متن و حاشیه فتنه ۸۸ از زبان سخنران اجتماع ۹ دی تهران

گفت‌وگو با آیت‌الله علم‌الهدی درباره حوادث سال۸۸ و ابعاد بصیرت مردم در مواجهه با آن

متن و حاشیه فتنه ۸۸ از زبان سخنران اجتماع ۹ دی تهران

انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 در حالی برگزار شد که اعتراض و نپذیرفتن نتیجه آن از سوی یک طرف انتخابات، سبب ناآرامی‌ها در کشور شد که علاوه بر جنبه‌های سیاسی و اجتماعی، ابعاد امنیتی و اعتقادی نیز به خود گرفت که نقطه اوج آن، جسارت به پرچم عزای سیدالشهدا(ع) در عاشورای آن سال بود؛ جسارتی که جرقه انسجام عمومی علیه فتنه‌گران شد.


به دنبال این حوادث، مردم انقلابی و بصیر در روز 9 دی ماه به صورت گسترده در استان‌ها، شهرها و خیابان‌ها حضور یافته و در مقابل هتاکان ایستادگی کردند؛ حوادثی که به «فتنه 88» شهرت یافت و می‌توان گفت تمام کشور را درگیر خود کرد. سخنران مراسم اصلی نهم دی ماه 1388 که به «روز بصیرت» نیز نام‌گذاری شد، «آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی»، نماینده ولی‌فقیه در خراسان رضوی 
و امام جمعه مشهد مقدس بود. به همین بهانه به سراغ ایشان رفتیم تا در مورد آن روز و اتفاقات پس از آن به صحبت بنشینیم. 

 بفرمایید در سال 88 چه اتفاقی افتاد که ما برای آن از لفظ «فتنه» استفاده می‌کنیم؟
عمق مسئله فتنه 88 را اکثر افراد جامعه ما نه آن زمان درک کردند و نه الان می‌دانند که چه بود و نهایتش به کجا انجامید. تنها کسی که عمق فتنه‌88 را شناخت در درجه اول شخص رهبر‌معظم‌انقلاب بود. غیر از ایشان کسی جریان و واقعیت فتنه 88 را کامل تشخیص نداد. ما هم اگر احیاناً چیزی درک کردیم، به‌ خاطر تبعیت از آقا و پیگیری است که فرمایشات آقا را انجام می‌دادیم.
اگر بخواهیم واقعاً این موضوع را توضیح بدهیم، ممکن است به بعضی از افرادی برخورد بکند که این افراد هم شاید واقعاً نمی‌دانستند که واقعیت این است. نمی‌توانیم حتی درباره آقای میرحسین موسوی و کروبی بگوییم این‌ها واقعیت فتنه را می‌دانستند و به کمک دشمن آمدند. شاید این‌ها واقعیت را نمی‌دانستند و به کمک دشمن آمدند؛ ولی عملشان کمک به دشمن بود و ابزار دشمن شدند. حالا اینکه ما بین خود و خدا بگوییم این‌ها عمداَ می‌دانستند، می‌دانستند عمق توطئه تا کجاست و در عین حال برای حفظ منافع خودشان رفتند به سراغ دشمن، این مسئولیت شرعی دارد کسی این طور حرف بزند؛ چون ما نمی‌دانیم واقعیت ماجرا چه چیزی بوده، چقدر می‌دانستند، چقدر عمق را درک کرده بودند، چقدر آثار حرکتی خودشان را در توطئه دشمن مؤثر می‌دانستند و می‌فهمیدند که چقدر در اجرای توطئه دشمن اثر دارند. 
عمق فتنه 88 در یک کلمه مسئله «براندازی نظام» بود. فتنه برای این بود که نظام براندازی بشود یعنی جریان رهبری و ولایت را براندازی کنند و نتیجه آن به براندازی نظام ختم شود. از یک اختلاف داخلی راهی پیدا کردند که وارد شوند. یک جریان از دو طرف اختلاف را تأیید کنند، پشتیبانی جهانی کنند، یک جریان غالب و پیروز شود و آن روز خود این‌ها بیایند کار را در دست بگیرند و این جریان را کنار بزنند که ابزار پیروزی آنان شده است. در نتیجه نظام سقوط کند و براندازی نظام به قیمت براندازی اسلام تمام می‌شد. این طور نبود که فقط نظام براندازی بشود، با این کیفیت یک حرکت جهانی شروع می‌شد برای اینکه اساس اسلام را براندازی کنند، این اصل واقعیت فتنه 88 بود.
یک دلیل بگویم، آقای خاتمی و موسوی قرار گذاشتند اگر بنا شد هر کدام آنان کاندیدا شوند، دیگری کاندیدا نشود و انصراف بدهد. ابتدا آقای خاتمی کاندیدا شد و اعلام کاندیداتوری کرد برای ریاست جمهوری و آقای موسوی هم بنا بود کاندیدا نشود طبق قراردادی که خود اصلاح‌طلبان داشتند و ایشان بیاید از آقای خاتمی حمایت کند. روزنامه لوموند مصاحبه‌ای با آقای موسوی کرد و گفت: «به نظر شما رئیس جمهور باید چه کارهایی انجام دهد؟»، ایشان هم نظریاتش را در مورد اقدامات رئیس جمهور گفت. بعد خبرنگار پرسید «این اقداماتی که شما می‌گویید، در حوزه قدرت رئیس جمهور نیست. همه‌اش در حوزه قدرت رهبری است». جوابی که آقای موسوی داد این بود که «اگر یک رئیس جمهور قوی بیاید، مردم را وسط خیابان می‌آورد و اختیارات رهبری را در اصل 110 محدود می‌کند تا رهبر در غیر از اصل 110 دیگر اختیاری نداشته باشد».
بعد از این مصاحبه طبیعی بود جریان‌هایی که دنبال آقای خاتمی بودند که ایشان رئیس جمهور شود، وقتی دیدند چنین موردی پیدا شده که مدعی است اگر رئیس جمهور شود، مردم را می‌آورد وسط خیابان برای محدود کردن اختیارات رهبری و به تظاهرات وادار می‌کند پس این بهتر از خود آقای خاتمی است. رفتند دور این آقا را گرفتند و تحریکش کردند تا بر خلاف قراری که با آقای خاتمی داشت، ایشان برای ریاست جمهوری کاندیدا شود.
کاندیدا که شد، آقای خاتمی دید اطرافش آن جریان‌ها نیستند و رفتند آن طرف. ایشان مجبور شد به نفع آقای موسوی انصراف دهد و آقای موسوی کاندیدا شد. حرکتی بود که دستگاه‌های خارجی به این جمع‌بندی رسیدند که اگر با این ایده، حالا شخص آقای موسوی رئیس جمهور می‌شد چه کار می‌کرد. کار نداریم اینکه می‌توانست مردم را در خیابان بیاورد یا نیاورد؛ اما اگر با این ایده و آرمان رئیس‌جمهور شود که باید اختیارات رهبری را محدود کند، طبیعی است که می‌شود عامل یک اختلاف سنگین اعتقادی در کشور که در پرتو این اختلاف سنگین اعتقادی، مردم به دسته‌‌های مختلف تقسیم می‌شوند و نظام براندازی می‌شود.
دستگاه‌های خارجی وقتی این ایده را از این آقا دیدند و برخی جریان‌های داخلی که دنبال قدرت‌یابی بودند، چنین ایده‌ای دارند، این‌ها آمدند و منشأ فتنه 88 شدند. 

اصل فتنه 88، براندازی نظام بود
اصل فتنه 88، فتنه براندازی نظام بود و در آن زمان عمق این مسئله را جز رهبر معظم انقلاب هیچ‌کس درک نکرد و لذا ما هم که مطلب را بحث کردیم، تقریباً بنده در جریان سخنرانی 9 دی، صحبتم از تفسیر آیات سوره مبارکه مجادله بود که با تفسیر آیات این سوره که مربوط به هماهنگی دشمنان خارجی، ابزار دشمن خارجی شدن و معرفی حزب‌الشیطان است، با تفسیر آن آیات سخنرانی‌ام را شروع کردم و تمام سخنرانی من تفسیر آیات سوره مبارکه مجادله بود.
در واقع اشاره به همین نقطه داشت که دشمن آمده برای براندازی نظام و این جریان‌ها دانسته یا ندانسته با دشمن همدست شدند که نظام را براندازی کنند. این عمق فتنه 88 بود. عمق جریان 9دی را نیز کسی درک نکرد؛ توهین به امام حسین(ع) شد. مردم به‌دلیل ارادتی که به اهل بیت(ع) و سیدالشهدا(ع) دارند، آمدند در عرصه که به این نقطه رسیدند مسئله حفظ مقام ولایت و رهبری، حفظ نظام ولایی معصوم است. خیلی قوی و نیرومند آمدند وسط میدان ایستادند. مردم این واقعیت را درک کردند؛ اما آنچه ما را به واقعیت رساند، خود هدایت خاص حضرت سیدالشهدا(ع) بود؛ چون نظام، نظامی است که اسلام به این نظام متصل است و با براندازی نظام، اسلام براندازی می‌شود پس باید امام حسین(ع) خودشان اسلام را حفظ کنند.
حافظ اسلام از روز اول، وجود اقدس سیدالشهدا(ع) بودند و تا آخر نیز همین وجود اقدس، اسلام را تا روزی که امام زمان(عج) تشریف بیاورند، حفظ می‌کنند. این افراد تحریک شدند روز عاشورا بیایند به عزاخانه سیدالشهدا(ع) جسارت کنند و به دنبال این جسارتی که کردند، مردم، 9 دی برآشفته شدند، پشت پرده، عنایت خود سیدالشهدا(ع) بود که عشق امام حسین(ع) در دل‌ها جوشید و مردم را به عرصه و میدان دفاع از نظام، ولایت و رهبری در برابر توطئه براندازی از سوی دشمن کشاند. پس عمق فتنه 88 براندازی نظام بود و عمق 9دی نیز توجهات خاصه سیدالشهدا(ع) و عنایت آن حضرت برای حفظ ولایی بودن این نظام و وابستگی این نظام به ولایت معصوم(ع) بود. این کل فتنه 88 و جریان حماسه 9دی بود.

 شما سخنران مراسم 9 دی در تهران بودید. سخنانی مطرح شد که به مذاق خیلی‌ها خوش نیامد. می‌توان سخنرانی 9 دی را شروع تقابل سیاسی و رسانه‌ای با مواضع شما هم دانس��؛ ما نه تکرار سخنرانی شما و نه بازخوانی آن صحبت‌ها را از تلویزیون ندیدیم. خودتان این نگاه را دارید که واکنش سیاسی و رسانه‌ای آن موقع پس از سخنرانی 9دی منجر به بایکوت رسانه‌ای شد؟
بله، ما الان خطر همان را داریم. بنده یک نفر آدم بیشتر نیستم و تحریف صحبت‌ها و مطالب ما خیلی آسان بود و همان‌جا اولین کاری که کردند، حرف‌های ما را تحریف کردند، بلافاصله در حرکت‌های رسانه‌ای و تهاجمات رسانه‌ای که به بنده شد، حرف‌هایم را تحریف و به بنده حمله کردند.

بعضی آقایان در قم دنبال حمایت از فتنه بودند
بنده در آن سخنرانی استدلالات آیات قرآن و روایات کردم که خود آقای میرحسین در نامه‌ای که به‌عنوان رد سخنرانی ما صادر کرد، آخرش نوشته بود «جواب این آیات قرآن و احادیث را باید علما در حوزه علمیه قم بدهند»، خودش دیگر در مقابل آیات و روایات و تفسیری که عرض کردم هیچ جوابی نداشت. جواب را به عهده علمای قم گذاشت. می‌خواست بگوید علمای قم با ما همراه هستند، بیایند جواب این‌ها را بدهند. با وجود اینکه بعضی آقایان در قم دنبال این مسئله بودند که حمایت کنند از جریان فتنه آن هم ندانسته و ناآگاهانه که تحت تأثیر بودند، آنان هم که اهل تفسیر و روایت و حدیث بودند، نتوانستند علیه مطالب بنده مطلبی را بگویند و توضیح بدهند که این حرف‌هایی که این آقا زده، این تفسیر و تحلیل و مبانی روایی‌اش نادرست است. کسی نیامد این حرف‌ها را جواب بدهد. تا به امروز هم از طرفداران فتنه یک نفر نتوانسته جواب حرف‌های بنده را بدهد.

صدا و سیما محکوم عملیات روانی فتنه 88 شد
این‌ها با این مسئله که فلان کس حرف‌های احساسی زده، حمله متجاهرانه کرده و متجاسرانه حرف زده، با تحریف حرف‌های بنده شروع به جوسازی کردند که متأسفانه دوستان خود ما هم محکوم عملیات این جوسازی شدند از جمله صداوسیما، رسانه ملی محکوم این عملیات روانی شد. نه تنها آن زمان، از سال 88 تا الان که 13 سال می‌گذرد، هنوز هم صداوسیما محکوم آن عملیات روانی است که آن روز انجام دادند.
یک جریان رسانه‌ای که تقریباً داشت فتنه 88 را پشتیبانی می‌کرد، دید حرف‌ها و تفسیر آیات جواب ندارد، تحلیل‌های علمی و سیاسی هم جواب ندارد، فقط گفتند شما به طرف مقابل نسبت‌های نامناسبی دادید و نسبت به این مسئله عملیات روانی راه انداختند. صداوسیما اول سوژه این عملیات روانی شد. متأسفانه دستگاه‌های رسانه‌ای ما نیز سوژه عملیات روانی شدند و به حدی رسید که حتی این همه سالیان دراز هر سال مراسم 9 دی را پخش می‌کنند، حرف‌های آقای سعید حدادیان و مرثیه‌سرایی را پخش می‌کنند اما سخنرانی بنده را دیگر صدا و سیما تکرار نکرد در هیچ سالی. بعد از این هم معلوم نیست تکرار کند؛ چون صدا و سیما هنوز در عملیات روانی آن سال مانده و در هم نمی‌آید.
با تحریفی که کردند، یک زمینه و سوژه عملیات روانی درست کردند. نامه خود موسوی نتوانست جواب من را بدهد. بنده جواب حرف‌هایی را که زده بود، در روزنامه کیهان دادم منتها نتوانست جواب مرا بدهد. از کسانی که دعوت کرده بود جواب مرا در تفسیر آیات و روایات بدهند هم کسی به کمک موسوی نیامد؛ اما زمینه‌سازی که دستگاه‌های رسانه‌ای آن روز از نظر عملیات روانی انجام دادند، این تحریف و انحراف روایت بود که اثر گذاشت و در این کشور حتی دستگاه مهم رسانه ملی ما را نیز سوژه عملیات روانی کرد و متأسفانه هنوز ادامه دارد. 
خطری که 9 دی و فتنه 88 را تهدید می‌کند، تحریف روایتی فتنه 88 است. خدا ان‌شاءالله طول عمر به‌رهبر معظم انقلاب بدهد. تا روزی که عظمت رهبری در کشور ما هست و آن سیطره الهی ایشان وجود دارد، کسی جرئت نمی‌کند فتنه 88 و 9 دی را تحریف کند؛ اما زمینه‌ها برای تحریف روایتی فتنه 88 و 9 دی کاملاً آماده است و ما باید حواسمان جمع باشد که جریان 9 دی و فتنه 88 تحت تحریف قرار نگیرد.

 شخصیت‌هایی آن روز بودند که به شما بگویند خیلی تند رفتید؟ شما را به محافظه‌کاری یا ملاحظه‌گری توصیه بکنند؟
در آنجا خود رهبر معظم انقلاب در عرصه وارد شدند و مسائل را تحلیل می‌کردند. از اول فتنه 88 تا جمع شدن این بساط به‌وسیله دستگاه‌های امنیتی مدت زیادی طول کشید. 5، 6 نماز جمعه خود رهبرمعظم انقلاب تشریف آوردند و خطبه خواندند و بیشتر مسائل را مطرح کردند، ما هم حرف‌هایی که می‌زدیم در راستای رهنمودهای رهبر معظم انقلاب بود منتها باید به این توجه داشته باشیم که رهبر معظم انقلاب با ادبیات خودشان مطالبی را می‌فرمودند و بنده هم با ادبیات خودم می‌گفتم. نه اینکه نمی‌توانستم ادبیاتم را تغییر بدهم. حرفه من حرفه سخنوری است. الان 60 سال است سخنور هستم. خوب هم می‌توانستم ادبیاتم را عوض کنم؛ اما در شرایطی که فتنه آن طور با قدرت آمده بود، آنچه از منطق، استدلال، برهان و آن همه نرمش در قضیه و انعطاف در جریان بود، رهبر معظم انقلاب انجام می‌دادند. یک ادبیاتی هم لازم بود بیاید در میدان حمایت از رهبری. ادبیاتی بیاید که پاسخگوی هرزگی‌ها باشد؛ چون آن زمان در تظاهراتی که انجام دادند، انواع و اقسام جسارت‌ها را به مقدسات کردند. مقدسات دین را مورد جسارت قرار دادند، صرف‌نظر از اهانت‌هایی که صریحاً به رهبر معظم انقلاب می‌کردند، حتی به مقدسات توهین می‌کردند.

کسی به میدان دفاع از رهبری نیامد، من آمدم
ماه رمضان در روز قدس شروع کردند به روزه خوردن و تظاهر به روزه‌خواری تا به اینجا رسید دیگر. اینجا باید ادبیاتی می‌آمد که جوابگوی این جسارت‌ها و اهانت‌ها باشد. از ادبیات رهبر معظم انقلاب دور بود. ایشان ادبیاتشان ادبیات هدایتی بود، یک ادبیات مبارزاتی لازم بود که بیاید جوابگوی این اهانت‌ها باشد. بنده حساب کردم ولو اینکه با من بد بشوند ولو اینکه بنده موقعیت اجتماعی‌ام در خطر بیفتد، اینجا میدان مبارزه است و باید آن ادبیات مبارزاتی را بنده اجرا کنم و لذا اگر کسانی هم می‌آمدند و به بنده نصیحت و موعظه می‌کردند، به این نکته توجه نداشتند که ادبیات رهبر معظم انقلاب ادبیات هدایتی است. یک ادبیات مبارزاتی در قضیه لازم است؛ چون این‌ها وقاحت کردند و مقدسات دین را مورد اهانت قرار دادند. خود مقام ولایت را مورد اهانت قرار دادند. این‌ها یک ادبیات مبارزاتی لازم دارند که ادبیات بنده بود که باید به میدان بیاید چون شخص دیگری نیامد.
بنده به ‌عنوان یک سرباز کوچک رهبر معظم انقلاب با ادبیات مبارزاتی خودم آمدم وسط میدان ولو هرچه هم می‌خواهند مرا بزنند، بزنند. هنوز هم که هنوز است دارند با من مبارزه می‌کنند به ‌عنوان فعالیتی که در 9 دی کردم. خب مبارزه کنند، میدان جنگ است و ما هم سربازیم. سرباز که از خودش هیچ‌چیز ندارد، باید همه چیزش را بدهد و ما هم سربازیم و همه چیزمان را می‌دهیم. هیچ باکی هم نداریم، نه عنوان می‌خواهیم، نه شخصیت و احترام می‌خواهیم. وقتی بنا شد رهبر معظم انقلاب به‌عنوان رهبر جامعه ادبیاتشان هدایتی است، این ادبیات مبارزاتی را باید سرباز آقا بیاورد وسط و ما نیز به‌عنوان پاسخ‌گویی به همه جسارت‌ها و اهانت‌هایی که به مقدسات کردند، با ادبیات مبارزاتی مجبور بودیم با قضیه برخورد کنیم.

 شنیدیم پس از آن سخنرانی، رهبر انقلاب در‌مورد صحبت‌های شما  نظری داشتند، آیا نکته‌ای بود؟
نخیر دروغ است. اصلاً، رهبر معظم انقلاب نه بنده را تخطئه کردند، نه بنده را نقد کردند و نه فرمودند چرا این حرف‌ها را زدی. ایشان هیچ چیز به من نفرمودند. برخورد ایشان با ما برخورد یک سرباز است. بنده در موقعیت سربازی خودم دارم عمل می‌کنم. طبیعی است که نمی‌توانم در موقعیت سربازی با ادبیات آقا برخورد کنم. بنده در موقعیت سربازی باید با ادبیات خودم وارد شوم و پاسخگوی این جسارت‌ها باشم و شاید این ادبیات را هم لازم می‌دانستند در آن موقعیت که البته چیزی به بنده اعتراض نکردند و اشکال نگرفتند.

 مطلب تأییدی هم داشتند نسبت به این سخنان؟
علی‌ای‌حال رهبر معظم انقلاب تأیید به این معنا که «هرچه می‌گویی درست است»، در مورد هیچ‌کس چنین تأییدی ندارند. رهبر معظم انقلاب هیچ‌کس را تأیید صددرصدی نمی‌کنند، بالاتر از من را هم تأیید صددرصدی نمی‌کنند چه برسد به بنده. ایشان حرفی را که می‌خواهند بزنند خودشان با همان ادبیات هدایتی خودشان می‌زنند.
فرض کنید در میدان جنگیم. یک سرباز کارهایی در عرصه سربازی می‌کند، سرباز کارش را می‌کند؛ اما اینکه یک فرمانده بگوید تو هر کار بکنی تأیید است، نمی‌شود. یک سرباز 6 کار خوب می‌کند و پنج کار بد. میدان جنگ است دیگر، هیچ فرماندهی نمی‌آید تمام عملیات سرباز را در میدان جنگ تأیید کند. رهبر معظم انقلاب هم فرمانده هستند و فرماندهی مطلق دارند. ولایت مطلق دارند، رهبر معظم انقلاب تا الان هیچ‌کس را دربست تأیید نکردند. بنا هم نیست دربست تأیید کنند؛ چون همه افراد در حرف‌ها و کارهایشان هم اشتباه دارند و هم اقدامات خوبی دارند. حالا بنده برحسب وظیفه خودم در مقداری که تشخیص می‌دهم به‌عنوان سرباز رهبر معظم انقلاب، کارم را انجام می‌دهم و خوب و بدش هم خودم مسئول هستم. رهبر معظم انقلاب که مسئول عملیات انقلابی من نیستند.

 از اشخاصی که آن روزها به شما نقد داشتند، کسی بود که بعد بیاید عذرخواهی کند و بگوید دیر متوجه شدم؟
از آن روز تا الان هنوز افرادی هستند که می‌گویند «ببخشید آن روز نفهمیدیم و اعتراض کردیم، پشت سر شما حرفی زدیم و مطلبی شنیدیم یا چیزی گفتیم». هنوز هم مردم می‌گویند از این حرف‌ها. هر شب که به حرم می‌رویم، عده‌ای به ما مراجعه می‌کنند از زوار که از شهرهای دیگر آمدند عذرخواهی می‌کنند یا حلالیت می‌طلبند از مطالبی که شنیدند یا گفتند.

پس، از مسئولان فعلی هم هستند کسانی که این مواضع برایشان روشن شده؟
بله از مسئولان، نمایندگان مجلس و دیگرانی که آنجا موضع برایشان مشکل آمد و الان روشن شده که مسئله، مسئله براندازی نظام بوده و غیر از این نباید برخورد می‌شد.

9 دی را به‌عنوان روز بصیرت نام‌گذاری شد و معتقدیم مردم به صحنه آمدند. این بصیرت چه چیزی است که ما به آن می‌بالیم و معتقدیم ما را نجات می‌دهد؟
بصیرت همان است که عمار گفت. در جنگ صفین وقتی آن طرف آمد به امیرالمؤمنین(ع) اشکال کرد که «شما نماز می‌خوانید، لشکر معاویه هم نماز می‌خواند، شما قرآن می‌خوانید، آن‌ها هم قرآن می‌خوانند، شما اذان می‌گویید و آن‌ها هم اذان می‌گویند، از کجا معلوم شما برحقید و آنان باطل؟»، حضرت فرمودند برو از عمار بپرس و او راه افتاد و سؤال کرد «این عمار» تا رسید به عمار، عمار برایش یک روایت از پیغمبر خواند. فرمود یک روزی خدمت پیامبر بودیم، فرمودند: «بعد از رحلت من حوادثی رخ می‌دهد و همان طوری که من در تنزیل قرآن جنگ کردم با کفار و مشرکین، آن روز کسی پیدا می‌شود که در مقام تأویل قرآن با منحرفین جنگ می‌کند و شما یادتان باشد از کسی که جنگ می‌کند با منحرفین در حفظ تأویل قرآن، حمایت کنید». اصحاب پرسیدند او کیست؟ فرمودند: «هذا هو خاصف النعل» او کسی است که الان نشسته دارد کفش من را وصله می‌زند و آن روز امیرالمؤمنین(ع) کفش پیغمبر(ص) را گرفته بود و یک گوشه وصله می‌زد. این همانی است که برای حفظ تأویل قرآن می‌جنگد و مبارزه می‌کند آنچنان که من در تنزیل قرآن جنگیدم و مبارزه کردم و باید از او حمایت کنید. عمار گفت ما این را از پیغمبر شنیدیم و الان جنگی است که پیغمبر خبر دادند این‌ها می‌خواهند قرآن را از بین ببرند با تأویل انحرافی قرآن و این علی آمده با این‌ها می‌جنگد که قرآن را در مقام تأویل حفظ کند آنچنان که پیغمبر در مقام تنزیل قرآن، قرآن را از مشرکین حفظ کردند. این امر بصیرت داد به این مردم شامی. این را می‌گویند بصیرت، از آن روز به بعد قرار بر این شد که ما در جریان‌های مربوط به اسلام و حفظ دین و نظام دینی، هرچه برایمان پیش می‌آید، دنبال «خاصف النعل» باشیم. آن روز امیرالمؤمنین(ع) بود، بعد ائمه معصومین جانشین امیرالمؤمنین شدند، الان هم مقام ولایت حجت امام زمان(عج) است که جای آن خاصف النعل هستند و حجتشان نیز رهبر انقلاب هستند.
بصیرت به این است که در هر شرایطی قرار گرفتیم، ببینیم رهبر معظم انقلاب یعنی ولایت در کدام طرف هستند، به همان طرف برویم، این می‌شود بصیرت، یعنی باور کردن این جهت و اجرای این جهت در عملیات انقلابی خودمان. کسی که واقعیت را باور کرده و در عملیات انقلابی هم می‌خواهد این باور را اجرا کند، می‌گویند کسی است که بصیرت دارد و غیر از این شخص در نظام ما فاقد بصیرت است.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه