سینمای حفظ ریشه‌ها

به بهانه سالگرد درگذشت علی حاتمی

سینمای حفظ ریشه‌ها

همه می‌دانیم که حاتمی‌علاقه زیادی به تاریخ ایران به خصوص تاریخ دوران قاجار داشته است، در آثاری مانند حاجی واشینگتن، کمال‌الملک، ستارخان، سلطان صاحبقران و هزاردستان با شخصیت‌های واقعی سر و کار داریم، شخصیت‌هایی مانند کمال‌الملک، ناصرالدین شاه، امیرکبیر، ستارخان و... اما واقعیت این است که نمی‌توان او را یک فیلمساز تاریخی محسوب کرد.


شاید خیلی از شما فیلم یا سریالی از آثار علی حاتمی‌ را دیده باشید، فیلم‌هایی مانند سوته‌دلان، کمال‌الملک، مادر، دلشدگان یا سریال‌هایی مانند هزاردستان و سلطان صاحبقران. اینکه نظرتان درباره این فیلم‌ها چه بوده و اصلاً از بین این آثار، کدامشان خوب است و کدامشان خوب نیست، موضوع این نوشتار نیست. بحث فنی درباره آثار علی حاتمی ‌به وفور و کثرت بیان شده و آثار او دوستداران و دشمنان خاص خود را دارد، آنچه اینجا برای ما مطرح است، این است که جایگاه این کارگردان را در سینمای ایران بازخوانی کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که با هر دیدگاهی حتی دیدگاهی که فیلم‌های حاتمی ‌را نمی‌پسندد، چرا نمی‌توان از او به عنوان یکی از وزنه‌های سینمای ایران چشم‌پوشی کرد و او چه اثر و جایگاهی در سینمای ایران داشته است.
همه می‌دانیم که حاتمی‌علاقه زیادی به تاریخ ایران به خصوص تاریخ دوران قاجار داشته است، در آثاری مانند حاجی واشینگتن، کمال‌الملک، ستارخان، سلطان صاحبقران و هزاردستان با شخصیت‌های واقعی سر و کار داریم، شخصیت‌هایی مانند کمال‌الملک، ناصرالدین شاه، امیرکبیر، ستارخان و... اما واقعیت این است که نمی‌توان او را یک فیلمساز تاریخی محسوب کرد. 
بگذارید منظورمان را از این جمله بیشتر توضیح بدهیم. سریال «هزاردستان» را به خاطر دارید؟ در این سریال گروهی از دلسوزان وطن که وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور را بسیار آشفته می‌بینند و از خیانت و بی‌لیاقتی مسئولان دولت به ستوه آمده‌اند، گروهی تشکیل می‌دهند و با کمک هم، چند نفر از این مسئولان خائن را ترور می‌کنند. این اتفاق واقعاً در دوران قاجار روی داده است و یک گروه زیرزمینی سیاسی به نام «کمیته مجازات» در سال‌های 1295 و 1296 شمسی دست به ترور چند چهره سیاسی و مدیران اجرایی کشور زدند از جمله میرزا اسماعیل خان؛ مدیر انبار غله تهران، عبدالحمیدخان متین السلطنه؛ مدیر روزنامه عصر جدید، میرزا محسن مجتهد و منتخب الدوله؛ خزانه‌دار کل.

شخصیت تاریخی یا خیالی؟
اگر به خاطر داشته باشید چند نفر از این شخصیت‌ها، ابوالفتح صحاف (با بازی علی نصیریان)، رضا خوشنویس ( با بازی زنده‌یاد جمشید مشایخی) و شعبون استخونی (با بازی زنده‌یاد محمدعلی کشاورز) هستند. ابوالفتح صحاف شخصیتی است مبارز که از غم مردم در زمان استبداد به تنگ آمده است، فردی که لهجه ترکی دارد و در کار صحافی کتاب است. یکی از چهره‌های اصلی گروه کمیته مجازات هم شخصی است به نام اسدالله‌خان ابوالفتح‌زاده. اما این فرد که او هم ترک‌تبار است، در واقعیت هیچ شباهتی به شخصیتی که حاتمی‌ خلق کرده، ندارد. او شخصیتی با پیشینه نظامی ‌است که اعتقادات چپ‌گرایانه داشته است و اتفاقاً خودش در زمانی که مصدر کاری در دولت شد، در ستم‌کاری بر مردم بینوا از هیچ کاری دریغ نکرد. 
از طرف دیگر در کمیته مجازات، دو شخصیت داریم که تلفیقی از آن دو شده است رضا خوشنویس سریال هزاردستان. رضا خوشنویس، تیراندازی ماهر است که تفنگچی یکی از شاهزاده‌هاست و بعدها وقتی داستان کمیته مجازات به پایان می‌رسد، گوشه انزوایی برای خود تدارک می‌بیند، زندگی آرامی‌ دارد و خطاطی می‌کند. شخصیتی که معادل رضای تیرانداز است، فردی است به نام «کریم دواتگر». او که تیرانداز ماهری بوده و خلق و خوی تندی هم داشته است، حتی پیش از ایجاد کمیته مجازات در عملیات تروریستی دست داشت و یک بار سعی کرد شیخ فضل‌الله نوری را ترور کند که دستگیر شد. کریم دواتگر بعدها بر سر پولی که باید برای ترورها می‌گرفت، با سران کمیته اختلاف پیدا کرد و خودش قربانی بعدی کمیته مجازات بود. اما ماجرای خوشنویس چه بود؟ در کمیته مجازات، یک خوشنویس مشهور هم عضویت داشت که گفته می‌شود بیشتر کاتب بیانیه‌های این گروه بود. حتماً نام «عمادالکتاب» را شنیده‌اید. او با این کمیته همکاری می‌کرد و به همین دلیل چند سالی زندانی بود. پس در واقعیت شخصیتی به نام رضا خوشنویس نداشته‌ایم اگرچه معادل‌هایی برای او در تاریخ وجود دارد. 
نام «شعبان جعفری» که از سردمداران اراذل و اوباش در دوران پهلوی بود و در کودتای 28 مرداد هم نقش بازی کرد برای همه آشناست، او در زمان کار کمیته مجازات اصلاً به دنیا نیامده بود اما حاتمی ‌با الهام از شخصیت او «شعبان بی‌مخ» را خلق کرد.

تاریخ یا فرهنگ؟
چنان که می‌بینیم، دغدغه علی حاتمی ‌روایت نعل به نعل تاریخ نیست. او از تاریخ به عنوان ماده خامی ‌برای بیان حرف‌هایش استفاده می‌کند. البته به صورت عجیبی هم شیفته دوران قاجار است؛ چرا که دغدغه اصلی او در همان زمان شکل گرفته و رشد کرده است. حاتمی ‌در همه فیلم‌هایش حتی عاشقانه‌ای چون «سوته‌دلان» یا فیلم‌هایی که درباره هنر ساخته است مثلاً «دلشدگان» از تضاد و تقابل سنت و مدرنیسم در جامعه ایرانی سخن می‌گوید. او نگران فرهنگ ایرانی است، فرهنگی که برای زنده ماندن به تطبیق دادن خود به مدرن شدن نیاز دارد اما در تار و پود آن سنت چنان تنیده که بدون سنت، موجودی مسخ شده و کاریکاتوری است. شاید در نگاه اول او سنت‌گرایی ضد پیشرفت به نظر بیاید که به هر شکلی می‌خواهد از نوستالژی‌های تاریخی خود دفاع کند ولی مسئله برای حاتمی، خاطره‌بازی با گذشته نیست، حفظ ریشه‌هاست. ریشه زبان است که در همه فیلم‌های حاتمی، تراش خورده، شیرین و زیباست؛ ریشه، هنر و فرهنگ است که کمال‌الملک از آن گوهر در محاصره قلدرانی چون ناصرالدین شاه و رضاشاه دفاع می‌کند و ریشه، مادر است که فرزندانش را گرد می‌آورد و در آخرین لحظات به آنان درس مهربانی و انسانیت می‌دهد. برای همین است که سینمای علی حاتمی ‌را می‌توان زیباترین و درخشان‌ترین شکل سینمای ملی در ایران تلقی کرد.  

خبرنگار: آرش شفاعی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه