چه کسی فردوسی را کشت؟

قتل بدون نقشه در فوتبال مشهد

چه کسی فردوسی را کشت؟

جواد رستم‌زاده  


​​​​​​​هر کشتی، بدون نقشه و قطب‌نما، دیر یا زود در طوفان گم می‌شود. فوتبال خراسان نیز سال‌هاست بدون نقشه حرکت می‌کند؛ بی‌برنامه، بی‌راهبرد، بی‌چشم‌انداز. سقوط تیم «ثامن فردوسی مشهد» به دسته پایین‌تر، آخرین میخ بر تابوت این کشتی سرگردان بود؛ کشتی‌ای که ناخدایانش دائم عوض شدند، اما هیچ‌کدام نمی‌دانستند مقصد کجاست.این تیم تنها یک تیم نبود؛ آخرین نشان فوتبال مشهد در ساختار رسمی لیگ‌های کشوری بود. حالا، این شهر - که روزگاری با ابومسلمش لرزه به تن حریفان می‌انداخت - دیگر حتی در دسته دوم هم نماینده‌ای ندارد و این، فقط حاصل چند شکست نیست؛ حاصل سال‌ها غفلت از مدیریت استراتژیک در ورزش استان است.
در علم مدیریت، می‌گویند هر سازمانی نیازمند «چشم‌انداز، اهداف میان‌مدت، تحلیل محیط و مزیت رقابتی» است. کدام‌یک از این مفاهیم در فوتبال مشهد جاری‌ است؟ تیم‌ها یکی پس از دیگری متولد می‌شوند و می‌میرند. مدیران می‌آیند، وعده می‌دهند و می‌روند و هوادار، هر بار با تیم جدیدی روبه‌رو می‌شود که هویتی ندارد، ریشه‌ای ندارد، آینده‌ای ندارد.حتی استخدام «اکبر میثاقیان» - چهره‌ای شناخته‌شده در نجات تیم‌های بحران‌زده - بیشتر شبیه یک تلاش برای نجات در دقیقه۹۰ بود. اما مدیریت استراتژیک با برنامه‌ریزی بلندمدت معنا پیدا می‌کند، نه با تصمیم‌های آتش‌نشانی. میثاقیان آمد، اما تیمی تحویل گرفت که مدت‌ها پیش از نظر روانی، فنی و ساختاری فروپاشیده بود. این یعنی ما فقط بحران را مدیریت می‌کنیم، نه توسعه را.
نبود سرمایه‌گذاری، فرار استعدادها، تعطیلی باشگاه‌های ریشه‌دار، نداشتن تیم‌های پایه منسجم و از همه بدتر، بی‌اعتمادی اجتماعی، همه نشانه‌هایی‌ هستند که ثابت می‌کنند فوتبال در این استان، از مدار توسعه خارج شده است. سازمانی که در آن نه تحلیل درستی از محیط رقابتی دارد، نه مزیت رقابتی مشخص، نه اهداف مشخص و نه حتی نقشه‌ای برای پنج سال آینده.
در این شرایط، سقوط ثامن فردوسی فقط یک علامت است؛ علامتی از زوال یک سیستم. 
وقتی زیرساخت‌های فکری، فرهنگی و اقتصادی فوتبال مشهد را سال‌ها به امان خودش رها کرده‌ایم، چرا باید انتظار بقا در سطح رقابت حرفه‌ای داشته باشیم؟
اگر نهادهای مسئول - از هیئت فوتبال تا شورای ورزش استان - هنوز دغدغه‌ای برای نجات باقیمانده‌ها دارند، باید برگردند سراغ «تفکر استراتژیک». باید چشم‌انداز بنویسند، تحلیل کنند، مشارکت جلب کنند، مسیر خلق مزیت تعریف کنند. باید بدانند توسعه، نه با شعار، بلکه با ساختار می‌آید.در غیر این صورت، آنچه امروز سقوط است، فردا به فراموشی کامل تبدیل خواهد شد و ما می‌مانیم با شهری پر از خاطره‌های ورزشی و استعدادی که هرگز به بار ننشست.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه