آیه ولایت

ماجرای «خاتم‌بخشی» امیرمؤمنان j و ارتباط آن با آیه 55 سوره مائده

آیه ولایت

ماجرا فقط یک اتفاق یا روایت و... نیست که همین ابتدای کار برویم سراغ سندهایش و بحث کنیم که چه تعداد از علمای اهل سنت یا شیعه درباره آن اتفاق نظر دارند و چه تعداد ندارند. 


پشتوانه ماجرای «خاتم‌بخشی» امیرمؤمنان(ع) در روزی مثل امروز، آیه 55 سوره مائده است: «إِنّما وَلیکُمُ اللهُ و رَسولُهُ والّذینَ ءَامَنوا الَّذینَ یقِیمُونَ الصَّلوهَ و یؤتُونَ الزَّکوه و هُم راکِعونَ» که از آن به «آیه ولایت» یاد می‌شود. 
 بر اساس بیشتر روایت‌ها همه داستان «خاتم‌بخشی» همین چند جمله است:  «روزی فقیری وارد مسجد پیامبر(ص) شد و تقاضای کمک کرد؛ اما کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به ‌سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم اما کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی(ع) که در حال رکوع بود، به انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد، فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست او بیرون آورد». از عبدالله بن عباس چنین نقل شده است كه ابوذر غفاری گفت: پیامبر(ص) که در حال نماز بود این جریان را مشاهده كرد، هنگامی كه از نماز فارغ شد سر به سوی آسمان بلند كرد و چنین گفت: خداوندا برادرم موسی(ع) از تو تقاضا كرد كه روح او را وسیع گردانی و كارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درك كنند و نیز موسی(ع) درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد كنی و در كارهایش شریك سازی. خداوندا! من محمد پیامبر و فرستاده توام. سینه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوی و محكم شود. ابوذر ادامه می‌دهد: هنوز دعای پیامبر(ص) پایان نیافته بود كه جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) گفت: بخوان... إِنّما وَلیکُمُ اللهُ و رَسولُهُ والّذینَ ءَامَنوا الَّذینَ یقِیمُونَ الصَّلوهَ و یؤتُونَ الزَّکوه و هُم راکِعونَ.

آینده مسلمانان
همین روایت و داستان کوتاه اما معانی بلند و عبرت‌آموزی با خود همراه دارد. چه اینکه اغلب آن‌هایی که این ماجرا را دیده یا شنیده و روایت کرده‌اند، به این هم معترف‌اند که در واقع خداوند در این ماجرا و با آیه ولایت، «ولی امر» آینده مسلمین را به آن‌ها معرفی می‌کند. 
آیه ولایت همچون برخی دیگر از وقایع مهم دوران صدر اسلام از شبهه و تردید در امان نمی‌ماند. برخی از متعصبان سعی می‌کنند هم برای این آیه، شأن نزول دیگری بتراشند و هم در اصل داستان «خاتم‌بخشی» شک و شبهه ایجاد کنند که چگونه ممکن است علی(ع) با آن همه توجه به پروردگار در نماز، یک باره متوجه سائل می‌شود و در حین رکوع به او اشاره می‌کند که بیاید و انگشترش را ببرد؟ به این پرسش خیلی‌ها پاسخ داده‌اند که: شنیدن صدای سائل و كمك به او، توجه به خویشتن یا دیگری نیست بلكه عین توجه به خداست. علی(ع) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا. ضمن اینکه بیگانگی از خلق خدا، بیگانگی از خداست. به عبارت دیگر پرداخت زكات در حال نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت است نه انجام یك عمل مباح در ضمن عبادت. 
آن‌هایی هم که شأن نزول آیه ولایت را برای افراد دیگری دانسته‌اند، روایت و قولشان آن قدرها معتبر و مطمئن نیست که بشود عالمانه و آگاهانه به آن اعتماد کرد. 
پرداختن به ماجرای خاتم‌بخشی امیرمؤمنان(ع) البته ختم به همین‌ها نمی‌شود. نه مخالفان و دشمنان اهل بیت(ع) بلکه موافقان هم در روایت کردن این ماجرا وارد جزئیات شده و حتی دنبال مشخصات انگشتری که توسط علی(ع) بخشیده شده نیز رفته‌اند و اینکه چقدر ارزش داشته است. برخی‌ها روایت کرده‌اند که: «وزن حلقه انگشتری که حضرت علی(ع) به فقیر داد، چهار مثقال و وزن نگین آن پنج مثقال و جنس آن نگین، یاقوت سرخ بوده و بهای آن با مالیات شام (۳۰۰ بار شتر نقره و چهار بار شتر طلا) برابری می‌کرده است». بحث درباره صحت و سقم ارزش واقعی انگشتر البته نه چیزی به شأن و یا صحت ماجرای «خاتم‌بخشی» و یا «آیه ولایت» می‌افزاید و نه چیزی از آن کم می‌کند. مهم اصل ماجرا و آن چیزی است که خداوند متعال در پایان آیه به آن تأکید می‌کند و به نظر می‌رسد پایین و بالا کردن قیمت یا ارزش انگشتری معروف، بیشتر ما را از اصل بحث دور خواهد کرد.
این را هم اضافه کنیم که انگشتر علی(ع) هر چقدر ارزش داشته یا نداشته، متعلق به فردی به نام «مروان بن طوق» بوده که گویا در جنگ به دست حضرت علی (ع) کشته می‌شود. حضرت علی(ع) انگشتر او را به عنوان غنیمت جنگی نزد پیامبر(ص) می‌برد. پیامبر(ص) نیز آن را به ایشان هدیه می‌دهد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه