دفاع از ساحت قدسی امامت

درباره ریّان بن صلت، محدث نامدار شیعه و از اصحاب امامان هشتم، نهم و دهم(ع)

دفاع از ساحت قدسی امامت

ابوعلی رَیّان بْن صَلْت اَشْعَری قُمی از محدثان برجسته شیعه در قرن‌های دوم و سوم و از یاران و شاگردان سه امام معصوم، امام رضا، امام جواد و امام هادی – که درود خداوند بر آن‌ها باد – محسوب می‌شد. برخی از علمای علم رجال، ریان را اصالتاً از اهالی خراسان یا بغداد می‌دانند.


همه شیعیان و دوستداران امام رضا(ع) در خانه عبدالرحمن بن حجاج گرد آمده‌ بودند. خبری هولناک، ساعتی پیش از خراسان به بغداد رسیده ‌بود؛ خبر، خبر شهادت امام رضا(ع) در غربت طوس بود. یاران امام(ع) به تلخی می‌گریستند و صدای نوحه از هر گوشه‌ای بلند بود. در میان حاضران در خانه عبدالرحمن، جمعی از برترین زعمای آن روزگار شیعه نیز حضور داشتند؛ صفوان بن یحیی، محمد بن حکیم، عبدالرحمن بن حجاج، یونس بن عبدالرحمن و رَیّان بن صلت. در آن وضعیت ناگوار که داغ شهادت ولی‌خدا بر سینه‌ها سنگینی می‌کرد، ناگهان یکی از حاضران برخاست؛ به جمع نگاه کرد و گفت: دوستان، گریه را کنار بگذارید و به مسائل مهم‌تر بپردازید. بیایید ببینیم چه کسی از این پس عهده‌دار ولایت است تا فرزند علی بن موسی‌الرضا(ع) دوران کودکی را سپری کند و به سن رشد برسد؟ سکوت آن جمعیت ماتم‌زده را فرا گرفت، همه مبهوت به آن مرد می‌نگریستند؛ گویی هیچ ‌کس نای آن را نداشت که پاسخ او را بدهد. ناگهان یکی از میان آن جمع بلند شد و صدای رسایش، سکوت حاکم بر جمعیت را شکست. او رَیّان بن صلت بود که بی‌محابا جمعیت را شکافت و در برابر آن مرد ایستاد و بر او بانگ زد: تو تظاهر به ایمان می‌کنی و در دل نسبت به دین شک داری. اگر این کودک حجت خدا روی زمین باشد، حتی اگر یک روز از عمر او گذشته باشد، گویا 100سال عمر دارد و سخن او، سخن امام کامل و بالغ است و اگر این چنین نباشد، حتی اگر هزار سال سن داشته باشد، همانند یکی از مردمان عادی است. دفاع رَیّان از ساحت قدسی امامت، دیگر بزرگان شیعه را نیز به واکنش واداشت. آن روز هیچ کس خانه عبدالرحمن بن حجاج را ترک نکرد، مگر آنکه اعتقادی راسخ به امامت جوادالائمه(ع) داشت.

شاگرد بااستعداد مکتب امامت
ابوعلی رَیّان بْن صَلْت اَشْعَری قُمی از محدثان برجسته شیعه در قرن‌های دوم و سوم و از یاران و شاگردان سه امام معصوم، امام رضا، امام جواد و امام هادی – که درود خداوند بر آن‌ها باد – محسوب می‌شد. برخی از علمای علم رجال، ریان را اصالتاً از اهالی خراسان یا بغداد می‌دانند؛ اما ظاهراً وابستگی او به خاندان اشعری که از نامش پیداست، نشان می‌دهد اصالت او کوفی است و پدرانش به قم کوچ کرده‌اند. ریّان استعداد فراوانی در حفظ و نگهداری احادیث داشت. او از علمای دست به قلم و صاحب آثار فراوان بود که البته بیشتر این آثار به دست ما نرسیده‌ است. نجاشی، عالم مشهور رجالی، از ریان بن صلت به عنوان نویسنده رساله‌ای درباره فرق بین «آل» و «امه» نام برده؛ رساله‌ای که در واقع در برگیرنده احادیث ثامن‌الحجج(ع) در این زمینه بود. اثر دیگر ریّان، مجموعه‌ای حدیثی است که درباره موضوعات مختلف از قبیل ولایتعهدی امام رضا(ع)، حرکت آن ‌حضرت برای اقامه نماز عید در مرو، زمان تولد ثامن‌الحجج(ع)، آداب جنگ و... روایت‌هایی را جمع‌آوری کرده‌ است.

حکایتی از عنایت امام(ع)
ریّان اهل پرسیدن بود و از کنار هیچ پرسشی، به سادگی نمی‌گذشت. او از فرصت حضور در محضر امام(ع) نهایت بهره را می‌برد. از ریّان نقل شده‌ است که «برای امام هادی(ع) نوشتم قطعه زمینی دارم که در آن به آسیابانی مشغولم. همچنین از راه فروش ماهی و چوب‌هایی که از آن زمین بدست می‌آورم، کسب می‌کنم. آیا چیزی بر عهده من هست؟ امام در جواب فرمود: خمس آن‌ها بر تو واجب است». وی در آموزش نیز توانایی ویژه‌ای داشت و شاگردان او در زمره فقیهان و محدثان برجسته شیعه و یاران برجسته امام هادی و امام حسن عسکری علیهم‌السلام قرار داشتند. ریّان در زمان حضور امام رضا(ع) در مرو، خود را به این شهر رساند و مدتی ملتزم رکاب آن ‌حضرت بود.
ابن‌ شهرآشوب در کتاب «المناقب» روایتی را درباره عنایت امام رضا(ع) به ریّان نقل می‌کند که شنیدن آن، در شناخت جایگاه وی مؤثر است. ریّان می‌گوید: «بیرون منزل امام رضا(ع) در خراسان ایستاده بودم که معمر با یکی از اصحاب و اطرافیان آن ‌حضرت خواست وارد منزل ایشان شود. گفتم: حال که نزد امام(ع) می‌روی، از مولایم بخواه تا یکی از لباس‌هایش و چند درهم از سکه‌هایی را که نام مبارک ایشان بر آن ضرب شده‌ است، به من اعطا فرماید. معمر گفت: وقتی وارد منزل امام(ع) شدم، پیش از آنکه من سخنی بگویم، امام(ع) فرمود: ‌ای معمر! آیا ریان نمی‌خواهد تا ما او را از لباس خود پوشانده و از پول‌هایمان مقداری به او ببخشیم؟ گفتم: سبحان الله! این همان خواسته ریان است که بیرون از منزل شما به من گفت. امام(ع) تبسمی کرد و فرمود: همانا مؤمن به مقصود می‌رسد، از او بخواه تا وارد شود. ریّان می‌گوید: وقتی وارد شدم، سلام کردم. امام(ع) سلامم را پاسخ داد و یکی از لباس‌هایش را به من داد و به هنگام رفتن نیز، 30درهم در دستم گذاشت».

خبرنگار: محمدحسـین نیکبخت

برچسب ها :
ارسال دیدگاه