
رخ تو در نظر آمد مراد خواهم یافت
رقیه توسلی
تماسمان برقرار نشده، قطع میشود. از وقتی بچههای بخش گفتند با اکیپ درمانی رفته عراق، حالم طور دیگری خوب است. برای دوستم خوشحالم که بالاخره شد آنچه را که میخواست. رفت زیر سایه اعظمالاطباء. حالا قاطی طلبیدهها میتواند برود پابوس آقا به سلام و قدرشناسی. برود پیش طبیبش. برود بگوید برای خدمت آمدم یا اباعبدالله(ع). بگوید میداند دستش را گرفته همه جا. معجزاتش را دیده. برود از کیسه اسپریهایش بگوید، از آسمش، از نفسش که چاق نمیشد، از دانشگاهش که یک بار رفت روی هوا، از قلبش که همراه نبود. برود خاطرات این همه سال صبوری و سختی را توی صحن بگوید که بادها ناپدید کنند. برود بگوید میداند چقدر دستش را گرفته. بعد بچرخد سمت گنبد آقا ابوالفضل(ع) که روضه شب تاسوعا زنده شود در سرش... «نام سقا، دیدهها را خوب گریان میکند...».
منتظرم کارم تمام شود توی بیمارستان که صدای زنگ موبایلم دوباره بلند میشود... جواب میدهم. از این بهتر چه بخواهم دیگر؟
رفیق پرستارم از همه چیز یک تکه میگذارد توی سر من کربلا نرفته. میفهمم دارد حرارت و شورش را کنترل میکند که مثلاً هوای من جامانده را داشته باشد. مراعاتش بجاست واقعاً.
همان اول صحبت میگوید دوای دردهای عالم اینجاست عزیزدلم و میزند زیر گریه. نگفته معلوم است آن خاک کریمانه چه میکند با رفتگان. با روح و روانشان. بعد از تیم پزشکیشان میگوید، از زوار ایرانی و خارجی، از حالش، زیارتش، جهان کربلا، از بهشتی که دارد تجربه میکند، از آسمان کبودرنگی که مال این سرزمین است فقط، از بادیه پرمسافر، از زن و مرد، شیرخوار و جوان رعنا و پیر دولا. اما آنچه یک نفس از آن حرف میزند دو چیز بیشتر نیست؛ طعم نمازش و آب و چای آنجا.
پینوشت
یا مَن إسمهُ حُبّ و زیارتَهُ حُبّ و ذکرهُ حُبّ و کُلّهُ حُبّ!
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
روایت مادرانه از حماسه جاودانه
-
ضرورت توجه کانونی به اندیشه تمدنی امام رضا(ع)
-
قرآن از باطن جهان حرف میزند
-
مردِ نخستینهای تاریخ اسلام
-
رخ تو در نظر آمد مراد خواهم یافت
-
قدس رواق
-
روایت علمای اخلاق از دیدار حضرت موسی(ع) با خضر نبی(ع)
-
«همسفر من»؛ حضور در پیادهروی اربعین به نیابت از شهدا
-
پذیرایی اهل سنت ایران از زائران پاکستانی اربعین
-
۱۴ دارویی که زائران اربعین نباید همراه داشته باشند
-
تولیت آستان قدس رضوی با آیتالله شبیری زنجانی دیدار کرد
-
لشکر جاماندگان