انحرافات وهابیت در مقوله مهدویت

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام دکتر محمدرضا نصوری درباره خطر ادعاهای آخرالزمانی جریان‌های نوسلفی

انحرافات وهابیت در مقوله مهدویت

قدس آنلاین

جریان‌های فکری و سیاسی‌ای هستند که با تمام توان و به صورت کاملاً رادیکال سعی دارند با گذر از وهابیت سنتی یک منظومه فکری نو از افکار و عقاید جریان انحرافی وهابیت ارائه دهند تا از این طریق راه را برای پیشبرد ادعای دجال‌گونه مهدویت خویش باز کنند.

پیشگام این قبیل ادعاها در بین جنبش‌های نوسلفی حاضر در منطقه سازمان جنایتکار و منحرف القاعده و در رأس آن اسامه بن لادن بود، این ادعاهای شوم با ظهور خلافت خودخوانده داعش و خلیفه اوباش‌صفت آن یعنی ابوبکرالبغدادی ادامه یافت به‌طوری که حتی می‌توان گفت به نقطه اوج خود نزدیک شد. اما بر اساس وعده صادق فرمانده نظامی بی‌بدیل محور مقاومت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با نابودی شجره خبیث داعش این امپراتوری شیطانی و مدعیان دروغین زمامداری بر آن با جد و جهد فرماندهان مقاومت به یکباره نابود و ناپدید شدند. 
اما ناگفته پیداست که با نابودی پیروان یک جریان انحرافی نه تنها بن و ریشه آن فکر شوم از بین نمی‌رود بلکه همچون بچه اژدها هنگامی که شرایط و جو محیطی را مناسب تشخیص دهد در مکان و زمانی دیگر به‌راحتی سر از تخم بیرون می‌آورد و بار دیگر نقطه‌ای تازه از جهان اسلام را ویران می‌سازد. برای درک بهتر واقعیت جریان‌های نوسلفی و ادعاهای توخالی آن‌ها در خصوص مهدویت گفت و شنودی با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا نصوری، معاون فرهنگ، آموزش و پژوهش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(عج) و معاون تبلیغ و ارتباطات مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم، متخصص مقوله مهدویت در فرق و مذاهب داشتیم تا عمق خطر ادعاهای گوناگون مهدویت‌محور را در جریان‌های نوسلفی بهتر درک کنیم.

با توجه به اینکه جریان‌های نوسلفی و به طور مشخص داعش خود را با عناوینی همچون دولت و خلافت آخرالزمان خطاب می‌کردند به نظر شما علت این سوءاستفاده از عقیده مهدویت آن هم توسط داعش چیست و چه تعارضی با منابع علمی شیعه و سنی دارد؟
ما می‌توانیم به این مسئله دو نگاه داشته باشیم. نخست باید به نقش استعمار در اینجا توجه داشته باشیم زیرا استعمار سعی می‌کند صفوف انسان‌های مؤمن و متدین را در همه حال نابود کند. ما این نقش را در طول تاریخ مشاهده کرده‌ایم و معمولاً دشمنان اسلام این حرکت را انجام داده‌اند، پست‌ترین رفتار هم این است که با نیرو و منابع مالی خود مسلمانان  علیه آن‌ها اقداماتی انجام دهند. استعمار زمانی که جریان بهاییت از دل بابیه و فرقه بابیه از دل تفکرات منحرف شیخیه در جامعه تشیع شکل گرفت دست به کار شد و همچنین در جامعه اهل سنت انحرافات و انشعاباتی رخ داد که بروز و ظهور آن را می‌توانیم در تفکرات ابن‌تیمیه و افرادی ببینیم که نگاه‌های تندی به معارف اسلامی داشته و دارند. طبیعی است از دل آن حرکت، جریان وهابیت شکل گرفت و بعد در خود جریان وهابیت برخی نگاه مذهبی صرف و یک عده نگاهی سکولار داشتند. به مرور زمان با توجه به موقعیت زمانی و رشد تفکرات اسلامی در جهان، استعمار سعی می‌کرد با انشعابات و شقوقی که در بین صفوف مؤمنان و متدینان ایجاد می‌کند به اسلام ضربه بزند که اوج این مسئله را در حادثه ۱۱سپتامبر می‌بینیم که جریان القاعده و امروزه داعش از دل آن بیرون آمدند و متأسفانه برخی از مسلمانان سعی می‌کنند آن تفکرات افراطی را پررنگ کرده و از آن حمایت کنند. مثلاً در دل جامعه شیعه، تفکرات شیعه انگلیسی را می‌بینید که بیشتر نماد آن نگاه‌های متعصب و افراطی است و مخالفان خود را بیشتر از جنس مسلمین می‌داند. یعنی بیشتر به جای بحث و گفت‌وگو، به مقدسات مذهب مخالف خودشان توهین می‌کنند و معمولاً به جای توجه به واجبات، به حواشی و مستحبات توجه می‌کنند؛ مانند جریان قمه‌زنی. در اهل تسنن هم انحرافاتی که ایجاد شد به همین شکل است؛ آن‌ها هم همین رویکرد را دارند و سعی می‌کنند از نمادهای مقدس و مهمی که مربوط به مذهب خودشان است استفاده کنند. 
مطمئن باشید ما در آینده جریانی مشابه داعش را باز هم خواهیم داشت که سعی می‌کند به اسلام ضربه بزند. این حرکت استعماری انشعابات زیادی دارد، مثلاً اگر بتواند دولت‌سازی کند یعنی کسی را در سرزمین‌های اسلامی روی کار بیاورد تا اهداف خود را به وسیله او عملی کند دیگر دست به اقدام بعدی نمی‌زند. دومین اقدام استعمار ملت‌سازی است، یعنی احزاب و گروه‌هایی را می‌سازد که در جامعه نقش تصمیم‌گیر را بازی کنند و یا نخبه‌سازی می‌کند یعنی افرادی را به عنوان نخبه معرفی و یا نخبگانی را جذب می‌کند که به وسیله آن‌ها بتواند اهداف خود را در یک کشور اسلامی اجرا کند. یا فرهنگ‌سازی کرده و فرهنگ انتظار را به فرهنگ ابتذال تبدیل می‌کند و شاخصه‌های فرهنگ ابتذال را که شامل نگاه‌های افراطی و برداشت‌های غلط از معارف اسلامی است پررنگ می‌نماید. اگر در این زمینه‌ها موفق شد که هیچ اما اگر موفق نشد دست به فرقه‌سازی و مذهب‌سازی می‌زند که در این حوزه دست استعمار انحرافات و بدعت‌های موجود در جامعه اسلامی را به یک فرقه تبدیل می‌کند زیرا فرقه تعریف خاصی دارد. فرقه‌ها گروهی هستند جدا شده از هنجار اصلی جامعه که خودشان اعتقادات و عقاید خاصی دارند و در مقابل هنجار اصلی جامعه هم می‌ایستند.
 با توجه به سؤال شما باید بگویم این‌ها تلاششان بر این است که با تکیه بر برخی از روایات شاذ و برخی اوقات غلط و بدون تحلیل، افراد را در جامعه اسلامی به خود جذب کنند. اگر کسی از نظر ایمان و اعتقادات سست باشد و نگاه احساسی به معارف اسلامی داشته باشد با برخی از اصطلاحات امروزی فریب می‌خورد؛ حتی در جامعه شیعه نیز چنین افرادی را داریم. به عنوان نمونه جریان احمد اسماعیل بصری که مدعی است امام زمان(عج) ظهور کرده و شما بیایید به ظهور کمک کنید. یا در میان عامه که با کلمه جهاد افراد را تحریک می‌کنند. در این زمینه این طور به فرد القا می‌شود که بهترین جهاد این است که بین خود مسلمان‌ها ابتدا پالایشی انجام شود. در اینجا فضای شیعه‌هراسی را شروع می‌کنند و اگر در این زمینه موفق شوند به دنبال اسلام‌هراسی و در مرحله بعد به دنبال نابودی اسلام می‌روند. به‌خصوص در نگاه کلان وقتی به مقوله پایان تاریخ نگاه می‌کنیم این‌ها با بحث مهدی‌هراسی همسو می‌شوند و با نگاه‌ها و اقدامات خود سعی می‌کنند چهره حضرت مهدی(عج) را تخریب کنند. خب یک عده فریب می‌خورند و به اسم جهاد در راه خدا و خلافت به این‌ها می‌پیوندند و از آن طرف هم هدف دشمن این است که چهره اسلام را مخدوش نموده و این دین مبین را به عنوان یک جریان خونریز و جنگ‌طلب معرفی کند. حتی من در جایی دیدم آقای دکتر تیموتی فرنیش که از تئوریسین‌های آمریکایی است و یک مدتی هم در ارتش ایالات متحده آمریکا بوده می‌گفت: دجال یا همان ضد مسیح العیاذ بالله همان امام مهدی شیعیان است. خوب این رویکرد می‌گوید کسانی که از این مهدی حمایت می‌کنند آن‌ها هم دجال هستند و باید با آن‌ها برخورد شود لذا با استناد به روایات موجود در برخی منابع مانند روایت «یخرج الناس من المشرق فیوطئون للمهدی» گروهی از مردم از مشرق برای برپایی حکومت حضرت مهدی(عج) می‌آیند می‌گویند مقصود این روایت همین گروه‌ها هستند و چهره‌ای را از حضرت حجت(عج) نشان می‌دهند که العیاذ بالله دجال و خونریز است و کسی که حامی این جریان باشد را به عنوان چهره‌ای جنگ‌طلب نشان می‌دهند. آنان در رویکرد کلان سعی در تخریب چهره حضرت و معرفی ایشان نه به عنوان امام رحمت بلکه به عنوان امام جنگ دارند و حامیان ایشان را به عنوان افرادی خشن معرفی کنند تا بدین وسیله افراد حامی امام(عج) را در کنار فرهنگ خشونت قرار دهند.

علت استفاده جریان‌های وهابی و شبه‌وهابی از روایت معروف به پرچم‌های سیاه خراسان چیست و این روایت تا چه حدی از سندیت علمی برخوردار است؟
روایت پرچم‌های سیاه اکثراً در منابع عزیزان اهل سنت ماست. این‌ها ساخته و پرداخته جریان بنی‌عباس بود که برای مشروعیت‌بخشی به خود، نماد پرچم سیاه را درست کردند و به نوعی با شعار الرضا من آل‌محمد(ص) و گرفتن انتقام خون فرزند رسول‌الله(ص) به قدرت رسیدند و از طرفی هم جریان ابومسلم خراسانی پیش می‌آید که یک شخصیت کاملاً ضدشیعی بود و متأسفانه بسیاری از شیعیان را هم قلع و قمع نمود و همچنین یک آدم قدرت‌طلب بود که حرکت خود را از منطقه خراسان آغاز کرد. این حرکت چون یک عنصر ایرانی بود و در مقابل یک عنصر عرب به نام بنی‌امیه قرار داشت و هدفش این بود که برای تضعیف بنی‌امیه مورد حمایت بنی‌عباس قرار بگیرد روایاتی را جعل کرد که «پرچم‌های سیاه برای نجات یا صلح از شرق می‌آیند». همان طور که می‌دانید حتی امام صادق(ع) تأکید داشتند شیعیان فریب این تفکرات را نخورید و جالب‌تر اینکه پس از رحلت امام صادق(ع) روایت پرچم‌های سیاه در روایات نیست و شما می‌بینید پس از تثبیت دولت بنی‌عباس چیزی از روایت پرچم‌های سیاه در روایات خود اهل تسنن هم مشاهده نمی‌شود، بنابراین نمی‌توان به این روایت اعتماد نمود و امروزه هم استناد به آن کاملاً مردود شمرده می‌شود. همان طور که می‌بینید وهابیان و داعش هم با روایت پرچم‌های سیاه و شعار نجات مردم همان نگاه را تداعی می‌کنند.

جریان موسوم به سفیانی چه ویژگی‌هایی دارد و این ویژگی‌ها تا چه حد با جریان‌های وابسته به وهابیت نظیر داعش، القاعده یا دیگران قابل انطباق است؟
اولاً تطبیق علائم و نشانه‌های ظهور کار درستی نیست؛ نشانه‌ها و علائم در حیطه اختیارات خداست و انسان‌ها می‌توانند شرایط را برای ظهور فراهم کنند. در طول تاریخ حتی برخی شخصیت‌های مثبت به دنبال مصداق‌سازی و تطبیق علائم ظهور بوده‌اند که منجر به ظهور نشده و در نتیجه مردم دچار یأس و ناامیدی شده‌اند و کسانی هم با ایجاد یک دکان بازار به دنبال دامن زدن به این فضا بوده‌اند و دستاویزی هم برای دشمنان ایجاد کرده‌اند. 
شما در سال ۱۳۸۹ش می‌بینید برخی جریان‌ها با تدوین یک مجموعه با عنوان ظهور بسیار نزدیک است می‌گفتند سفیانی ملک عبدالله پادشاه اردن است چون مثلاً ظاهری سرخ‌رو و چشمانی رنگی دارد و مستنداتی برگرفته از روایات را کنار برداشت خود از سفیانی قرار دادند یا برخی اعلام کرده بودند داعش همان سفیانی است و به خود داعشی‌ها می‌گفتند بشار اسد سفیانی است. این تطبیق دادن‌ها کار غلطی است و دشمن نیز گاهی اوقات از این مسائل سوءاستفاده می‌کند اما خود سفیانی یک شخصیت حقیقی در جریان ظهور است و نام وی عثمان بن عنبسه و از نسل ابوسفیان است. شخصیت جنایتکاری است، شکی در این مسئله نیست ولی براساس روایات، خروج سفیانی از شامات است. سرزمین شامات هم شامل بخشی از عراق، اردن، فلسطین و بخشی از لبنان می‌شود. آغاز قیام او در ماه رجب است. عرصه جغرافیایی قیام سفیانی از منطقه شامات شروع می‌شود، جنایت می‌کند و به سمت عراق می‌آید. پیش از فتح عراق جنگ قرقیسیا پیش می‌آید که محدوده جغرافیایی آن تقریباً در نزدیکی ترکیه، عراق و سوریه قرار دارد. این جنگ، جنگ دو جریان باطل است و این خودش جای تأمل دارد. برخی می‌گویند در اینجا ظهور اتفاق می‌افتد و سفیانی پس از آن به عراق می‌آید و عراق را از بین می‌برد تا به منطقه بیداء می‌رسد، این منطقه در کنار مسجد شجره و در ابتدای اتوبان مکه و مدینه است که در آنجا معجزه خسف بیداء شکل می‌گیرد، یعنی سپاه سفیانی در زمین آنجا فرو می‌رود، جالب است که از قیام سفیانی تا ظهور حضرت حجت(عج) چند ماه طول می‌کشد در حالی که ما سال‌هاست شاهد حضور داعش در عرصه تحولات منطقه و بین‌الملل هستیم، به علاوه این جریان تکفیری حرکت خود را در ماه رجب شروع نکرده و هنوز نتوانسته حتی منطقه شام را به طور کامل به تصرف خود درآورد چه برسد به اینکه شامات را به تصرف خود درآورد. همچنین همزمان با خروج سفیانی در یک سال، یک ماه و یک روز یمانی خروج می‌کند، با توجه به اینکه ما الان در حال مبارزه با جریان یمانی دروغین هم هستیم این نکته بسیار مهمی است. بنابراین نمی‌توانیم داعش و القاعده را با جریان سفیانی انطباق بدهیم این نکته نیز جای تأمل بسیار دارد و باید در مورد آن دقت کرد.

نگاه بغض‌آلود و کینه‌توزانه وهابیت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) چه تأثیری بر اعتقاد این جریان منحرف درباره مسئله مهدویت گذاشته است؟
اولاً باید بگویم عزیزان اهل تسنن را باید از وهابیان جدا کنید زیرا اهل تسنن اعتقاد دارند حضرت مهدی(عج) در پایان دنیا خواهد آمد و حتی روایت می‌کنند :«المهدی(عج) من ولد فاطمه(س)» یعنی حضرت مهدی(عج) از نسل حضرت فاطمه زهرا(س) است و همچنین معتقدند «من أنکر المهدی(ع) فهو کافر» و اینکه حتی اگر از عمر دنیا یک روز باقی بماند خداوند متعال آن روز را طولانی می‌کند تا امام مهدی(عج) ظهور کند. جالب اینکه کلمه مهدی تنها لقب مشترک حضرت حجت(عج) بین شیعه و سنی است. اما وهابیت این اعتقاد را ندارد و پیروان این فرقه ضاله منکر امام مهدی(عج) هستند و کتاب‌هایی را در این زمینه نوشته‌اند مانند کتاب «عجیب‌ترین دروغ تاریخ» نوشته عثمان محمدالخمیس و حتی برخی از شخصیت‌های وهابی مانند ناصرالقفاری و دیگر تئوریسین‌های امروز وهابی این قضیه را انکار می‌کنند. اما رندی وهابی‌ها در این است که به دلیل داشتن روایت «الأئمه اثنی العشر» در روایات خود اهل بیت(ع) آن را از امام مهدی(عج) جدا نموده‌اند و این‌گونه مغلطه می‌کنند که اگر منجی هم در آخرالزمان ظهور کند باز هم از اهل بیت(ع) نیست. آنان قائل به عصمت نیستند و حتی برخی منجی آخرالزمان را از نسل دیگری می‌دانند. نگرش وهابیت به مسئله منجی و آخرالزمان چندان درست نیست و به دنبال هجمه به اعتقادات مسلمین است زیرا امروز مهدویت و مسئله منجی آخرالزمان یک دغدغه بزرگ بین‌المللی است و اعتقاد به موعود یک باور اصلی و اساسی در همه ادیان الهی و غیرالهی است. بنابراین برخی نگران این مسئله هستند زیرا امام زمان(عج) در هنگام ظهور دو کار بسیار مهم انجام خواهد داد؛ یکی رشد معنویت و دیگری رشد عدالت. استعمار و دشمنان هم دقیقاً از این مسئله هراس دارند و به دنبال این هستند که نه معنویت رشد کند و نه عدالت در جهان گسترش یابد. کسانی که مخالف عدالت و توحیدباوری هستند با باور مهدویت نیز مخالف‌اند و معمولاً دو روش را در پیش می‌گیرند. یکی روش انکاری و دیگری شیوه تخریبی؛ در روش انکاری وجود حضرت مهدی(عج) را به کلی منکر می‌شوند و کس دیگری را جایگزین ایشان می‌کنند، شخصیت‌های منجی‌گونه‌ای مانند بتمن و مرد عنکبوتی یا مثلاً خلیفه خود خوانده داعش را به عنوان منجی معرفی می‌نمایند. در نگاه تخریبی نمی‌گویند مهدی یا منجی نیست بلکه می‌گویند او خواهد آمد ولی اگر بیاید کاملاً به دنبال جنگ و خون‌ریزی و وحشت خواهد بود. این مسئله نیازمند پوشش رسانه‌ای درست معادل واقعی جنگ و خشونت در دنیای کنونی است که شامل جریان‌هایی مانند داعش و امثال این‌هاست.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه