ارتباط این دو مشخص میشود.
در واقع زیارت، احیای نظام سیاسی اسلام است. بسط این جمله در کنار ابعاد مثبت، گلایههایی نیز دارد. ابعاد مثبتش این است که نشان میدهد نظام اسلامی برای توسعه ظاهری و فرهنگ زیارت چه سرمایهگذاریهایی کرده است. پیش از انقلاب وسعت حرم کم بود اما در حال حاضر وسعت حرم زیاد شده و زائران تمام ساعات شبانهروز در حرم حضور دارند. چنین اتفاقی پس از سقوط صدام در عراق نیز رخ داد.
امام خمینی جملهای گفتند که از آن غفلت شد. ایشان فرمودند: «اصلاً آستان قدس مرکز ایران است» دولتها به این گفتار جفا کردند. آیا در این مدت بودجهای برای توسعه زیارت و تبدیل شدن مشهد به کانون مدیریت اسلامی اختصاص یافته است؟ با توجه به وجود بارگاه امام رضا(ع) مشهد ظرفیت تبدیل شدن به مرکز تولید فرهنگ برای جمهوری اسلامی و سپس کل جهان را داشت.
حال مهمترین سؤال من این است که غیر از حرم امام رضا(ع) کدام بخش از مشهد بوی امام رضا(ع) را میدهد؟ در ساختار شهری مشهد نشانی از امام رضا(ع) نیست. اگر کسی از خارج شهر بیاید متوجه میشود این شهر منسوب به ولی خداست؟ پیش از حضور امام رضا(ع) این شهر یک قریه کوچک بوده و به برکت حضور ایشان وسعت گرفته است. در زمانی نیز بحثهای روشنفکری مانند توسعه توریسم و صنایع گردشگری ثروتساز مطرح بود در حالی که مشهد باید تبدیل به قطب صنایع فرهنگی نظام اسلامی میشد. این شهر باید به شهر فرهنگ و تولید فرهنگی تبدیل میشد. این انحراف همانی است که دنیا در موج چهارم توسعه به سمت آن میرود.
پژوهشگران و متخصصان باید تلاش کنند انحرافی که ایجاد شده رفع شود تا مأموریتی که در نظام اسلامی تعریف شده انجام گیرد. تمام شهر مشهد باید بوی امام رضا(ع) را بگیرد. اگر چنین شرایطی ایجاد شود با حضور ۳۰میلیون زائر تحولات بسیاری در شهر ایجاد میشود. در این صورت مشهد تبدیل به مرکزی میشود که همه مردم ایران بتوانند با حضور در آن، انرژی معنوی و اسلامی دریافت کنند.
مشهد باید به مرکز تولید اندیشه ولایت و نظام اسلامی تبدیل شود
زیارت در منظومه اندیشه انقلاب اسلامی این است که مشهد مرکز ایران باشد. مرکز از نظر اقتصاد یا صنایع درآمدزایی مانند زعفران مدنظر نیست بلکه منظور این است این شهر تبدیل به مرکز سبک زندگی رضوی و تولید اندیشه امامت، ولایت و نظام اسلامی شود.
همه این وقایع زمانی رخ میدهد که نگاه به مقوله زیارت را بازسازی کنیم و مورد انتقاد جدی قرار دهیم. زیارت در یک سلام خلاصه نمیشود؛ حرم مطهر باید کانون افشای انحرافات فکری، اخلاقی، مدیریتی و سبک زندگی باشد و از سوی دیگر کانون تزریق سبک زندگی و فرهنگ صحیح به امت اسلامی شود.
امام رضا(ع) به دلیل مناظراتی که برگزار کردند عالم آلمحمد(ع) نامیده شدند. حالا پرسش این است آیا همین بعد از شخصیت و زندگی حضرت در حرم مطهر رضوی تبلور یافته است؟ حرم باید تالارهای گسترده برای مناظرات بین اسلام و مکاتب دیگر دنیا داشته باشد که پوشش جهانی برای آن ایجاد شود.
خبرنگار: فاطمی نژاد
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
فرزندپذیری خدمتی تأثیرگذار در ساخت جامعه سالم است
-
25
-
دیپلماسی ایرانی در امتداد جاده ابریشم
-
انبارهای امداد هلالاحمر نیازمند امداد
-
روایت شاهدان عینی از حادثه مسمومیت
-
اسرائیل مانند بشکه باروت آماده انفجار است
-
فرار شرکتهای دولتی از حضور در اتاق شیشهای
-
حتی یک کشته یا مجروح در اثر تصادف قابل تحمل نیست
-
مقاومت مستمر
-
تیم ملی ارث پدری کسی نیست
-
نفوذ مخفی در هنر هفتم
-
احیاگری امر ولایت با زیارت