
روایت میدانی خبرنگار قدس از محل انفجار اسکله شهیدرجایی و زندگی جاری بندرنشینان
وقتی مردم به مدیران درس مدیریت بحران میدهند
حادثه انفجار در اسکله شهید رجایی بندرعباس و جان باختن بیش از 70 تن از هموطنانمان در این فاجعه، از آن دست اتفاقهایی است که نمیتوان از کنار آن به راحتی عبور کرد. در کنار ابهامهایی که برخی درباره علت بروز حادثه مطرح میکنند -البته که مقامات رسمی مسئله دخالت عامل خارجی در حادثه را رد کرده و فیلمهای انتشار یافته از صحنه آغاز آتشسوزی هم بر غیرعمدی بودن آن صحه میگذارد- طرح این پرسش که آیا نمیشد با مدیریت درست از شکلگیری چنین بحرانی جلوگیری کرد، بسیار مهم است.
در سوی دیگر ماجرا، داستان همدلی سرتاسری ایرانیان در غم بندرنشینان صحنههای بینظیری را رقم زد. تشکیل صفهای طولانی برای اهدای خون به حادثهدیدگان انفجار در بندر شهید رجایی، ارسال سیل کمکهای خودجوش مردمی از استانهای مختلف و حضور نیروهای جهادی در صحنه، مرهمی بود بر این غم جانکاه.
در کنار موارد ذکر شده یکی از نکاتی که انتقادهای بسیاری را برانگیخت، نوع پوشش خبررسانی متفاوت و بعضاً متعارض این واقعه از سوی رسانههای مختلف بود که مخاطبان را درباره ابعاد ماجرا به سردرگمی کشاند. در این محیط انتشار روایتهای دست اول از افراد حاضر در صحنه میتواند به درک اتفاقهای افتاده و جریان امور کمک شایانی کند. آنچه در ادامه میخوانید مشاهدات و روایت خبرنگار قدس در چند روز گذشته از حادثه و از زندگی مردم بندرعباس پس از انفجار مذکور است.
مدیریت میدانی و رسانهای عجیب
ورود من به بندرعباس با بوی تند دود و صدای انفجارهایی همراه بود که هنوز از دل کانتینرهای نیمسوخته بندر شهید رجایی به گوش میرسید. اینجا، نه فقط محلی برای بارگیری و تخلیه کالا، که حالا صحنهای از یک بحران تمامعیار شده بود؛ بحرانی که با سوءمدیریت و تصمیمهای عجولانه، ابعادی به مراتب وسیعتر از آنچه باید، به خود گرفته بود.
در بدو ورود به منطقه، با مسئولان محلی و نیروهای حفاظتی مواجه شدم که قرار بود نخستین سد دفاعی در برابر بحران باشند، اما واقعیت تلختر از آن چیزی بود که تصور میشد. بررسیهای سلیقهای، چک کردنهای سطحی و در مواردی عجیب، بدون هر گونه دقتی انجام میگرفت. کافی بود کسی کمی با منطقه آشنا باشد تا بدون زحمت وارد محوطه بحرانزده شود. پرسشی که هنوز برایم بیپاسخ مانده این است که اگر خبرنگاری مانند من میتواند به راحتی وارد منطقه شود، افراد مشکوک نمیتوانند؟
نکته دیگر اینکه به نظر نیروهای امدادی در ساعات طلایی نخستین حادثه، حضوری بسیار محدود داشتند. حضور نیروها محدود، مقطعی و صرفاً برای ثبت چند عکس تبلیغاتی بود. جالب آنکه با وجود شعلههای سرکش آتش و دود غلیظی که از کیلومترها آن سو دیده میشد، وزیر کشور در اقدامی غیرکارشناسی، پایان عملیات خاموش کردن آتش را اعلام کرد که این بر سردرگمیهای رسانهای و مردم افزود. اما واقعیت میدانی چیز دیگری بود. حتی دو روز پس از این اعلام، هنوز از برخی کانتینرها دود بلند میشد، شعلههای پنهان در پشم و پارچه دوباره زبانه میکشیدند و انفجارهایی، منطقه را میلرزاندند. تلختر از همه، پیکر رانندهای بود که تا روز چهارم در کانتینری باقی مانده بود؛ جایی که به راحتی میشد در روز نخست به آن دسترسی داشت. این موضوع بر مدیریت نادرست ما ایرانیان در زمان بحرانها صحه میگذاشت که در انفجار اخیر هم قابل مشاهده بود.
دست خالی آتشنشانان در خط مقدم نبرد
در مقابل شرارههای آتش که به آسمانها زبانه میکشید، تجهیزات آتشنشانی به ویژه در روزهای نخست، تأسفبار بود. تنها ۱۵ خودرو در منطقه حضور داشتند و آن هم بیشتر از استانهای دیگر. اگر این اتفاق در شهری مانند مشهد رخ میداد، یقیناً با تجهیزات کاملتر و نیروهای باتجربه، دامنه بحران تا این حد گسترش نمییافت ولی در منطقهای حساس و آن هم بندری به این مهمی این ضعف مشهود بود. عملیات «لکهگیری» که باید با دقت و سرعت انجام میشد، به دلیل نبود ماشینآلات کافی و برنامهریزی مناسب، با تعلل همراه بود.
در روز سوم، تنها دو بالگرد و یک هواپیما عملیات آبپاشی انجام دادند. شدت حرارت اما چنان بود که آب پیش از رسیدن به زمین تبخیر میشد. هواپیمای اعزامی روسیه هم در چند نوبت وارد عمل شد، اما تعداد پروازها و دفعات آبپاشی نسبت به وسعت حادثه بسیار اندک بود؛ موضوعی که نشان میدهد تکیه صرف به عملیات هوایی در شرایطی با این حجم از حرارت، کافی نیست.
با وجود این تنها نیروی پرتلاش و حاضر در میدان، آتشنشانی بود. دیگر دستگاههای امدادی و ترابری حضوری کمرنگ و غیرمؤثر داشتند. وضعیت تأسفبار جزیره قشم نمونهای است از این ضعف ساختاری؛ در حالی که این شهر با موقعیتی استراتژیک و گردشگرپذیر شناخته میشود، تنها پنج خودرو و ۱۱ نیروی شیفتی در آتشنشانی آن وجود دارد. اگر چنین حادثهای در قشم رخ دهد، قطعاً فاجعهای چندین برابر بزرگتر رقم خواهد خورد.
در نقطه مقابل این کمکاریها، حضور نیروهای نظامی، ارتش، سپاه و فراجا مایه دلگرمی بود. در بازدید از بیمارستان نیروی دریایی ارتش، با زخمیهایی روبهرو شدم که از خدمات دریافتی رضایت کامل داشتند. تنها در بیمارستان سیدالشهدا(ع) (نداجا) ۲۸۰ زخمی پذیرش شده بودند و خدمات درخور توجهی دریافت میکردند. نیروهای مسلح همچنین با راهاندازی موکبهایی در منطقه، به خانوادههای بیماران و آسیبدیدگان خدمترسانی کردند.
بندرنشینان مصداق واقعی «آتش به اختیار»
در این میان، مردم بندرعباس درس بزرگتری به مسئولان دادند. با دستان خالی اما دلهایی لبریز از ایثار پای کار آمدند و آب، میوه، هندوانه، غذا و اقلام ضروری را به منطقه رساندند. آنها جلوتر از مدیران بحران عمل کردند و نشان دادند مصداق واقعی «آتش به اختیار» هستند؛ همان گونه که رهبر معظم انقلاب بارها بر آن تأکید داشتهاند. ای کاش برخی مسئولان ذرهای از روحیه انقلابی و جهادی مردم را داشتند. اشتباه وزیر کشور در اعلام پایان عملیات موجب بازگشت نیروهای تخصصی از جمله آتشنشانان اعزامی از تهران شد. ترکشها تا شعاع چند صد متری پرتاب شده و برخی پیکرها آنچنان آسیب دیده بودند که تنها مشتی استخوان برای شناسایی باقی مانده بود. این ویرانیها بیش از هر چیز نشاندهنده ضعف در مدیریت بحران و عدم آمادگی ساختاری کشور در مواجهه با بحرانهای مشابه است.
از سوی دیگر هر چند اسکله شهید رجایی فقط ۲۰ دقیقه با شهر بندرعباس فاصله دارد، اما تأثیر روانی فاجعه بر مردم سنگین بود. در بازدید از بیمارستانها با مادرانی روبهرو شدم که تنها امیدشان یافتن تکهای از پیکر عزیزشان بود. برخی حتی نمیدانستند عزیزشان به شهادت رسیده، اما همچنان با دلی پرامید به بیمارستانها مراجعه میکردند تا شاید خبری، نشانهای یا استخوانی بیابند. این حادثه، زخمی بر روح بندرعباس است و تا زمانی که درمان روانی و اجتماعی برای آن اندیشیده نشود، آثار آن باقی خواهد ماند. در مجموع، این حادثه بیش از آنکه نتیجهای از عوامل طبیعی باشد، زاییده ضعف در برنامهریزی، نبود آمادگی و مدیریت نادرست در شرایط بحرانی بود. اگر امروز درس نگیریم، فردا ممکن است حادثهای دیگر، زخمی عمیقتر بر پیکره کشور وارد کند.
خبرنگار: وحید بیات
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
رصد هفتآسمان در بارگاه هشتمین اختر
-
11 اردیبهشت
-
قلمهایی که بر پنجره زیارت شکوفه میشوند
-
نکتهای درباره نام بزرگ خلیج فارس
-
تناقضهای حمایت از کارگر
-
کتاب میتواند شکم را هم سیر کند
-
تسهیل زیارت آسان در بنبست جزیرهایشدن دادهها
-
حتماً دوباره معلم میشوم
-
وقتی مردم به مدیران درس مدیریت بحران میدهند
-
اندیشه مبارکی که در مشهد جوانه زد و در قم به بار نشست
-
مطهری از زبان مطهری
-
رهبر معظم انقلاب اسلامی: شهید مطهری یک انسان بزرگ و برجسته بود