به خاطر برادرم فوتبال می‌دیدم

روایت جمال میرصادقی از علاقه‌اش به ورزش

به خاطر برادرم فوتبال می‌دیدم

جمال میرصادقی تماشای فوتبال را یکی از سرگرمی‌های بیرونی‌اش می‌داند که هنوز آن را دنبال می‌کند.


​​​​​​​این داستان‌نویس پیشکسوت سال گذشته مجموعه داستانی با عنوان «جام جهانی» منتشر کرده که یکی از داستان‌هایش درباره این رویداد ورزشی و روایتی از صعود تیم ملی ایران به جام جهانی است.
 او درباره کتاب و نوشتن از جام جهانی به ایسنا می‌گوید: «از اول زندگی‌ام، اهل ورزش نبودم؛ برادرم به ورزش و فوتبال علاقه‌مند بود، من هم به قصه و داستان. برای اینکه با برادرم ارتباطی داشته باشم به دیدن مسابقات فوتبال توجه پیدا کردم تا حداقل موضوعی برای بحث داشته باشیم. چیزهایی که از ورزش می‌دانم به خاطر برادرم بود. اما به دیدن فوتبال علاقه‌مندم و هر وقت مسابقه فوتبال پخش شود، حتماً نگاه می‌کنم زیرا این کار برای من یک سرگرمی بیرونی و قصه علاقه درونی من است».

مجموعه‌ای از داستانک‌ها
کتاب الکترونیکی «جام جهانی» نوشته جمال میرصادقی مجموعه‌ای است از ۲۶داستانک و‌ داستان کوتاه که در ۱۲۸صفحه توسط نشر آواهیا به چاپ رسیده است. طول برخی از این داستان‌ها از یک پاراگراف تجاوز نمی‌کند اما با همین تعداد کلمات، هنرمندانه داستانی کامل را شرح می‌دهند. مطالعه این کتاب به علاقه‌مندان به داستانک و داستان کوتاه پیشنهاد می‌شود. 
بخشی از یک داستان را با هم می‌خوانیم: «چه ایام زیارت بود، چه نبود، چه هوا خوب بود، چه بد، کوکب‌خانم زیارتش را می‌رفت. تابستان‌ها راهی امامزاده داوود می‌شد و زمستان‌ها، قم. جای دورتری نمی‌رفت. یکی دو بار به مشهد و یک‌بار هم همراه عزیزم و حاج‌آقام به کربلا رفت، همین. زیارتگاهش امامزاده داوود و قم بود. خاطره‌های زیادی از آن دو سفرش به کربلا و مشهد داشت که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شد. هروقت فرصتی پیش می‌آمد برایت تعریف می‌کرد کجا رفته و چه کرده و هر روز چندبار حرم مطهر را زیارت می‌کرده و ضریح را می‌بوسیده. با قیافه مشتاق و آرزومند و چشم‌هایی که اشک در آن‌ها حلقه می‌بست، به آسمان نگاه می‌کرد...».

برچسب ها :
ارسال دیدگاه