گفتوگو با نویسنده کتاب تقدیر شده «ویروس عاشق»
جلال برای اعلام برگزیدگان بهدنبال آثار استثنایی است
پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد با همه حاشیههایش هفته گذشته به پایان رسید و این جایزه طبق معمول در روز اختتامیه برگزیدههایش را در بخشهای مختلف اعلام کرد که از چهار بخش اصلی جشنواره فقط یک بخش برگزیده داشت و در سه بخش دیگر آثار به عنوان شایسته تقدیر معرفی شدند.
در همان روزها و در همین صفحه، گفتوگوی ما با دبیر جشنواره و یکی از شایستگان تقدیر در بخش رمان منتشر شد. در صفحه امروز گفتوگو با مجید رحمانی؛ نویسنده مجموعه داستان «ویروس عاشق» که اثرش در بخش داستان کوتاه شایسته تقدیر شد را منتشر میکنیم.
«ویروس عاشق» نوشته مجید رحمانی، مجموعهای از 18داستان کوتاه است که مضامین مختلفی را در بر میگیرد.
مجید رحمانی با شرکت در کارگاههای داستاننویسی حسن لطفی به نوشتن روی آورده است. دو رمان «نوزاد» و «روزگار ملخ» از آثار منتشر شده این نویسنده هستند.
چه شد مجموعه داستان «ویروس عاشق» را نوشتید؟
داستانهای ویروس عاشق را طی چند سالی که در نشستهای داستاننویسی نوشته و خوانده بودم جمعآوری کردم. این داستانها بارها در همین نشستها نقد و بررسی شد و با توجه به همین نقدها آنها را چندین بار بازنویسی کردم. فکر میکنم موضوعی که در داستان باید بیشتر مورد توجه به خصوص نسل جوان قرار بگیرد این است که داستان در طول زمان باید بازنویسی شود و در آن صورت است که شکل میگیرد. البته این زمان در نویسندههای مختلف فرق میکند. توجه به این مورد، به خصوص برای جوانترها واجب است به ویژه نویسندگان جوانی که شب، یک داستان مینویسند و توقع دارند فردا همان داستان منتشر شود و همه هم از آن تعریف کنند!
به نظرم موضوعاتی که در این مجموعه مثل عشق، کرونا و حتی تاریخ استفاده کردم، میتواند بخشی از زیست خودمان باشد، فقط باید به آن توجه کرد. به طور مثال وقتی کرونا وارد کشورمان شد تصورم این بود که هر کسی مبتلا به این ویروس بشود عاقبتش مرگ است و هر کس هم مبتلا میشد باید در قرنطینه میماند. خب، فکر کردم ویروس عاشق که ویروس دوستیها و پیونددهنده دلهاست، باید به انسان سرایت کند تا انسانها با همدیگر دوست بشوند. پس نیازی به قرنطینه و واکسن هم ندارند. یا خیلی وقتها فکر میکردم ارتباط جنها با انسان چگونه است؟ در مورد جنگ هم میخواستم طوری بنویسم که داستان در عین زیبایی از واقعیات تلخ آن هم بگوید. بقیه مضامین هم به همین ترتیب شکل گرفت؛ برداشت من از واقعیتی بود که دیده یا آن را حس کرده بودم سپس آنها را با عنصر زیباشناسی تلفیق کردم.
در روزگاری که ناشران میلی به انتشار مجموعه داستان نشان نمیدهند و مخاطب هم میلی به خواندن داستان کوتاه ندارد، نویسنده چه انگیزهای برای نوشتن داستان کوتاه و انتشار آن دارد؟
مشکل اساسی ما فراتر از این است. باید ببینیم اصلاً چند درصد از جامعه ما کتابخوان هستند؟ به هر حال برای من بهعنوان داستاننویس آنچه اهمیت دارد ارزش هنری آن است و از همه مهمتر اینکه نویسنده باید با این همه مشکلات کنار بیاید و تحمل بکند، ظاهراً چارهای هم نیست. اگر نخواهد باید این کار را رها کند.
چطور خودتان را از بازیهای فرمی معمول داستانهای کوتاه مصون نگه داشتید؟
شاید در خیلی از داستانها این مسئله اتفاق بیفتد. همچنان که خیلی از اشکالات نگارشی و ادبی را هم در داستانها میبینیم.
فرایند نقد و توجه به نقد ادبی میتواند بسیاری از مشکلات داستان و داستاننویسی را کم کند؛ مطلبی که در فضای ادبی ما دیده نمیشود. مسئله بعدی این است که نمیتوان در این مورد کلی صحبت کرد و باید این داستانها را در چارچوب خودشان نقد کرد. اگر این بازیهای فرمی بیهدف بیان شود، اشکال دارد. هر چند که یادگیری این گونه فرم نیز ضروری است.
چه ویژگیهایی اثر شما را برای داوران متمایز کرد؟
همان طور که اجداد ما از شنیدن افسانهها لذت میبردند، باید از خواندن داستان هم لذت برد. آیا باید داستان خوب بنویسیم؟ و یا خوب، داستان بنویسیم؟
در مورد جایزه جلال و داوری فکر میکنم تیم داوری به داستانهایی توجه کردهاند که از نظر محتوا و فرم قابل دفاع باشند و داستانهایی که محتوامحور هستند، اما از نظر شکلی نقص دارند را کنار میگذارند.
جایزه ادبی جلال با این شکل و سیاقی که برگزار میشود، میتواند در فضای ادبی به خصوص داستان، جریانسازی کند؟
جوایز ادبی تنها راه حیات جامعه داستان نیستند، شرایط داستان به خیلی از مسائل جامعه ارتباط دارد. ضمن اینکه باید مراقب بود ملاکِ جامعه ادبی و حتی مردم، جایزهمحوری نشود.
پیشنهاد شما برای تأثیرگذاری بیشتر جوایز ادبی و به خصوص این جایزه چیست؟
شاید پاسخ به این پرسش مثل خیلی از گفتههای مسئولان شعاری و کلیشهای بشود. ترجیح میدهم نگاهی بکنیم به وضعیت وخیم موجود. شاید با شناخت بهتر بشود به راه حلهای مناسبی رسید. بهترین گزینهها یک طرفه نیست. در شرایط طبیعی باید حال جامعه خوب باشد. البته هم ما باید در جایزه جلال تأثیر بگذاریم و هم جایزه در روند کیفی و کمی آثار ما اثر بگذارد.
چطور نویسنده میتواند بر یک جایزه تأثیر بگذارد؟
اثرگذاری یک طرفه نیست مثلاً یک کلاس درس و روابط بین معلم و دانشآموز را تصور کنید، بهترین بازدهی کلاس زمانی است که ارتباط صحیح و منطقی بین معلم و دانشآموز برقرار باشد. در زمینه داستان و یا رمان توجه نویسنده به جامعه و مسائل پیرامون آن با رعایت زیبایی شناسی میتواند در شکلگیری نگرش جشنواره جلال به نویسندهها تأثیر داشته باشد.
چرا جلال در بخشهای داستانیاش معمولاً برگزیدهای اعلام نمیکند؟
البته در دورههایی هم برگزیده اعلام کرده است اما عنوان برگزیده، شاید به لحاظ بالاترین رقم مادی جایزه، مصداق یک اثر استثنایی را به ذهن بیاورد. تعریفِ اصولِ چنین آثاری مشکل است. حالا اگر معمولاً در دورهها به چنین اثری نمیرسند، پس باید علتی داشته باشد که نیاز به تعدیل و یا تغییر در آن لحاظ شود.
اثر استثنایی چه اثری است؟
ببینید جایزه جلال گرانترین جایزه ادبی کشور است. عرض من این است که برگزیده شدن و یا گرفتن این جایزه ممکن است (تأکید میکنم، ممکن است) معنای اثر استثنایی را به ذهن وارد کند؛ یعنی اثری است ممتاز. البته باید معیارهای سنجش را هم دانست.
من برای انتخاب چنین آثاری از سوی داوران و برای کوشش نویسنده آن احترام قائلم اما نه در این جشنواره و نه حتی مثلاً در زمینه سینما گرفتن جایزه اسکار نمیتواند به تنهایی ضامن بهترین اثر باشد.
خبرنگار: خدیجه زمانیان
برچسب ها :
ارسال دیدگاه