
پایهگذار ترورهای سازمانیافته سیاسی در ایران کیست؟
تروریست اول
تروریسم به معنا و مفهوم مصطلح امروزیاش فقط به نزاعهای درونحاکمیتی و رقابتها یا تسویهحسابهای سیاسی محدود نمیشود. از همان روز شکلگیری تا به امروز بارها شکل عوض کرده و حالا جوری توسعه پیدا کرده و ریشه دوانده است که میتواند امنیت فردی و جمعی را در هر نقطهای از دنیا تهدید کند.
در عین حال واژه تروریسم به ابزار و بهانهای تبدیل شده که برخی از پایهگذاران تروریسم دولتی به بهانه مبارزه با آن، مردم نقاط مختلف جهان را به خاک و خون میکشند.
مهندس برق
تاریخچه تروریسم در ایران معاصر هم چندان تفاوتی با تاریخچه جهانی ندارد.
اگرچه برخیها معتقدند تروریسم در ایران معاصر، بهظاهر و با شلیک گلوله میرزارضا کرمانی و قتل ناصرالدینشاه قاجار آغاز شد؛ اما مشروطهخواهان آن را یک اقدام با انگیزههای شخصی و نه تروریستی میدانند. در هرحال نمیشود از تأثیر عمیق اقدام میرزای کرمانی بر رخدادهای سیاسی ایران چشمپوشی کرد، چون با حذف ناصرالدینشاه فضای سیاسی کشور بهسرعت دستخوش تغییر شد کمی بعد فرزندش فرمان مشروطیت را امضا کرد.
در این باره «عصر ایران» مینویسد: «آغاز تروریسم مدرن و سازمانیافته سیاسی به نام و فعالیتهای سیاسی «حیدرخان عمواوغلی» گره خورده است. فردی که با تکیه بر تجربیات سیاسی و تشکیلاتی خود، روشهای نوین ترور و بمبگذاری را در ایران پایهگذاری کرد».
نام واقعیاش «حیدرخان عمواوغلی تاریوردی افشار» و زاده شهر «سلماس» شاید هم «قفقاز» بود. پدرش «مشهدی میرزا علیاکبر ارومیهای» و همچنین پدربزرگش با نام خانوادگی «تاری وردیاف» در قفقاز و آن طرفها مشهور بودند. «حیدرخان» بیشتر و پیشتر از اینکه به یک تروریست یا «حیدربُمبیست» معروف شود مهندس برق شده و بیشتر به اسم «حیدربرقی» شناخته میشود. او وقتی تحصیلات ابتداییاش را (احتمالاً در قفقاز) تمام میکند، برای ادامه تحصیل به «ایروان» میرود با رتبه عالی و نشان طلا دبیرستان را تمام میکند. از همین زمان با برخی نویسندههای انقلابی روسیه آشنا میشود. نام «مارکسیسم» به گوشش میخورد و بعد هم در گرجستان به دانشگاه میرود تا رشته برق بخواند. بعدها با مدرک مهندسی برق به باکو رفته مدتی در کارخانه متقالبافی مکانیسین برق بود و دستآخر سرمکانیکی صنایع نفتی تقیاف را به عهده گرفت.همزمان فعالیت سیاسی را هم آغاز کرد و عضو کمیته مرکزی حزب اجتماعیون باکو شد.
تندرو و افراطی
مظفرالدینشاه سال1279 و حین بازگشت از سفر اروپاییاش در باکو دستور داد به خاطر وجود حرم امام رضا(ع) در ایران، حتماً باید کارخانه برق برای شهر مشهد خریداری شود. وقتی این موتور برق خریداری شده و به مشهد رسید برای راهاندازیاش به مهندس برق نیاز بود. گویا یکی از بازرگانان تبریز که کار خرید کارخانه برق را انجام داده از «حیدرخان» دعوت میکند تا برای راهاندازی آن به مشهد بیاید. او 15 ماه در مشهد ماند تا کارهای برقی را سروسامان بدهد و البته در این مدت به جز راهاندازی کارخانه برق، به امور سیاسی و... هم مشغول بود و حزب دموکرات مشهد را با مشارکت ملکالشعرای بهار راه انداخت.
او پس از پایان مأموریتش در مشهد، به تهران رفت و با تجربیاتی که در کار حزبی و سیاسی داشت، مشروطهخواهان و شخصیتهای ضداستبدادی را گرد خودش جمع کرد و به مبارزه مشغول شد. برخیها معتقدند ورود او به جمع مشروطهخواهان، آرایش صحنه سیاسی ایران را بهکلی تغییر داد.
حیدرخان شعار مبارزه با استبداد و استعمار سر میداد و در عمل هم واقعاً به شعارهایش پایبند بود، اما مورخان معتقدند روحیه رادیکالیستی او، تندرویها و همچنین درک نادرستش از شرایط سیاسی، تاریخی و اجتماعی ایران، ضربههای سنگینی به جنبش مشروطهخواهی وارد کرد. ترور علیاصغرخان امینالسلطان در ۷ شهریور۱۲۸۶، نخستین ترور سازمانیافتهای بود که توسط او و با همکاری عباس آقا تبریزی اجرا شد. سال بعد هم با ارسال یک جعبه بمبگذاریشده برای شجاع نظام مرندی، دشمن سرسخت مشروطه، او و پسرش را به قتل رساند. ترور سیدعبدالله بهبهانی هم از دیگر نمونههای بارز تندروی، خودرأیی و محاسبات غلط سیاسیاش بود.
سرانجام خودرأیی
پس از این حوادث، حیدرخان مدتی را در میان ایل بختیاری به صورت مخفیانه گذراند. وقتی هم به تهران برگشت بازداشت و به روسیه تبعید شد. آنجا به دیدار انقلابیونش رفت و میگویند حتی با لنین ملاقات کرد. در بازگشت به ایران هم نشان داد هیچ تغییری در رفتار و اندیشههایش شکل نگرفته است.
در گیلان هسته اولیه حزب کمونیست ایران را بنیان نهاد. او با میرزاکوچکخان و دیگر انقلابیون، کمیته انقلاب سرخ را تشکیل داد و در تأسیس حکومت جمهوری شوروی گیلان نقش داشت. تندرویها اما سبب شد میانهاش با جنگلی هم بههم بخورد. دست تقدیر برای حیدرخان، سرنوشت و مرگی ترورمانند را رقم زد. برخیها میگویند وقتی جنگلیها احساس کردند حیدرخان و اطرافیانش درصدد خیانت هستند به محل اختفای او حمله کردند، حیدرخان گریخت اما درنهایت توسط میرزاکوچکخان و یارانش به قتل رسید. برخی دیگر قتل او را در زمان مخفی شدن از دست جنگلیها به «معین الرعایا» نسبت میدهند. پرونده زندگی بنیانگذار ترورهای سیاسی در سال1300 بسته شد، اما ترورهای سیاسی و سازمانیافته ادامه پیدا کرد.
«کمیته مجازات» که ابراهیم منشیزاده، اسدالله ابوالفتحزاده و محمدنظرخان مشکوهالممالک از بنیانگذاران اصلیاش بودند اگرچه عمر خیلی کوتاهی داشت اما با چند ترور ازجمله هدف قرار دادن میرزا اسماعیلخان رئیس انبار غله و... از تأثیرگذارترین گروههای تروریستی بودند.
سازمان نظامی حزب توده هم گروه تروریستی دیگری بودند که از سال 1323 شروع به کار کرده و ترورهای بیرون و درون حزبی مهمی را انجام دادند. پس از این گروه میتوان به مجاهدین خلق(منافقین) اشاره کرد که خیلی معاصر محسوب میشوند و تاریخچهاش را خیلیهامان میدانیم.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه