آن روی سکه ترامپ برای اروپا  

آن روی سکه ترامپ برای اروپا  

عباس مثنوی


 به‌طور قطع بسیاری از ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مدنظر ایالات متحده، از طریق نهادسازی‌های بین‌المللی به جهان عرضه شده است. برای نمونه، تأثیر صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در پیشبرد سیاست‌های اقتصاد بین‌الملل آمریکا، نمونه‌ای بارز از این رویکرد است. این کشور در طول تاریخ خود سعی کرده است این ظرفیت را برای خود حفظ و از آن به‌عنوان پوششی برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات خود در عرصه‌ بین‌المللی استفاده کند. با این حال، در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، این پرده به کنار رفته و سیاست خارجی ایالات متحده شکلی کاملاً متفاوت به خود گرفته است. اکنون شاهد کشوری هستیم که خود عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد است، اما به‌راحتی منطقه‌ گرینلند تحت تسلط دانمارک را تهدید به اقدام نظامی می‌کند. این مسائل همگی نقض آشکار استقلال و حاکمیت کشورها هستند و در تضاد کامل با منشور ملل متحد قرار می‌گیرند. این‌گونه به‌وضوح می‌توان دریافت سیاست خارجی ترامپ، نگاهی متفاوت به قدرت نهادی ایالات متحده دارد. این بار، آمریکا نه به‌عنوان بازیگری که سعی در موجه‌سازی چهره‌ خود پشت ماسک سازمان‌های بین‌المللی دارد، بلکه به‌عنوان عنصری که به‌صورت آشکارا منافع خود را دنبال می‌کند، رخ  می‌نمایدو این موضوع می‌تواند زنگ خطری جدی برای اتحادیه‌ اروپا باشد. اتحادیه‌ای که در گذشته با خیالی آسوده خود را مصون از تعرض آمریکا می‌دید و تصور می‌کرد تمام فشار این کشور معطوف به کشورهای در حال توسعه و شرق آسیاست، امروز با بحران تهدیدات نظامی نیز روبه‌رو شده و به‌کلی در برابر این پدیده‌ جدید در بهت فرو رفته است. به نظر می‌رسد آن روی سکه‌ ترامپ برای اروپایی‌ها خیلی زود نمایان شد. در نهایت، می‌توان گفت سیاست خارجی ترامپ نه‌تنها نظم بین‌المللی را با چالش‌های جدی مواجه کرده ، بلکه جایگاه جهانی ایالات متحده را نیز زیر سؤال برده است. این تغییر رویکرد، نه‌تنها برای متحدان سنتی آمریکا، بلکه برای کل نظام بین‌الملل، پیامدهای عمیقی به همراه خواهد داشت. اکنون سؤال این است که آیا این روند با پایان دوران ترامپ تغییر خواهد کرد یا اینکه این تغییرات، نشانه‌ آغاز تحولی بزرگ‌تر در سیاست خارجی ایالات متحده است؟ پاسخ به این پرسش، آینده‌ نظم بین‌المللی را شکل خواهد داد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه