عملیات نجات مشهدالرضا(ع) در سال 889

روایتی تاریخی از پیروزی سرنوشت‌ساز ایرانیان بر مهاجمان ازبک

عملیات نجات مشهدالرضا(ع) در سال 889

با مرگ امیرعلیشیر نوایی، وزیر خردمند سلطان‌ حسین بایقرا، در سال 880 خورشیدی، حکومت بقایای تیموریان در شرق ایران دچار تزلزل بی‌سابقه‌ای شد.


​​​​​​​وقتی در اسفندماه سال 884 سلطان حسین هم درگذشت، شیرازه امور از هم پاشید؛ جانشینان او آن ‌قدر توانا نبودند که بتوانند قلمرو خود را حفظ کنند اما این پایان مصیبت نبود؛ قوم ازبک که به تازگی قدرت را در ماوراءالنهر بدست آورده ‌بودند، با فرماندهی «شیبک‌خان» به سوی خراسان سرازیر شد تا بقیه قلمرو تیموریان را در این منطقه تصرف کند. مشهد یکی از شهرهای مهمی بود که در طرح حمله گسترده ازبک‌ها قرار داشت. با اشغال هرات در سال 886، ازبک‌ها متوجه مشهد شدند و کُپَک‌میرزا آخرین حاکم تیموری مشهد، در نبرد سرنوشت‌ساز «طُرُق»، قافیه را باخت و ازبکان به فرماندهی محمدتیمور و عبیدالله‌سلطان، پسر و برادرزاده شیبک‌خان، توانستند خودشان را به شهر برسانند. نبرد کوچه به کوچه برای دفاع از مشهد و حرم رضوی آغاز شد اما نتیجه‌ای در بر نداشت. تلاش‌های مجاوران و زائران برای دفاع از حرم مطهر نیز ناکام ماند. «خواندمیر» در تاریخ «حبیب‌السیر» می‌نویسد: «ازبکان در مشهد دست تعدی برآورده، خرمن جمعیت مجاوران روضه امام عالی مقام را به باد غارت و تاراج دادند...».

روزگار پرمحنت مشهد در زمان اشغال
اما غروب آفتاب تیموریان خراسان با طلوع آفتاب قدرت صفویه همزمان شد؛ دودمانی شیعی مذهب که در مدتی اندک، قلمرو خود را در سراسر خاک ایران گسترش داد و توانست حکومتی قدرتمند پدید آورد. اسماعیل یکم به عنوان بنیان‌گذار این فرمانروایی، مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام کرد و به این ترتیب، توجه به اماکن مقدس شیعیان به ویژه حرم مطهر رضوی که در خراسان قرار داشت، بیش از گذشته افزایش یافت. با این حال، حکومت عثمانی که ایجاد یک دولت قدرتمند را در ایران برنمی‌تابید، هم به مرزهای حکومت صفوی هجوم می‌آورد و هم ازبکان را به بهانه شیعه بودن صفویان، برای حمله به مناطق تحت تسلط آن‌ها تحریک می‌کرد. این مسئله موجب ناامن شدن مرزهای حکومت صفوی و سخت گرفتن بر زائران و مجاوران حرم مطهر امام رضا(ع) شد؛ مردم مشهد در تنگنای عجیبی گرفتار شده ‌بودند. ازبکان به بهانه‌های گوناگون، اموال موجود در خزانه آستان‌ قدس را غارت کردند و شرایط امنیتی مشهد و مناطق همجوار آن، هر روز بدتر و بدتر می‌شد. در چنین وضعی، شیبک‌خان تصمیم گرفت با شاه اسماعیل صفوی وارد جنگ شود؛ تصمیمی که مصادف با طرح نقشه نجات مشهد از سوی سرداران فرمانروای صفویه بود. 

پیروزی قاطع
شرایط دشوار مشهد و اوضاع نابسامان مردم آن از یک سو و تسلط ازبکان بر حریم حرم رضوی از سوی دیگر سبب شد در پاییز سال 889 خورشیدی، سپاهیان صفوی آماده حمله نهایی و آزادسازی مشهد شوند. این تصمیم چنان‌که گفتیم، با اقدام شیبک‌خان برای شروع درگیری با شاه اسماعیل همزمان شد. امیر ازبک‌ها در نامه‌ای سراسر توهین به فرمانروای صفوی نوشت: «اسماعیل داروغه! چون قصد زیارت کعبه داریم، راه‌ها را بساز و خود نیز با پیشکش و هدایا به استقبال آی. وگرنه محل ملاقات و نبرد ما کجا خواهد بود؟» شاه ‌اسماعیل در پاسخ وی نوشت: «چون به زودی برای زیارت آستانه مقدس حضرت رضا به خراسان خواهم آمد، در همان‌ جا با هم ملاقات خواهیم کرد». خبر حرکت سپاه صفویان اوایل آبان‌ماه سال 889 به دست شیبک‌خان رسید. امیر ازبک که از حرکت سریع نیروهای ایران گرفتار ترس و تردید شده ‌بود، از مشهد خارج شد. به این ترتیب، نیروهای ارتش ایران در اواسط آبان ‌ماه همان سال به مشهد رسیدند و وارد شهر شدند. فرمانروای صفوی به زیارت حرم رضوی رفت و مردم مشهد از ستمگری ازبکان ایمنی یافتند؛ اما این امنیت، هنوز لرزان و آسیب‌پذیر بود. شاه اسماعیل باید شر ازبکان را از سر زائران و مجاوران کم می‌کرد. به همین دلیل پس از توقفی کوتاه و آگاهی از فرار شیبک‌خان به سوی مرو، با نیروهای خود از مشهد خارج شد و به سوی نیروهای ازبک حرکت کرد. دو نیرو اوایل آذرماه سال 889 و در نزدیکی شهر مرو، روبه‌روی یکدیگر قرار گرفتند. تعداد نیروهای ایرانی از قوای دشمن کمتر بود به همین دلیل، برخی از مورخان جنگ مرو را یکی از سرنوشت‌سازترین نبردهای تاریخ ایران در 500 سال اخیر می‌دانند. با وجود کمی تعداد نیروها، ایرانیان خیلی زود بر دشمن غلبه کردند و شکست بر سپاه ازبکان افتاد.
در آن گیر و دار، شیبک‌خان نیز هدف تیر تیراندازان ایرانی قرار گرفت و به هلاکت رسید. مرگ شیبک‌خان و فرار ازبکان به ماوراءالنهر، پایان پروژه نجات مشهد در عهد شاه اسماعیل یکم صفوی بود؛ هر چند که در ادوار بعد، ازبکان باز هم به مشهد حمله کردند، اما همیشه مغلوب دفاع جانانه ایرانیانی می‌شدند که به دفاع از حریم حرم رضوی برمی‌خاستند.

خبرنگار: محمدحسین نیکبخت

برچسب ها :
ارسال دیدگاه