وظیفه ما دربرابر پیغمبر(ص) چیست؟ اولین وظیفه، ایمان است. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «انما المؤمنون» مؤمن واقعی کسی است که «آمنوا بالله و رسوله» (نور/62). ایمان بیاوریم. ایمان یا از طریق معجزه است یا از طریق جمع‌آوری قرائن یا از طریق خبرهایی که کتاب‌های آسمانی پیشین گفتند بعد از ما شخصی می‌آید به نام احمد و این صفات را دارد.
مسئله دوم اطاعت است. ممکن است کسی ایمان بیاورد ولی اطاعت نکند؛ مثلاً بگوید: پدرم را قبول دارم، ولی به حرفش گوش نمی‌دهد. عکس امام را می‌زند ولی خط امام را نمی‌رود. پیروی کنید. دو نفر سر آبیاری دعوایشان شد، نزد پیغمبر آمدند. حضرت حرف‌های هر دو را گوش داد و فرمود: حق با فلانی است. تا گفت حق با فلانی است، گفت: بله، فلانی فامیل توست، پارتی بازی کردی. طرفدار فامیلت رأی دادی. پیغمبر(ص) خیلی ناراحت شد، آیه آمد که این‌ها ایمان ندارند؛ «فلا و ربک لایؤمنون» (نساء/65) به خدا قسم این‌ها ایمان ندارند. کسی ایمان دارد که هرچه پیغمبر گفت، بگوید: چشم. چطور شما در مقابل دکتر هرچه دکتر بگوید، می‌گویید: چشم! اگر گفت این قرص را هر چهار ساعت بخور و این را 6 ساعت و این را هشت ساعت، چانه نمی‌زنید و می‌گویید: چشم! اگر گفت: این قرص را دو تا بخور و این را نصف بخور و این را قبل و بعد از غذا، می‌گویی: چشم! چطور در برابر یک پزشک تسلیم هستی، چرا در مقابل خدا تسلیم نیستیم؟ پیروی کنیم. آقا نمی‌فهمم، خب نفهمیم! مگر بناست همه چیز را بفهمیم. برگ انار باریک است، چرا؟ نمی‌دانم چرا. برگ انگور پهن است. چرا؟ با برگ انگور دلمه درست می‌کنند و نازک است. اصلاً ما چه چیزی بلد هستیم؟ اگر حرف، حرف دکتر است قبول می‌کنیم. شما وقتی مریض می‌شوی اجازه کامل به دکتر می‌دهی که شما را بیهوش و شکم شما را پاره کند، قیچی کند، جراحی و جابه‌جا کند. چرا؟ می‌گویی: جراح است. چون جراح است در اختیارش هستم. ماشینت را به مکانیک می‌دهی و مکانیک دل اندرون ماشینت را ممکن است بیرون بریزد. شما هیچ غصه نمی‌خوری، آقا چه شد؟ مگر من مکانیک نیستم؟ کنار بایست! چطور شما ماشینت را در اختیار مکانیک و بدنت را در اختیار جراح قرار می‌دهی. یک دستوری هم هست که باید بفهمیم. گاهی هم ممکن است نفهمیم، نمی‌فهمیم.