رویدادهای شعری باید برای شاعران جوان الگوپروری کنند

گفت‌وگو با محمدرضا روزبه،  شاعر و منتقد ادبی در حوالی شعر امروز

رویدادهای شعری باید برای شاعران جوان الگوپروری کنند

برای درک بهتر نبض جریان حیاتی شعر نو در ادب فارسی، پای سخنان محمدرضا روزبه نشستیم. روزبه؛ شاعر، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی و دانشیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه لرستان است.


او برای سرودن مجموعه شعر «از پیله تا پروانگی» برنده جایزه قلم زرین شد. او همچنین در دومین و سومین دوره جشنواره شعر فجر به‌عنوان برگزیده معرفی شد. شعرهای وی تاکنون به صورت پراکنده در نشریات کشور، جنگ‌های ادبی و برخی از مجموعه شعرها انتشار یافته و خود نیز آثاری مانند «تو رفته‌ای یا من؟»، «ادبیات معاصر ایران (نظم) و (نثر)»، «از پیله تا پروانگی»، «حرف‌هایی برای نگفتن»، «رنگین‌ترین تماشا» و... را تاکنون به چاپ رسانده است.
روزبه در این گفت‌وگو نه تنها به واکاوی دگرگونی‌های مضمونی و ساختاری شعر نو می‌پردازد، بلکه جایگاه آن را در میان دیگر قالب‌ها به چالش می‌کشد و دلایل کمرنگ شدن اقبال عمومی به آن را بازگو می‌کند. او با نگاهی موشکافانه، تأثیرات گاه مخرب فضای مجازی بر شعر را برمی‌شمرد و به ظرفیت‌های هوش مصنوعی در آفرینش‌های ادبی اشاره‌ای تأمل‌برانگیز دارد که در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید. 

به نظر شما، «شعر نو» در حال حاضر در ایران دستخوش تغییر شده است؟
بله. شعر نو و هیچ پدیده دیگری از تغییر بازنمانده‌اند و همواره هر پدیده‌ای در حال تغییر و تحول است. حال این تغییرات یا کند است یا با شتاب. شعر نو هم در دهه اخیر تغییراتی داشته و به نظر من، محتوای این شعرها بیشتر به سمت اسکیزوفرنی و مؤلفه‌های پست‌مدرن رفته است. یعنی از آن شعر نو نیمایی و جنبه‌های معتدل آن تا شعر منثور فاصله گرفته و به سمت نثرهای عصبی مثل هیستریک و اسکیزوفرنی گراییده است. این تغییرات هم دلایل زیادی مانند شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارد. البته قابل ذکر است که تغییرات بعد فرهنگی آن به دلیل تغییر گفتمان‌ها، تأثیر مکاتب و نظریات ادبی جدید، خستگی یا سرخوردگی از فرم‌ها یا قالب‌های مرسوم شعر دهه‌های اخیر است.

جایگاه شعر نو در میان انواع شعر در ایران امروز چگونه است؟ آیا هنوز هم غالب‌ترین شکل شعر است یا جای خود را به قالب‌های دیگری داده است؟
متولیان شعر نو در گذشته سایه، مشیری و دکتر شفیعی کدکنی بودند و هستند، اما در حال حاضر این نوع شعر چندان متولی خاصی ندارد. در یکی دو دهه اخیر، شاعران جوان نیز کمتر به قالب نیمایی گرایش نشان داده و بیشتر به شعر منثور و بی‌وزن روی آورده‌اند. شعر منثور خود یک فرم شاملویی است و فرم‌های دیگر آن نیز نثرواره‌هایی هستند که بیشتر شعرواره‌های پست‌مدرنیستی یا متأثر از جریان‌های شعری زودگذر محسوب می‌شوند و ما در مطبوعات با آن‌ها مواجه هستیم.در هر دهه، فردی خاص یک مانیفست یا جریانی را معرفی می‌کند، مؤلفه‌هایی برای آن می‌تراشد و معتقد است این شعر پیشرو است. از این رو، جوانان نیز پیرو این مدها و مدل‌های ادبی هستند که مدام در حال آمد و رفت‌اند. مسلماً این آثار مخاطبان معدودی میان جوانان و شاعران دارند، وگرنه ذائقه جمعی، این شعرها و شعرواره‌های شگفت و به دور از هنجارهای مرسوم ادبی را نمی‌پذیرد.

آیا مخاطب شعر نو در ایران امروز بیشتر شده یا کمتر؟ دلایل احتمالی آن چیست؟
یکی از دلایل کمتر شدن مخاطب شعر نو این است که غزل نو گسترش پیدا کرده و علاقه‌های تازه‌ای را درنوردیده و فرم‌های جدیدی به کار گرفته است. به همین دلیل، گرایش به شاخه‌های غزل نو بیشتر شده است تا غزل کلاسیک، به خصوص که غزل با ذائقه جمعی ما ایرانیان همخوانی دارد و یک قالب دیرینه محسوب می‌شود. اما آنچه موجب روی‌گردانی مردم از شعر نو در یکی دو دهه اخیر شده، عمدتاً همین پیچیدگی، غرابت و فضاهای ناآشنایی است که مردم با آن‌ها مأنوس نیستند. مخاطبان در این سروده‌ها احساس گسیختگی و پریشانی می‌کنند، عموماً آن‌ها را به عنوان شعر به رسمیت نمی‌شناسند و نمی‌توانند با آن‌ها هم‌حس شوند؛ به همین دلیل، این عوامل سبب کاهش مخاطبان شعر نو در میان عامه مردم شده است.

در زمانه‌ای که اقبالی از سوی مخاطب به خواندن مجموعه شعر نیست و اشعار به راحتی در فضای مجازی در دسترس است یک شاعر و ناشر چه انگیزه‌ای برای انتشار مجموعه شعر دارد؟
فضای جمعی در ابعاد وسیع، قابلیت فرهنگ‌سازی و گفتمان‌سازی دارد و می‌تواند به ذوق‌ها، ذائقه‌ها و سلیقه‌ها سمت و سو دهد. همچنین فضای مجازی نیز بر گرایش مردم به شاخه‌های خاصی از شعر یا حتی روی‌گردانی آن‌ها از برخی شاخه‌ها تأثیرگذار است البته لازم به ذکر است که فضای مجازی تأثیرات منفی هم دارد. یکی از تأثیرات منفی این است که شاعران را به پرکاری بی‌دلیل و ناموجه می‌کشاند. من در نوشتاری در فضای مجازی آفات شعرهای رسانه‌ای و مجازی را برشمرده‌ام؛ به این معنا که شاعر کانالی دارد و مدام باید به آن مطلب برساند و بی‌وقفه از عرضه به تقاضا، شعرهای خلق‌الساعه را بدون تأمل، بدون کشف و شهود و بدون دقت در خود شعر منتشر کند. او فقط به فکر پر کردن صفحه‌اش است و همین موجب افول شعر می‌شود.

با توجه به استفاده شاعران از فضای مجازی، وضعیت زبان فارسی در حال حاضر چگونه است؟ آیا شاهد تحول خاصی در زبان هستیم؟ (مثلاً گرایش به زبان محاوره، استفاده از کلمات جدید، نوآوری و...)
بله، این زبان روزمره و کاربردی در زبان شعر هم تأثیر می‌گذارد. گاهی این تأثیر مثبت است و شعر را به زبان مردم نزدیک می‌کند و گاهی هم منفی است و شعر را به شدت عامیانه می‌کند و از ارزش ادبی آن می‌کاهد. این یک تأثیر دوسویه دارد؛ چون مخاطب رسانه‌ها عموم مردم هستند، به ویژه قشر متوسط و جوان، شاعر سعی می‌کند شعرش را به زبان آن‌ها بگوید، به همین دلیل، از آن زبان فاخر و شکوهمند گذشته فاصله می‌گیرد و به زبان مردم بیشتر گرایش پیدا می‌کند؛ اما گرایش بیش از حد به زبان مردم هم گاه ممکن است به عامیانه‌گرایی مفرط منجر شود و مشکلاتی ایجاد کند.

مهم‌ترین مضامین و دغدغه‌هایی که در شعر نو امروز ایران مطرح می‌شود، چه مواردی هستند؟ آیا این مضامین با دغدغه‌های جامعه همخوانی دارند؟
بیشتر شاعران جوان به مضامین فردی و اجتماعی می‌پردازند. گاه مفاهیم بشری و فلسفی مانند عشق، عواطف شخصی، دردها و آلام فردی و بحران‌های روحی و عصبی این نسل را در شعرشان بیان می‌کنند. همچنین معضلات اجتماعی و دغدغه‌های جمعی یک نسل نیز در شعر امروز انعکاس دارد.

وضعیت شعر نو در ایران امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا آموزش آکادمیک و حرفه‌ای به اندازه کافی وجود دارد؟
ما دوران شکوهمندی از شعر نو را نمی‌گذرانیم و من به عنوان یک خواننده و علاقه‌مند به شعر، از وضعیت کنونی راضی نیستم. از دوران طلایی شعر نو فاصله گرفته‌ایم؛ زیرا شعر بیش از حد عامیانه و عوامانه شده و به نوعی بازیچه دست هر کسی قرار گرفته است. هر کسی که احساسی یا اندوهی دارد، دست به قلم می‌برد و دلنوشته‌هایی را به نام شعر می‌نویسد. مرز میان شعر و دلنوشته در حال از بین رفتن است. شاعران به ویژه جوانان مطالعات عمیقی ندارند تا بفهمند فرم چیست، ساختار چیست، تکنیک چیست و سپس شعرهای پخته و پرداخته به چاپ برسانند. آن‌ها در چاپ آثارشان بسیار شتابزده عمل می‌کنند و می‌خواهند هر چه زودتر کتاب‌هایشان را به بازار بفرستند؛ این شتاب‌زدگی می‌تواند با انگیزه‌های مختلفی مانند شهرت‌طلبی، تنوع یا حتی دغدغه‌های فردی باشد اما این وضعیت درست نیست و روز به روز شعر را زارتر و زمینگیرتر می‌کند.
ما نیاز مبرم به آموزش و کارگاه‌های شعر داریم. همچنین به فرهنگسراهایی نیاز داریم که در آن‌ها متخصصان واقعی، چه دانشگاهی و چه غیردانشگاهی برای جوانان علاقه‌مند ��ه شعر، کارگاه‌های شعر، فرم، ساختار، ادبیات، زیبایی‌شناسی و نقد شعر برگزار کنند؛ نقد شعر به خصوص بسیار مورد نیاز است. جوانان امروز پشتوانه‌های عمیق فرهنگی و مطالعاتی ندارند؛ شاید پرخوان باشند اما سطحی‌خوان‌اند و درک درستی از مؤلفه‌های ادبی ندارند. آن‌ها شتابزده‌اند و عمر و انرژی کافی را صرف مطالعه و کسب علم نمی‌کنند.

به نظر شما، آینده شعر نو در ایران چگونه خواهد بود و چه چالش‌ها و فرصت‌هایی پیش رو دارد؟
من پیشگو نیستم، اما به نظر من در هر دورانی بحران‌های جدیدی گریبانگیر شعر نو و دیگر قالب‌های شعری خواهد شد. با روندی که در پیش گرفته‌ایم، این نسل شتابزده شعر را به مسیرهای ناشناخته‌ای خواهد برد که شاید هنوز برای ما قابل تصور نباشد. باید دید هوش مصنوعی و جهان‌های موازی با جهان ما چه تغییراتی ایجاد خواهند کرد؛ آن گاه خواهیم فهمید شعر نو به چه سمت و سویی پیش خواهد رفت.

آیا می‌توان گفت بعضی از هوش مصنوعی و امکانات آن سوءاستفاده می‌کنند و فقط با دادن برخی کلیدواژه‌ها حتی شعر می‌سازند و در نهایت هم به نام خود ثبت می‌کنند؟
این شیوه‌ها و ترفندها در حال رایج شدن هستند؛ چه به قصد شهرت‌طلبی و چه به قصد کنجکاوی، تنوع و مقاصد دیگر. در آینده، ما با شعرها، داستان‌ها، عواطف و عشق‌های الکترونیکی مواجه خواهیم شد و آن حس و شهود شاعرانه و هنری تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. اما به قول استاد شفیعی کدکنی، محال است در آینده هم اگر ابررایانه‌ها میلیون‌ها استعاره نوین بسازند یا شعرهای متنوع و شگفت‌انگیز بیافرینند، بتوانند بیتی مانند اشعار قرن چهارم شعر فارسی بسرایند. مهم همان حس و شهود ناب شاعرانه در سرودن شعر است وگرنه ممکن است در آینده ابزارها، رایانه‌ها و هوش مصنوعی جای هنر واقعی را بگیرند.

شما برنده جوایز ادبی معتبر کشور شده‌اید. این جوایز ادبی چه تأثیری بر جریان شعری امروز ایران دارد؟
بزرگ‌ترین دستاوردی که این جشنواره‌ها، کنگره‌ها و جوایز باید داشته باشند، الگوپروری است؛ یعنی به نسل جوان نشان دهند که الگوهای برتر شعر امروز کدام‌ها هستند. باید دید آیا این انتظار در سال‌های اخیر و در روند برگزاری این جشنواره‌ها و کنگره‌ها برآورده شده است یا خیر. اگر این اتفاق نیفتاده، باید بررسی کرد آیا این رویدادها در دستیابی به اهدافشان موفق نبوده‌اند. مردمی که از بیرون به این جشنواره‌ها نگاه می‌کنند، ممکن است فکر کنند جنبه‌های تشریفاتی، اداری و تجاری بر آن‌ها غالب است و نه فعالیت‌های خالص هنری. متصدیان جشنواره‌ها نیتشان هنری است و می‌خواهند الگوسازی کنند، اما آیا اثری که برگزیده می‌شود موجب استمرار یک شیوه و روش در شعر و شاعری خواهد شد؟ آیا این امر سبب گرایش شاعران جوان‌تر به آن فرم و ساخت می‌شود؟ آیا شاعران جوان‌تر، سلوک شاعرانه او را الگو قرار خواهند داد؟ این‌ها مسائلی است که باید رصد شود و نیاز به پیمایش میدانی دارد.

چه توصیه‌ای برای شاعران جوان و علاقه‌مندان به شعر نو دارید؟
بخوانند، بخوانند، بخوانند؛ تمرین کنند، تمرین کنند، تمرین کنند و برای چاپ آثارشان شتاب نکنند. بگذارند هر چه بیشتر آن شعر و آن احساس در آن‌ها ته‌نشین شود و در درونشان فرم بگیرد و وارد چرخه چاپ و مسابقه و نشر و جشنواره‌بازی و جایزه‌بازی نشوند. به باطن هنر توجه کنند و بکوشند به مکاشفه در درون برسند و شعرشان حاصل کشف درون باشد. شعرشان باید حاصل ضرب‌آهنگ‌های روحشان باشد، نه حاصل پذیرش جامعه، فضاهای اطراف، دورهمی‌ها، جایزه‌ها و جشنواره‌بازی‌ها و امثال آن‌ها.

خبرنگار: نیایش احمدی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه