
گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین ناصر رفیعی درباره پیام جاودانه سیدالشهدا(ع) و درسهای آن برای امروز
عهد سرخ شهدا از کربلا تا ایران ما
در پرتو شعلههای جاودان عاشورا که هر سال دلهای عاشقان را در تاسوعا و عاشورای حسینی به لرزه درمیآورد، رشادت بیهمتای سالار شهیدان همچون خورشیدی فروزان میدرخشد. امام حسین(ع) با بذل مهجه خویش، نه تنها نام اسلام را از زوال رهانید، که درسهای جاودانهای از عشق، ایثار و استواری در راه حق را در تاریخ بشریت حک کرد.
برای درک ابعاد شکوهمند این قربانی بینظیر و پیام همیشه زنده «خُطّ المَوت» که مرگ را زیور جوانمردان میخواند، به سراغ حجتالاسلام والمسلمین دکتر ناصر رفیعی، پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام رفتهایم. وی با ژرفاندیشی، از اشتیاق سیدالشهدا(ع) به لقای الهی و اجداد طاهرین سخن میگویند و فراخوان تاریخی «مَنْ کانَ باذِلاً فینا مُهْجَتَهُ» را به عنوان چراغ راه تمام دینباختگان تا قیامت تفسیر میکنند. سخنانی که پنجرهای نو به سوی فهم عمیقتر حماسه حسینی و درسهای ناب آن برای امروز ماست.
مرگ، پلی به سوی جاودانگی: نگاهی نو به وداع با کالبد خاکی
استاد رفیعی در توضیح خطبه خُطّ المَوت میگوید: خط الموت سر فصل خطبهاى از سیدالشهدا(ع) است که آن حضرت در مکه و پیش از خروج به سوى کربلا ایراد کرد. مضمون آن خطبه، آگاهى و عشق به شهادت و استقبال از مرگ در راه خداست و اینکه مرگ براى جوانمردان زیباست، آنگونه که گردنبند بر گردن دخترى جوان. ایراد این خطبه، پس از دریافت گزارشهایى بود مبنى بر اینکه مأموران یزید براى ریختن خون حضرت به مکه اعزام شدهاند. بخشى از این خطبه چنین است: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جیدِ الْفَتاةِ، وَ ما أَوْلَهَنی إِلى أَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ إِلى یُوسُفَ، وَ خُیِّرَلِی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ. کَأَنِّی بِاَوْصالی تَقْطَعُها عَسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواویسِ وَ کَرْبَلاءَ... مَنْ کانَ باذِلاً فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى»؛ طوقمرگ بر گردن آدمیزاد، همانند گردنبندى است بر گردن دختران جوان (مرگ همیشه همراه آدمى است). اشتیاق من به دیدار گذشتگانم؛ پدر و مادرم و جد و برادرم همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است.
وی توضیح میدهد: مرگ نه پایان که آغاز است؛ تحولی شگرف از دنیای فانی به سرای باقی. امام حسین(ع) در آستانه شهادت با بیانی شیوا و دلنشین، این حقیقت را به تصویر میکشد که مرگ برای فرزند آدم، همچون گردنبندی زیبا بر گردن دختری جوان است. این تشبیه ظریف، نگرشی نو به مرگ را به ما میآموزد. مرگ نه تنها ترسناک و ناخوشایند نیست، بلکه میتواند همچون زیوری ارزشمند، زینتبخش زندگی ابدی ما باشد. این نگاه، برگرفته از آموزههای قرآن کریم است که میفرماید: «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ» همه آنچه روی زمین است، فانی شدنی است. مرگ، حقیقتی انکارناپذیر و سرنوشتی محتوم برای همه انسانهاست. اما نباید آن را به چشم یک فاجعه نگریست، بلکه باید آن را به عنوان فرصتی برای رهایی از محدودیتهای دنیوی و پیوستن به عالم معنا تلقی کرد.
اشتیاق به دیدار، انگیزه عبور
این کارشناس دینی در شرح این خطبه یادآور میشود: امام حسین(ع) در ادامه با اشاره به اشتیاق یعقوب(ع) به دیدار یوسف(ع)، از اشتیاق خود به دیدار اجداد طاهرین و اسلاف خود سخن میگوید: چقدر یعقوب مشتاق یوسف بود، من نیز به همان اندازه مشتاق دیدار جدم رسول خدا(ص)، پدرم امیرالمؤمنین(ع)، مادرم فاطمه زهرا(س) و حضرت ابراهیم(ع) هستم. این اشتیاق، نشاندهنده این است که مرگ، نه تنها پایان زندگی نیست، بلکه پلی است به سوی دیدار با عزیزان و بزرگان دین. امام حسین(ع) با این سخنان، به ما یادآوری میکنند مرگ، فرصتی است برای پیوستن به قافله نور و بهرهمندی از محضر اولیای الهی. با این نگاه، مرگ یک تهدید نیست، بلکه یک فرصت است؛ فرصتی برای رهایی، پاکیزگی، دیدار با عزیزان و پیوستن به قافله نور. امام حسین(ع) در این خطبه تاریخی، به چند نکته مهم اشاره کردند. مرگ بهعنوان زینتی برای انسان، اشتیاق به لقا، پیشگویی شهادت، رضایت به قضای الهی «رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ» (رضایت خدا، رضایت ما اهل بیت است) و صبر در برابر بلا: «نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا أَجْرَ الصَّابِرِینَ» (بر بلای او صبر میکنیم تا پاداش صابران به ما عطا شود). در قرآن، اجر صابران «بِغَیْرِ حِسَابٍ» (بیحساب) ذکر شده است.
حجتالاسلام رفیعی تأکید میکند: کلید و محور اصلی سخنان امام حسین(ع) فراخوانی بود که حضرت برای بذل جان در راه خدا صادر کرد: «مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ- فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا»؛ کسی که در راه ما میخواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا کند پس باید با من بیاید. امام حسین(ع) در این فراخوان، از یاران خود میخواهد با تمام وجود، آماده فداکاری و جانبازی در راه خدا باشند. پس از این دعوت، هر کسی که ندای امام حسین(ع) را شنید و به آن پاسخ نداد، مسئول بود. امام حسین(ع) با این سخن، راه را برای انتخاب و تصمیمگیری باز گذاشت و هر کس را در برابر وجدان خود مسئول ساخت. «مُهْجَة» به معنای خون قلب و جان است. امام حسین(ع) از یاران خود میخواهد با خون قلب خود، از حق و حقیقت دفاع کنند. این ندا، همچنان در گوش تاریخ طنینانداز است و هر ساله در ایام محرم، عاشقان حسینی را به سوی کربلا فرا میخواند تا با تأسی به امام حسین(ع)، جان خود را در راه خدا بذل کنند. در زیارت اربعین نیز میخوانیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ» (و خون قلبش را در راه تو بذل کرد).
بذل جان، والاترین ایثار
این کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه دینداری هزینه دارد؛ یادآور میشود: در مقابل دینداری، بیدینی هزینهای در این دنیا ندارد و تمام هزینههایش به قیامت موکول میشود. امام صادق(ع) در روایتی نقل شده در تحفالعقول فرمود: «إنّما شِيعَتُنا يُعرَفُونَ بخِصالٍ شَتّى: بالسَّخاءِ و البَذلِ...». در الکافی نیز از امام باقر(ع) روایتی است که حضرت فرمود: «شِيعَتُنَا اَلْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلاَيَتِنَا اَلْمُتَحَابُّونَ فِي مَوَدَّتِنَا»؛ شیعیان ما کسانی هستند که برای ولایت ما هزینه میکنند. باید از خود بپرسیم برای دین چه بذل کردهایم؟ بذل، تنها بذل مال نیست، بلکه بذل آبرو، اولاد، جان، قلم و زبان را نیز شامل میشود. شیعه با بذل شناخته میشود. گاهی بذل، بذل مال است و گاهی بذل جان. عبیدالله حر جعفی به امام حسین(ع) گفت اسب و شمشیر به ایشان میدهد، اما امام(ع) فرمود: «لَا حَاجَةَ لَنَا فِی رَمَکِ وَ فَرَسِکَ» ما نیازی به اسب و شمشیر تو نداریم. امام حسین(ع) جان میخواست. عبیدالله حر جعفی که امام حسین(ع) را تنها گذاشت، چند سال بعد در حالی مُرد که اسبش رم کرد و او را در آب انداخت و جنازهاش نیز پیدا نشد. اما شهدای کربلا، نامشان جاودانه شد. یزید بن ثبیط عبدی، دو پسر و غلامش را برداشت و به خدمت امام حسین(ع) رسید و پس از عرض ارادت، از مکه تا کربلا همراه امام (ع) بود. او روز عاشورا از امام(ع) خواست که ابتدا پسرانش به میدان بروند و سپس خودش. امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه میفرماید: «سلام بر یزید بن ثُبَیت قَیسی! سلام بر عبدالله و عبیدالله ، دو پسر یزید بن ثُبَیت قیسی».
دکتر رفیعی در پایان به تجلی بذل در زندگی روزمره نیز اشاره کرده و میگوید: «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ هر کس میخواهد خون قلبش را در راه ما بذل کند» باید به کلمه «بذل» فکر کنیم. خواهری که حجاب خود را رعایت میکند، برای دین بذل میکند. مادر شهیدی که در خیابان، حجاب را میبیند، میگوید: «الحمدلله خون بچهام هدر نرفت». جوانی که نماز میخواند و به پدر و مادرش احترام میگذارد، بذل میکند. کاسبی که کمفروشی نمیکند و مسئولی که مردم را عصبانی نمیکند، بذل میکند. کارخانهداری که حق کارگرش را رعایت میکند، بذل میکند. علامه امینی با قلمش بذل کرد و ۳۰ سال از عمر خود را صرف نوشتن کتاب «الغدیر» کرد. شعرای ما، مانند دعبل خزاعی و سید حمیری با زبانشان بذل کردند. مداحان عزیز نیز با زبانشان بذل کرده و دلهای جوانان را به سوی اهلبیت(ع) جذب میکنند. امام باقر(ع) برای کمیت دعا میکند و می���فرماید: «خدا گناهان قدیم و جدید و مخفی و آشکار تو را بیامرزد». کسی با مالش بذل میکند و فضایی را برای عزاداری فراهم میکند؛ کسی جانش را میدهد، مانند شهیدان سلامی، حاجیزاده و... باید از خود بپرسیم ما چقدر بذل کردهایم؟ پول دادهایم؟ قلم دادهایم؟ زبان دادهایم؟ آبرو دادهایم؟ همانطور که در زیارت اربعین میخوانیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ» و جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی نجات بخشد.
خبرنگار: مریم احمدی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه