چنان‌که هست چنان‌که باید باشد

توقع از تیم ملی فوتبال

چنان‌که هست چنان‌که باید باشد

بهروز فرهمند


​​​​​​​کمتر از ۴۸ ساعت مانده به نخستین بازی تیم ملی کشورمان با تیم ملی انگلیس در جام جهانی قطر، آنچه از این و آن‌سو  می‌شنویم، این است: «ایران به همراه انگلیس از گروهش بالا می آید».  این سخن چنان با قطعیت و حتمیت، بر زبان‌ها آورده می‌شود که دیگر از سطح «ای کاش» و «امید» و «آرزو»، فراتر رفته و آن‌قدر در این روزها به عنوان یک «گمانه بی حرف و حدیث که مو لای درزش نمی‌رود»، تکرار شده که گویی ایرانیان از هم‌اکنون باید به فکر جشن صعود باشند! 
اگر از زبان و دل من که برای رسیدن آن روز ثانیه شماری می‌کنم، می‌خواهید بشنوید، به بانگ بلند می‌گویم؛ خدا کند که چنین شود، چشم حسود و هر آن کس که نتواند، دل شاد و سربلندی ایران و ایرانی را ببیند، کور! شک ندارم، شما نیز پیشاپیش برای سلامتی و پیروزی بچه‌های تیم ملی، « و ان یکاد» خوانده‌اید و از فرسنگ‌ها دورتر، به سوی یک‌یکشان روانه کرده‌اید تا از هرگونه چشم زخم، به دور باشند. 
اما پیش از اینکه رشته سخن را دنبال کنم و شانه به شانه یکدیگر، برویم و به فکر آیین دست‌افشانی برای «آن رخداد شیرین» باشیم، پیشنهاد می‌کنم برای ساعتی هم که شده، پا روی زمین سفت بگذاریم و از خودمان بپرسیم: با «حلوا حلوا کردن»، مگر دهان شیرین می‌شود؟ و همه آن‌هایی که بر  بالا آمدن تیم ایران از گروهش، «تأکید» دارند، آیا پیش‌بینی‌شان بر استدلال فنی، بنا شده است که چنین-بی اما و اگر- از یک «امر حتمی»، سخن می‌گویند؟خاصه که این پیش‌بینی‌ها را به همان اندازه که از زبان مردم «عشق فوتبال» کوچه و بازار می‌شنویم، بیش از آن، در تحلیل فلان مربی سرشناس و بهمان نویسنده ورزشی، می‎بینیم و می‌خوانیم.  در این میان اما بیم آن دارم، مسئله این چندخط به شکل دیگر فهمیده شود و مراد سخن به دست مخاطب نرسد.‌
دوستان! سخن هرگز این نیست که توان فنی و خواست و اراده تیم ملی ما در قد و قواره صعود از گروهش نیست، بلکه برعکس، باید اذعان کنیم؛ تیم ملی فوتبال ایران هیچ وقت تا این اندازه به بالا آمدن از گروهش «نزدیک» نبوده است. اگر در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه، چهار امتیاز شیرین نیز نتوانست برای صعود و تاریخ‌سازی، دست ما را بگیرد، اما تیم ملی کنونی، از هر منظر و با هر  خط‌کش و سنجه‌ای که قیاس کنیم، سزاوارتر از تیم چهار سال پیش است؛ بنابراین چرا به صعود از گروه، دل خوش نکنیم؟
این اما یک روی سکه است. پیش‌بینی‌های اخیر  که چیزی فراتر از یک پیش‌بینی است و عقربک احتمال آن به سوی نشانگر «قطعیت» می‌چرخد  هرچند موجب دلگرمی همه ما در این روزها شده و ضربان قلب ما را تندتر  می‌کند و چه بسا رجزخوانی و خط و نشان کشیدن را نیز برای رقیبان در بردارد، اما در یک کلام باید پرسید: «اگر نشد چه؟»  این یک پرسش کلیدی است که نباید از پاسخش بی‌تفاوت بگذریم. آن همه هورمون‌های شادی و هیجان و سرخوشی که زودهنگام روانه رگ‌های خونی همه ما شده است، اگر چنان نشود که چشم به‌راه آنیم، در رویارویی با هر شکست، چه بر سرشان می‌آید؟ (به واقع، چه بر سر من و شما-هوادار-می‌آید؟) 
اما در این میان، کیست که نداند، آن‌هایی که بیش از اندازه به پیروز شدن امید می‌بندند و هیچ بزنگاه توجیه منطقی و امکان رویارویی خردمندانه با «پدیده شکست» را برای خودشان برجا نمی‌گذارند، چهره به چهره شدنشان با ناکامی‌ها  تا چه اندازه دردناک و آزاردهنده است و افسردگی فردی و جمعی به دنبال می‌آورد.این درست که توپ گرد است و در مستطیل سبز هزاران اتفاق می‌افتد. 
این هم درست که بازیکنان فنی، باهوش و شجاع در تیم ملی خودمان داریم که به گفته برخی کارشناسان، «طلایی ترین نسل» فوتبال ایران هستند و اندیشه و ساق پای آن‌ها می‌تواند «ناممکن» را «ممکن» کند.
راستش را بخواهید، از خدا پنهان نیست؛ از شما هم پنهان نباشد که ته دلم، ندایی بانگ برمی‌آورد که حالا دیگر، وقت «تاریخ سازی» پسران سلحشور این سرزمین است، اما این  واقعیت را نیز خوب می‌دانم که چنان بی‌قید و شرط، کوبیدن بر طبل صعود و افزایش توقع مردم و انتظار مسئولان از تیم‌ملی فوتبال، هم برای تیم درون زمین و هم برای هواداران، ویرانگر  است.‌
 با این همه، شاید رویکرد درست تر  این باشد که رسانه‌ها به گونه‌ای سخن بگویند و قلم بزنند تا دستاورد جام جهانی برای تیم ملی ایران و هوادارانش در سراسر جهان، چشیدن لذت رقابت، تجربه بازی زیبا و سرخوشانه و روشن کردن آتش غرور ملی در دل‌ها باشد. در این میان، اگر  آن موفقیت‌ها بدست آمد، سر به آسمان می‌ساییم و حالش را می‌بریم اما اگر - به هر علت- بدست نیامد، چه باک؟!  مگر نه اینکه فوتبال برای دوستدارانش، هرگز تمام شدنی نیست؟ همانند زندگی که همواره ادامه دارد... .

برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها