شهدای عاشورا، شاگردان مکتب امام حسن(ع)

حجت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی در گفت‌وگو با قدس از سیره امام مجتبی(ع) می‌گوید

شهدای عاشورا، شاگردان مکتب امام حسن(ع)

سبک زندگی و سیره اخلاقی پیشوای دوم شیعیان، امام حسن مجتبی(ع) همانند سیره دیگر ائمه اطهار(ع) آکنده از رهنمودهای ناب تربیتی است که الگوگیری از آن‌ها سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها را تضمین می‌کند.


​​​​​​​این آموزه‌های انسان‌ساز که برگرفته از آیات قرآن و مفاهیم اصیل اسلامی است، جنبه‌های مختلف زندگی مادی و معنوی آن حضرت را دربرمی‌گیرد. به مناسبت سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) برای بررسی ابعاد والای شخصیتی و سیره اخلاقی آن امام همام، با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر ناصر رفیعی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

اگر موافق باشید بحث را با بیان آموزه‌هایی از سیره اخلاقی و تربیتی و ابعاد وجودی والای امام حسن مجتبی(ع) آغاز کنیم.
اگر بخواهیم ابعاد شخصیتی کسی را بشناسیم باید سیره و روش زندگی وی را در سه محور بررسی کنیم: نخست رابطه با خدا، دوم رابطه با مردم و سوم رابطه با دشمنان، یعنی شجاعت و شخصیتش در برخورد با دشمن. انسان کامل کسی است که در همه این ابعاد قوی باشد. امام حسن(ع) از جنبه معنوی و الهی به تمام معنا فانی در خدا بود. وقتی به یاد قیامت می‌افتاد اشک می‌ریخت. هر شب جمعه و به روایتی هر شب سوره کهف را می‌خواند و گریه می‌کرد. در هنگام وضو و خواندن نماز حال عجیبی داشت و 
بند بند وجودش می‌لرزید. مقابل مسجد که می‌ایستاد اشک می‌ریخت؛ دلیلش را که می‌پرسیدند، می‌فرمود: می‌خواهم بروم با خدا گفت‌وگو کنم. آن حضرت با اینکه امام معصوم و حجت الهی است در بستر شهادت و جان دادن گریه می‌کرد. وقتی علت را پرسیدند، فرمود: برای دو چیز گریه می‌کنم: نخست ترس از قیامت و دوم جدا شدن از برادران دینی. این حالات معنوی امام به ما درس می‌دهد عباداتمان چطور باشد. فقط با یا حسین و یا علی گفتن و انجام ندادن و به فرایض الهی عمل نکردن نمی‌توان به خدا رسید. 
اما محور دوم سیره آن حضرت، چگونگی ارتباط با مردم است. ما گاهی عبادت را فقط در مسائل فردی مثل نماز، روزه، دعا و حج می‌بینیم در صورتی مردم‌داری یکی از بزرگ‌ترین عبادت‌هاست. البته منظورم از مردم‌داری فقط کمک مالی نیست بلکه حفظ آبرو و شخصیت مردم، کمک فکری به مردم، حفظ شخصیت جوان‌ها، بار از دوش مردم برداشتن و رفع اختلاف بین مردم مجموعه عواملی است که سبب می‌شوند مردم در جامعه از انسان استفاده کنند و خیر انسان به بقیه برسد. در حدیثی زیبا از امام حسن مجتبی(ع) آمده است: هرکس با مالش، آبرویش یا سخنش، باری از دوش مردم بردارد، در روز قیامت با انبیا و شهدا محشور می‌شود. آن حضرت در حدیثی دیگر می‌فرماید: مسلمان کسی است که همسایه‌اش را آزار ندهد. همسایه امام حسن(ع) یک یهودی بود. دیوار خانه امام از چاه فاضلاب منزل یهودی نم برداشته و لطمه دیده بود ولی امام اعتراضی نکرده بود. وقتی یهودی این موضوع را فهمید به حدی تحت تأثیر رفتار آن حضرت قرار گرفت که مسلمان شد. یک‌بار امام حسن(ع) در مسجد معتکف بود؛ فردی آمد و درخواست کرد امام ضامنش شود. امام موافقت کرد و برای ضمانت او از مسجد خارج شد. ابن‌عباس می‌گوید: وقتی آقا از مسجد بیرون می‌رفت گفتم: چرا مسجد را ترک می‌کنی مگر معتکف نبودی؟ امام فرمود: از جدم رسول خدا(ص) شنیدم اگر کسی مشکل مؤمنی را حل کند ثوابش از یک ماه اعتکاف بیشتر است. یک بخش مهم از مردم‌داری امام حسن(ع)، سخاوت و کرم بی‌مثال آن حضرت است. اتفاقاً ایشان معروف به کریم اهل بیت(ع) هم هست. جود و سخاوت امام شگفت‌آور است. یک بار ایشان سوار بر مرکب بود. فردی گفت: چه مرکب خوبی! امام پیاده شد و مرکب را به او بخشید. آن حضرت سه بار همه اموالش را بین مردم تقسیم کرد. روایت است ایشان از بصره جنس می‌خرید و چانه می‌زد. سپس همه اجناس را انفاق می‌کرد و می‌گفت: من برای خودم چانه نمی‌زدم، برای فقرا بود. کمک و عطای امام به‌گونه‌ای نبود که فقط یک شب فقیری را سیر کند بلکه آن‌قدر اعطا می‌کرد که آن فرد بی‌نیاز شود. 
محور سوم سیره امام حسن(ع) بحث ارتباط با دشمن است. شجاعت و دشمن‌ستیزی امام بی‌بدیل است. آن حضرت در جنگ‌های جمل و صفین آنچنان شجاعانه به قلب دشمن می‌زد که اصحاب تعجب کرده بودند. حتی جنگ جمل با تلاش ایشان تمام شد. امام حسن(ع) شخصیتی است که بلافاصله پس از شهادت پدرش، امام علی(ع) لشکر از هم پاشیده را برای جنگ با حکومت اموی جمع کرد. اما شرایطی که پیش آمد مثل خیانت یاران امام، آن حضرت را مجبور به صلح کرد.

متأسفانه در منبرها و محافل مذهبی این بعد از زندگی امام حسن(ع) مورد غفلت قرار گرفته و کمتر به دشمن‌ستیزی و شجاعت ایشان(ع) پرداخته می‌شود؛ حتی گاهی آن حضرت را به عنوان امام صلح مطرح می‌کنند.
بله؛ امام حسن(ع) همان‌طور که در خانه مظلوم بود، تاریخش هم مظلوم است. در حالی‌که شجاعت ایشان بسیار شاخص است و باید به آن توجه کرد. آن حضرت برای جنگ با معاویه به مدائن لشکر کشید منتها عزیزترین فرماندهانش، حتی عبیدالله بن عباس که فرمانده مشهوری است، به ایشان خیانت و حتی پای امام را مجروح کردند و ایشان مجبور شد به صلح تن دهد. اگر کسی می‌خواهد امام حسن(ع) را بشناسد کافی است مروری به خطبه‌های آن حضرت در برابر معاویه و عمروعاص داشته باشد. معاویه پس از صلح با امام حسن(ع)، به کوفه آمد و در سخنرانی خود خیلی به امام حسن(ع) توهین کرد. امام بلند شد و فرمود: ایها الذاکر! ای کسی که به پدرم جسارت کردی، بگذار بگویم من پدرم کیست و پدر تو کیست. پدر من علی(ع) است و پدر تو ابوسفیان. من مادرم فاطمه زهراست و تو هند جگرخوار و همه را برشمرد و چنان با عظمت باطن پلید معاویه را به همه شناساند که جلسه را با شجاعتش به هم ریخت. 

از فضائل علمی و نقش آن حضرت در گسترش معارف ناب اسلامی برایمان بگویید.
امام حسن(ع) حدود هفت سال از زندگی مبارکشان را در محضر جد بزرگوارشان بودند و همراه امام حسین(ع) در مکتب رسول گرامی اسلام(ص) آموزش دیدند. آن حضرت بسیار مقید بودند هر روز سخنرانی پیامبر(ص) در مسجد را بشنوند. موقع بازگشت هم متن سخنرانی رسول خدا(ص) را برای حضرت زهرا(س) بیان می‌کردند. در روایت داریم امام حسن(ع) پنج سال داشت و کنار جدش در مسجد نشسته بود که ابوسفیان برای منصرف کردن پیامبر(ص) از فتح مکه وارد مسجد شد. هرچه اصرار کرد رسول خدا(ص) نپذیرفت. ابوسفیان امام حسن(ع) را برداشت و گفت: این آقازاده که خیلی دوستش داری شفیع من شود. امام مجتبی(ع) با وجود خردسالی بلافاصله به ابوسفیان گفت: «لااکون لک شفیعا حتی اقول لاله الا الله»، من هیچ وقت شفیع تو نمی‌شوم مگر اینکه مسلمان شوی. همین طور هم شد و مردم مکه و ابوسفیان -هرچند ظاهری- مسلمان شدند. این کلام امام مجتبی(ع) نشانه علم لدنی الهی ایشان و تربیت خاص ایشان در دامان خاندان رسالت و امامت است. امام حسن(ع) در دوران امامتش یعنی از سال 41 تا 51 هجری، کارهای علمی و فرهنگی بسیاری برای گسترش اسلام انجام دادند. یکی از کارهای کلیدی امام، تربیت شاگرد بود. بسیاری از کسانی که در کربلا در رکاب امام حسین(ع) حضور یافتند شاگرد مکتب امام حسن(ع) بودند، یعنی از آن حضرت علم آموختند و در آنجا بزرگ شدند و شکل گرفتند؛ افرادی مثل ابو اسود دوئلی، سعید بن جبیر، جابربن عبدالله، ابن عباس و... .
یکی دیگر از کارهای مهم امام حسن مجتبی(ع) آموزش معارف شیعی و قرآن به مسلمین بود. در عصر امام شبهات فکری و عقیدتی زیاد بود و افراد زیادی سعی در انحراف اذهان عمومی داشتند. فردی می‌گوید: برای تفسیر آیه 3 سوره بروج «و شاهد و مشهود»، به مسجد پیغمبر(ص) در مدینه رفتم. دیدم هرکس در گوشه‌ای برای خودش جلسه درس و تفسیر دارد. به سراغ یکی از این مفسران رفتم و سؤالم را پرسیدم. او گفت: منظور از شاهد روز جمعه است و مشهود، روز عرفه. نزد فرد دیگری رفتم و گفت: شاهد روز جمعه و مشهود عید قربان است. از چند نفر دیگر هم پرسیدم و هر کس چیزی گفت. ناگهان متوجه وجود مقدس امام مجتبی(ع) شدم که در گوشه‌ای از مسجد به تعلیم دین می‌پرداختند؛ سؤالم را از ایشان پرسیدم؛ فرمود: شاهد و مشهود در قرآن تفسیر شده. شاهد رسول‌الله است. «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا» مشهود هم روز قیامت است: «وذلک یوم مشهود». اولین شکل تفسیر قرآن این است که قرآن را با خودش تفسیر کنید. امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه می‌گوید: قرآن خودش خود را تفسیر می‌کند. امام حسن(ع) هم بر اساس قرآن جواب این فرد را می‌دهد. این‌ها نشانه علم جامع آن حضرت و تسلط کامل به قرآن و معارف الهی است. یکی از کارهای مهم امام حسن(ع) تفسیر قرآن و بیان علوم الهی و معارف شیعی برای مردم بوده ولی متأسفانه تعداد کمی از سخنان ارزشمند ایشان به دست ما رسیده و دشمنان نگذاشتند این گنجینه گرانبها باقی بماند. 

خبرنگار: زهرا دلپذیر

برچسب ها :
ارسال دیدگاه