راز جنایت های رژیم شاه در «یکشنبه خونین» مشهد

مروری بر چرایی و چگونگی وقوع قیام 10 دی‌ماه 1357

راز جنایت های رژیم شاه در «یکشنبه خونین» مشهد

صبح روز دهم دی‌ ماه سال 1357، اجساد تعدادی از نظامیان و مأموران رژیم پهلوی که در درگیری‌های روز گذشته، کشته شده‌ بودند، مقابل نظامیانی قرار گرفت که در مراسم صبحگاه پادگان مشهد حضور داشتند. انجام این اقدام، صرفاً برای تحریک نیروهای مسلح بود؛ آن‌ها باید مطابق نقشه، صبح روز دهم دی‌ ماه، در مشهد حمام خون به راه می‌انداختند؛ اما چرا؟


صبح روز دهم دی‌ ماه سال 1357، اجساد تعدادی از نظامیان و مأموران رژیم پهلوی که در درگیری‌های روز گذشته، کشته شده‌ بودند، مقابل نظامیانی قرار گرفت که در مراسم صبحگاه پادگان مشهد حضور داشتند. انجام این اقدام، صرفاً برای تحریک نیروهای مسلح بود؛ آن‌ها باید مطابق نقشه، صبح روز دهم دی‌ ماه، در مشهد حمام خون به راه می‌انداختند؛ اما چرا؟ استدلال رژیم برای انجام چنین اقدامی در مشهد که خطر بسیار بالایی داشت و می‌توانست سبب فروپاشی کامل ساختار قدرت در این شهر و همین‌طور در استان خراسان شود، چه بود؟ درک این مسئله و شناخت این موضوع که چرا «یکشنبه خونین» مشهد شکل گرفت و آیا رژیم شاه به اهدافش از این قتل‌عام گسترده رسید، بدون بررسی وقایعی که در مشهد، طی چند ماهِ پیش از آن اتفاق افتاد و همچنین توجه به روند پرشتاب انقلاب در کشور، ممکن نیست.

نزدیک شدن به پایان راه
شهر مشهد از مهرماه سال 1357 به بعد، شاهد توالی نزدیک به هم اعتراض‌ها بود؛ هر چند که پیش از آن هم، در جریان تظاهرات مرداد و شهریور همان سال، اعتراض‌ها نمودی بارز یافت و تعدادی از مردم نیز به شهادت رسیده ‌بودند، اما توالی این اعتراض‌ها نزدیک به هم نبود. از نیمه نخست آبان‌ماه، روز به روز بر تعداد تجمعات و تظاهرات‌ها افزوده ‌شد. با وجود اینکه برخی از این حرکت‌های اعتراضی، از نظر تعداد شرکت‌کننده، وسعت زیادی نداشتند، اما اولاً پیوستگی و تقریباً روزانه بودن آن‌ها و ثانیاً قرار گرفتن تجمعات بزرگِ چند صدهزار نفری و حتی میلیونی در فضاهای زمانیِ بین این اعتراض‌های محدود، تحرکات انقلابی را در شهر مشهد نهادینه کرد و در پی آن، با مشاهده جنایت‌های عوامل رژیم از سوی مردم و نیز انتشار اخبار این جنایت‌ها در شهرهای دیگر، به تدریج حتی کسانی را که تا پیش از آن، تنها به صورت ناظر عمل می‌کردند و شاید حاضر نبودند وارد معرکه شوند، به میدان تقابل با رژیم پهلوی کشاند.
 اوج این شتابِ پیوستگیِ مردم به انقلاب در مشهد، با حمله عوامل رژیم پهلوی به بیمارستان امام رضا(ع) در 23 آذر 1357 و در پی آن، تحصن دو هفته‌ای انقلابیون در بیمارستان و برگزاری نشست‌ها و سخنرانی‌های متعدد در میدان روبه‌روی آن رقم خورد؛ اتفاقی که احتمالاً برای نخستین ‌بار، آن منطقه از شهر مشهد را از کنترل عوامل رژیم پهلوی خارج و فضای بیمارستان امام رضا(ع) و اطراف آن را به ناحیه تحت کنترل انقلابیون تبدیل کرد. برای رژیم شاه، پذیرفتن چنین وضعیتی در مشهد، امکان نداشت و به همین دلیل، عُمّال رژیم در این شهر برای پس گرفتن موقعیت پیشین، تحت فشار قرار گرفتند؛ اتفاقی که موجب رویکردی توأم با استیصال شد و البته فجایع بزرگی را در روزهای 9 و 10 دی‌ماه و حتی چند روز پیش از آن، در شهر مشهد رقم زد.
رژیم برای جلوگیری از پیشروی انقلابیون، به سیاست مشت آهنین و سرکوب کردن خونین رو آورد. صبح روز 10 دی‌ماه، نفربرهایی که از پادگان مشهد خارج می‌شدند، تقریباً هر موجود زنده‌ای را هدف قرار می‌دادند. تعداد قابل توجهی از شهدا و مجروحان واقعه 9 و 10 دی‌ماه مشهد که برخی خبرگزاری‌های خارجی – مانند خبرگزاری «تاس» شوروی – آمار آن‌ها را افزون بر 3هزار نفر گزارش کرده‌اند، حتی در درگیری‌ها حضور فعال نداشتند و برخی فقط برای تهیه نان یا نفت که در آن روزها، به طور فزاینده کمبود آن حس می‌شد، به خیابان آمده ‌بودند؛ اما هنگام حضور در صف طولانی تهیه این مایحتاج‌های مورد نیاز، هدف گلوله مستقیم نیروهای مسلح رژیم قرار گرفتند.

نقشه‌ای که نقش بر آب شد
با وجود همه این اقدام‌ها و در پیش گرفتن رویکرد توأم با خشونت سنگین در شهر مشهد، محاسبه عوامل رژیم درست از آب درنیامد. شتاب فزاینده انقلاب در سراسر کشور و اخباری که از پایتخت به گوش می‌رسید، در کنار پیچیدن شایعه استعفای غلامرضا ازهاری، نخست‌وزیر نظامی شاه که در واقع برای نشان دادن همان سیاست مشت آهنین و مهار انقلاب از طریق کشتار گسترده به این مقام منصوب شده ‌بود و نیز انتشار این خبر که سیاسیون منتقد رژیم - به ویژه برخی اعضای جبهه ملی که خط و ربطی هم با انقلابیون نداشتند، اما در آن شرایط و در مقایسه با انقلابیونی که جز به سرنگونی رژیم شاه راضی نمی‌شدند، می‌توانستند نقش سوپاپ اطمینان را برای رژیم پهلوی بازی کنند – حاضر به قبول پست نخست‌وزیری نشده‌اند، وضعیت عُمّال رژیم را در مشهد، بسیار متزلزل می‌کرد و از آن سو سبب تقویت موقعیت انقلابیون می‌شد. 
این مسئله به ویژه پس از درگیری‌های سنگین روز 10 دی‌ماه که در گستره وسیعِ مرکزِ شهر مشهد به وقوع پیوست، عملاً کار رژیم پهلوی را در شمال شرقی کشور تمام کرد و طبق نظر برخی از انقلابیون قدیمی، اداره امور مشهد از این روز به بعد، رسماً به دست جریان انقلاب افتاد.

خبرنگار: محمدحسین نیکبخت

برچسب ها :
ارسال دیدگاه