از بی‌‌اثری استاد تا جاه‌طلبی یادگار جنوب

روزهای نخست جشنواره چهل و یکم فیلم فجر چگونه گذشت؟

از بی‌‌اثری استاد تا جاه‌طلبی یادگار جنوب

چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر در حالی به نیمه‌های خود نزدیک می‌شود که در چهار روز، 11 فیلم در سینمای رسانه به نمایش درآمد.


​​​​​​​فیلم‌های «استاد»، «شماره 10» ،«آه سرد»، «جنگل پرتقال»، «یادگار جنوب»، «پرونده باز است»، «سرهنگ ثریا» «عطرآلود» و روز گذشته سه فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟»، «بچه زرنگ» و «هوک» فیلم‌های نمایش داده شده این روزها بودند. از نکات قابل توجه جشنواره امسال حضور خانواده‌ها، کودکان و افراد غیررسانه‌ای در سینمای رسانه بود.  نکته بعدی برگزاری نشست‌های فیلم بدون حضور بازیگران است؛ در نشست خبری روز گذشته فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» که با حاشیه‌هایی از سوی تهیه‌کننده و کارگردان همراه بود، سیدرضا محقق؛ تهیه‌کننده فیلم به تنهایی در نشست خبری فیلم حاضر شد. او گفت: «از همه بازیگران «چرا گریه نمی‌کنی؟» که مرا تنها گذاشتند تشکر می‌کنم!». 
در ادامه مروری بر دو فیلم جشنواره را می‌خوانید.

«استاد»؛ ملال‌آور و بی‌اثر
این سال‌ها و به مدد جنبش جهانی «می تو»، توجه سینمای ایران هم به این معضل بیش از پیش جلب شد و برخی فیلمسازان را به حرکت در این مسیر ترغیب کرد.
 نخستین فیلمی که مشخصاً مبتنی بر این جنبش ساخته شد «ابلق» نرگس آبیار بود و حالا عماد حسینی در «استاد» به شکلی عریان‌تر آن را دستمایه ساخت نخستین فیلم خودش قرار داده است؛ فیلمی که مشخصاً کنایه‌هایی هم به یکی از استادان مطرح تجسمی می‌زند و کدهای متعددی برای ارجاع به یک شخصیت خاص در اختیارش قرار می‌دهد، البته این گوشه و کنایه‌ها به همین جا ختم نمی‌شود و بخشی را هم برای طعنه به اکسپو، حراجی‌ها، رانت و فسادی که در این وادی نهفته، کنار می‌گذارد.
پشت سر این فیلم نام بهروز افخمی به عنوان تهیه‌کننده دیده می‌شود که به سختی می‌توان تأثیرش را در فیلم نادیده گرفت و نقشش را صرفاً به یک نظاره‌گر تقلیل داد اما حتی با حضور سینماگر صاحبنامی همچون افخمی که خودش صاحب فیلم‌های ساختارشکنی همچون «عروس» و «شوکران» بوده باز هم عماد حسینی نتوانسته فیلم را به یک اثر مهم تبدیل کند. اگرچه پرداختن به موضوعی که از ابتلائات جامعه است و به ویژه زنان در موقعیت‌های مختلفی با آن درگیرند قابل تحسین است اما شکل روایت داستان و پایان‌بندی‌اش دریچه تازه‌ای پیش روی مخاطب باز نمی‌کند.
«استاد» را بدون در نظر گرفتن دو پلان ابتدایی و انتهایی فیلم می‌توان تماماً اثری تک‌لوکیشن دانست که داستانش در یک عمارت قدیمی و بازسازی شده می‌گذرد. اما مشکل اصلی فیلم در کش آمدن داستان، تعلیق‌های بدون کارکرد و گفت‌وگوهای زائدی است که میان استاد و شاگرد در رفت و برگشت است. 
حالا به همه این‌ها بازی همیشگی و وارفته حسن معجونی را هم اضافه کنید که فیلم را در مقاطعی حوصله سربر می‌کند اما در نیمه دوم فیلم و با اضافه شدن سجاد بابایی در نقش نامزد گلنوش فیلم از حالت کسل کننده‌اش خارج می‌شود . 

«یادگار جنوب»؛ خلاق و جاه‌طلبانه
پدرام پورامیری و حسین دوماری با چند تجربه مشترک خود ثابت کردند راه و رسم قصه‌گویی را به خوبی می‌شناسند و می‌دانند چطور باید مخاطبشان را غافلگیر کنند؛ چه در فیلمی مانند «جاندار» که یک داستان ساده را به درستی به اوج التهاب می‌رسانند و چه در «یادگار جنوب» که دست به یک خلاقیت جاه‌طلبانه و کم‌نظیر می‌زنند. شاید در نگاه نخست و با توجه به پیشینه این دو فیلمساز انتظار تماشای داستانی در حال و هوا و نوع روایت «جاندار» را داشته باشید اما «یادگار جنوب» از کلیشه‌های رایج فاصله گرفته و به بازیگوشی‌های سرخوشانه‌ای دست می‌زند. 
آنچه «یادگار جنوب» را از بسیاری آثار این روزهای سینمای ایران متمایز می‌کند و ویژگی ممتاز آن محسوب می‌شود تکیه شاکله فیلم بر ساختار روایت است. روایتی غیرخطی اما متداوم و به هم پیوسته که در کنار دیگر ارکان فیلم تبدیل به یک اثر ویژه شده است. فیلم اگر چه مانند پازلی طراحی شده که در پس و پیش داستان، تکه‌هایش را کامل می‌کند اما به درستی ریتم را حفظ و مخاطب را با خودش همراه می‌کند و این توفیق به سبب دکوپاژی درخشان، طراحی صحنه و بهره‌گیری تیزهوشانه از ظرفیت‌های المان‌های بومی جنوب است که فیلمسازان «یادگار جنوب» در بهره‌گیری از آن و در راستای هویت‌بخشی به اثر دست و دلبازی به خرج داده‌اند. 
گریم سنگین و متفاوت صابر ابر یک امتیاز مثبت دیگر برای این فیلم است که توسط مونا جعفری طراحی شده و همه این‌ها در کنار بازی قابل توجه وحید رهبانی، سحر دولتشاهی و صابر ابر با چهره‌پردازی‌هایی درجه یک این فیلم را به یکی از مهم‌ترین آثار چند سال اخیر بدل می‌کند.

خبرنگار: صبا کریمی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه