تلنگر تاجیکی‌های «پایتخت» به ایرانی‌های معمولی

تلنگر تاجیکی‌های «پایتخت» به ایرانی‌های معمولی

خدیجه زمانیان  


حضور بازیگران تاجیک در فصل هفتم پایتخت، واکنش‌های متفاوتی در میان مخاطبان و کاربران شبکه‌های اجتماعی به دنبال داشته است. بسیاری استقبال کرده‌اند چون معتقدند این موضوع علاوه بر اینکه به جذابیت سریال افزوده، پیوند فرهنگی میان ایران و تاجیکستان را برجسته کرده است.   
سازندگان «پایتخت» در فصل‌های گذشته هم بازیگران چینی، ترکیه‌ای و عرب‌زبان را مقابل دوربین برده بودند اما این بار با باز کردن پای هنرمندان تاجیکی به فصل هفتم جسارت بیشتری به خرج دادند. سیروس مقدم به عنوان کارگردان با استفاده از بستر اشتراک‌های فرهنگی میان ایران و تاجیکستان بعضی از رسوم رایج ایرانی را زیر ذره‌بین برد و به چالش کشید.  
مواجهه تاجیک‌ها با خانواده معمولی اگرچه جذاب بود و زمینه‌های طنز مجموعه را بیشتر کرد اما ما را با حقیقتی تلخ روبه‌رو کرد و نشان داد هویت و فرهنگ ایرانی در طول قرن‌های گذشته دستخوش تغییر شده و بخشی از آنچه ما از آن به عنوان آداب ایرانی یاد می‌کنیم در واقع اَدایی بیش نیست! 
ماجرا از جایی شروع شد که خانواده دولت قرار شد به ایران بیایند و میهمان خانواده معمولی شوند. نقی معمولی به بهانه میزبانی در حد و اندازه یک ایرانی اصیل، خواست شخصیتی فرهنگی از خود و خانواده‌اش به نمایش بگذارد؛ او در کنار استفاده از کمپر ارسطو برای جابه‌جایی ‌میهمان‌ها و به رخ کشیدن خودرو پرنده و پیانوی تزئینی، کتاب‌های کتابخانه مسجد محله را به امانت گرفت و در چیدمان خانه به کار برد. 
اوج این چالش آنجا بود که شخصیت شمشیر در کمپر با آن لهجه تاجیکی زیبا ابیات شاهنامه را با فصاحت خواند در حالی‌ که میزبانان ایرانی سکوت اختیار کرده بودند و نتوانستند در این شرایط عرض اندام کنند.  در صحنه‌ای دیگر تاجیک‌ها که از چیدمان کتاب منزل نقی به وجد آمده بودند، تصور کردند وارد خانه‌ای شده‌اند که اهالی آن با ادبیات عجین هستند. وقتی کتاب‌های خانه نقی روی سر شمشیر آوار شد، شمشیر دیوان رودکی را به دست گرفت و افتادن این اثر فاخر بر سرش را به فال نیک گرفت. او به همین بهانه شروع کرد به خواندن ابیاتی از رودکی؛ شاعر پرآوازه قرن چهارم و از نقی معمولی خواست اشعاری از این شاعر را که بر دلش نشسته، بخواند اما سکوت آزاردهنده خانواده معمولی به خواندن شعر «صد دانه یاقوت» انجامید و بعد هما مجبور شد بگوید نقی اشتباه متوجه شده و فکر کرده باید شعری از دوران کودکی بخواند!  
تقابل تاجیکی‌ها با ایرانی‌ها در پایتخت تلنگری است به همه ما ایرانی‌ها که همیشه ادعا می‌کنیم ایران پرافتخارترین تمدن بشری را داشته و فضای تبلیغات و تعلیم و تربیت رسمی به ما تلقین کرده است زبان ما بهترین و غنی‌ترین زبان دنیاست اما ایرانی امروز چه نشانی از این تمدن پرافتخار دارد؟ 
سیروس مقدم نقی معمولی را نماینده مردم ایران قرار داد؛ خانواده‌ای معمولی که با فرهنگ اصیلش بیگانه است و اسم رودکی پدر شعر فارسی که ملقب است به سلطان شاعران ایران حتی به گوشش نخورده است. وقتی تاجیک‌ها از نقی می‌خواهند به عنوان کسی که کتاب‌های خانه‌اش چشم میهمان‌ها را کور کرده بیتی از رودکی بخواند، نمی‌تواند چون نمی‌داند رودکی کیست؛ شاعری که در هشت سالگی قرآن را حفظ بوده و هوش سرشار او موجب شده سرودن را از همان کودکی آغاز کند. 
ایرانی امروز چه نشانی از صاحب غنی‌ترین زبان دنیا در مقابل تاجیک‌ها دارد؛ مردمانی که به رودکی، فردوسی و حافظ علاقه دارند و تعداد زیادی از آن‌ها اشعار فردوسی را فصیح  و از بر می‌خوانند، زبان رسمی‌شان اگرچه تاجیکی است اما بسیار به زبان فارسی نزدیک است.
 اگر روزی روزگاری، تاجیکستان مانند کشور همسایه که ادعا کرد مولوی شاعری ترکی است، مطالبه کند رودکی متعلق به ایران نیست و با تکیه بر اینکه مقبره او واقع در روستای بنج‌رودک در نزدیکی شهر دوشنبه است، شاعری تاجیکستانی است، چه طور می‌توانیم بگوییم رودکی از آن ماست. مگر غیر از اشتراک زبانی چه شناختی از این شاعر و سایر مفاخر ادبی کشورمان داریم؟ 
شاید وقت آن رسیده که به جای دفاع‌های بی‌اساس و یارکشی‌های ادبی به دنبال شناخت هویت، فرهنگ و تاریخ کشورمان باشیم. باید پذیرفت رودکی و مولوی از آنِ هر کسی است که در هر گوشه‌ای از این جهان پهناور اشعار و نوشته‌های او را می‌خواند و لذت می‌برد و حالش خوش می‌شود البته در این میان آنان که با زبان فارسی آشنا هستند طبعاً بهره‌ای افزون‌تر خواهند  داشت. مولوی و رودکی نه ترکیه‌ای هستند و نه تاجیکستانی چنان که هیچ یک از انسان‌های بزرگ، محصور در مرزها و ملیت‌ها نیستند همان طور که باخ، موتزارت، چاپلین، پوشکین، تولستوی، چخوف، نیچه، نیما، نزار قبانی و همه هنرمندان و متفکران بزرگ فراتر از مرزهای جغرافیایی و زمانی زیسته‌اند و خواهند زیست و ما فقط این مزیت را داریم که به زبان فارسی حرف می‌زنیم و می‌نویسیم. مگر آنکه با مطالعه و غور در آثارشان ثابت کنیم وارثانی شایسته و درخور برای انسان‌هایی هستیم که با آفریدن زیباترین اشعار، مرزهای تاریخ و جغرافیا را درنوردیده‌اند و آوازه‌شان از کران تا کران جهان پیچیده است البته با ذکر این نکته که گستره‌ زبان فارسی بهترین فرصت برای جلوه‌گری فرهنگ ایرانی است پس قدر آن را بدانیم و در پاسداشت آن کوشا باشیم. 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه