شعار تفرقه روی دیوارهای شهر

با دستگیری اعضای یک باند در مشهد فاش شد

شعار تفرقه روی دیوارهای شهر

جوان 18ساله‌ای که با تحریک سرکرده باند، معروف به «شیرین» وارد باند شعارنویسی روی دیوارهای شهر شده بود و حالا دستگیر شده، هدف سرکرده باند را از این اقدام، ایجاد تفرقه و برانگیختن احساسات مردم به قصد ناامنی بیان کرد.


​​​​​​​پس از آنکه پیگیری موضوع شعارنویسی روی دیوارهای شهر در اطراف منطقه خواجه‌ربیع مشهد در اختیار مأموران یک نهاد امنیتی قرار گرفت، تمامی سرنخ‌ها برای شناسایی عامل یا عاملان این اقدام که در شعارنویسی‌های انجام شده امنیت روانی جامعه را هدف گرفته بودند، روی میز مأموران قرار گرفت.

عملیات دقیق مأموران امنیتی
اقدامات صورت گرفته به گونه‌ای بود که این فرضیه مطرح می‌شد که عامل یا عاملان این اقدام از سوی معاندان هدایت و با طراحی آن‌ها مناطقی را انتخاب می‌کنند که تراکم جمعیتی آن در روز زیاد باشد. در ادامه مطالبی را روی دیوارهای شهر می‌نوشتند که سبب تشویش اذهان عمومی و حتی برانگیخته شدن احساسات شهروندان در مسیری می‌شد که آن‌ها طراحی کرده بودند.
چند روزی تحرکات این افراد ادامه داشت تا اینکه تمامی اعضای این باند که چهار نفر بودند، حوالی خواجه‌ربیع و شاندیز مورد شناسایی مأموران این نهاد امنیتی قرار گرفته و پس از هماهنگی با مقام قضایی تمامی آن‌ها طی چند عملیات غافلگیرانه دستگیر شدند.
در میان بازداشتی‌ها یک زن، معروف به «شیرین»  سرکرده باند شعارنویسی بود. او که در پوشش مدیریت یک کافی‌شاپ در حاشیه شهر مشهد فعالیت مجرمانه خود را رقم می‌زد، پس از شناسایی جوانان و نوجوانان، روی تفکرات آن‌ها کار می‌کرد و اگر موفق به اجرای نیت شوم خود می‌شد، این افراد را برای شعارنویسی روی دیوارهای شهر مشهد به کار می‌گرفت.
در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار ما را با یکی از اعضای باند که جوانی 18 ساله است، می‌خوانید. این فرد که خود را «سامان» معرفی می‌کند، ابتدا در مورد خودش می‌گوید: در پایه دوازدهم تحصیل می‌کنم. مادرم سال‌ها پیش از پدرم جدا شد و دوباره ازدواج کرد. من هم با ناپدری زندگی می‌کنم.

کافی‌شاپ؛ پوششی برای جذب افراد
او درباره اینکه چگونه جذب این باند شد، می‌گوید: شغل من آموزش تهیه و ساخت انواع قهوه است. چند باری برای آموزش دادن شیوه تهیه قهوه به یکی از مناطق حاشیه‌ مشهد رفتم و آنجا با سرکرده باند که خودش را شیرین معرفی می‌کرد، آشنا شدم. شیرین چند سالی از من بزرگ‌تر بود. کافی‌شاپ داشت و همین رفت و آمدهای چند باره سبب شد او به من نزدیک شود.
شیرین به گونه‌ای رفتار می‌کرد و خودش را نشان می‌داد که با همه چیز مخالف است. کم کم خواسته‌اش را با من مطرح کرد و مدعی شد این نظام مشکل دارد و حرف‌هایش به گونه‌ای بود که من ترغیب می‌شدم هرچه می‌گوید قبول کنم آن هم بدون کوچک‌ترین مقاومت و تحقیقی.
در این رفت و آمدها وقتی شیرین همه چیز را آماده دید، به من پیشنهاد داد با او همراه شوم و شب‌ها به خیابان‌های اطراف خواجه‌ربیع برویم و روی دیوارها شعارنویسی کنیم.
چند شب قرار می‌گذاشت تا با من و دو نفر دیگر که همه آن‌ها از من بزرگ‌تر بودند به شهر برویم؛ اما هر بار مشکلی پیش می‌آمد و همه چیز را  لغو می‌کرد.
«شیرین» اسپری رنگ و لوازم شعارنویسی را در اختیار من می‌گذاشت و قرار ما این بود که پیاده به خیابان‌ها برویم تا زمان احساس خطر، راحت فرار کنیم. در یکی از این شب‌ها همراه با سرکرده باند و دو نفر دیگر با هویت‌های «محمد» و «جواد» به مناطقی که ذکر کردم، رفتیم و روی چند دیوار شعارنویسی کردیم.

تفکرات شیرین در مسیر معاندان
خیابان‌ها را شیرین انتخاب و مشخص می‌کرد که کدام خیابان‌ها از همه مناسب‌تر است. او‌مدعی بود چون مردم این مناطق از نظر مسائل مادی بیشتر گرفتاری دارند، دیوارنویسی‌ها بیشتر اثر خواهد کرد. او می‌گفت باید کاری کنیم که هر کس دَرِ خانه‌اش را باز می‌کند، با شعارنویسی ما مواجه و احساساتش برانگیخته و تحریک شود و در نهایت دست به اعتراض خیابانی بزند!
همچنین سرکرده باند می‌گفت باید کاری کنیم که مردم همیشه دیدشان نسبت به نظام و مسئولان آن منفی باشد. ایجاد نفرت و به هم ریختن اعصاب مردم شهر یکی از اهدافش بود.
نمی‌دانم این فرد از کجا خط می‌گرفت؛ اما سعی می‌کرد هر طور شده مردم را به خیابان‌ها بکشاند. متهم ادامه داد: به واسطه یک غرور کاذب در دام سرکرده باند افتادم. اگر صحبت‌های او را پس از شنیدن به سرعت قبول نمی‌کردم و حرف‌هایش را بررسی می‌کردم، می‌فهمیدم که همه صحبت‌های او دروغی بیش نیست.

گرانی روغن یک چاشنی تحریک
مثلاً زمانی که روغن خوراکی گران شد، شیرین اعلام کرد حالا وقت شعارنویسی است؛ چرا که مردم از وضع موجود ناراحت هستند. اگر پیش از هر کاری صحت ماجرا را بررسی کرده و با چند نفر صحبت می‌کردم، بی‌شک متوجه می‌شدم که گرانی قیمت روغن، عامل جهانی داشت و جنگ روسیه و اوکراین دلیل اصلی آن است و گرانی فقط در ایران نبوده و خیلی از کشورهای پیشرفته جهان هم با کمبود روغن مواجه شده بودند.
سامان ادامه داد: در نهایت چند روز پیش در مسیر شاندیز توسط مأموران امنیتی شناسایی و دستگیر شدم. پیش از من هم سرکرده باند و دو عضو دیگر آن دستگیر شده بودند.
در حال حاضر از  کار خود پشیمانم. نه برای آنکه دستگیر شده‌ام، بلکه با خودم می‌گویم کاش مشغول زندگی‌ام بودم و وارد بازی شوم این زن نمی‌شدم و پیش از هر کاری در مورد آن تحقیق می‌کردم. پدرها و مادرها باید مراقب رفت‌و آمدها و ارتباط‌گیری فرزندانشان با غریبه‌ها باشند تا عاقبت آن‌ها مانند من نشود.

خبرنگار: عقیل رحمانی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه