امام خمینی(ره) و ایستادگی پای رأی مردم

انقلاب اسلامی ایران و چالش دیکتاتوری؛ تبیین تفاوت‌های نظام مردم‌سالاری دینی و استبداد

امام خمینی(ره) و ایستادگی پای رأی مردم

مرتضی ترابی  


مردم‌سالاری دینی یکی از اصول اساسی انقلاب اسلامی ایران است که در آن از سویی «میزان رأی ملت است» و از سویی دیگر «ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله(ص) است» یا به تعبیر قانون اساسی، از یک زوایه دولت موظف است همه امکانات خود را برای «مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش» به کار برد (اصل سوم) و در زاویه دیگر، قوای حاکم کشور «زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت» اعمال می‌شود. (اصل 57) بنابراین شباهت ظاهری ولایت مطلقه فقیه با دیکتاتوری ایجاب می‌کند به تفاوت‌های این دو پرداخته شود و همچنین شباهت نظام‌های دموکراتیک و پارلمانی با نظریه مردم‌سالاری دینی در تعیین‌کننده بودن نقش مردم در سرنوشت سیاسی و... خود اقتضا دارد به محورهایی که موجب تمایز میان این دو می‌شوند اشاره شود. 
در یادداشت قبل به برخی تفاوت‌های نظام‌های خودکامه و ولایت فقیه پرداختیم و سه تفاوت (رعایت مصالح اجتماعی، تقیید به تقوا، عدالت و شجاعت) را توضیح دادیم. در این یادداشت به دیگر تفاوت‌های ولایت فقیه با نظام‌های دسپوتیسم می‌پردازیم. 
توجه به نقش مردم: مقبولیت مردمی و نقش مردم، در نظام‌های استبدادی عملاً نادیده گرفته می‌شود، در حالی که ولایت فقیه مبتنی بر همان جمله امیرالمؤمنین(ع) است که وقتی با هجوم مردم برای بیعت مواجه شد، فرمود: «لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا»؛ به این مضمون که اگر بار امانت الهی برعهده‌ام نبود و این جمعیت برای بیعت به میدان نیامده بود، عطای این امر را به لقایش می‌فروختم. چقدر این سخن حضرت امام(ره) که در بدو ورود به ایران فرمود: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم» (صحیفه امام، ج6، ص16) به این جملات الهی امیرالمؤمنین(ع) در شروع حکومت شبیه است. کشف ولی‌فقیه در جمهوری اسلامی، مطابق قانون اساسی از شئون نمایندگان مردم در مجلس خبرگان رهبری است. خبرگان، ولی‌فقیه را کشف می‌کنند، نه انتخاب، اما توجه به مقبولیت مردمی در این نظام کشفی امری انکارنشدنی است، به‌خصوص در مقایسه با نظام‌های دیکتاتوری سابق در ایران که عمدتاً با «کودتا»، «شورش قبیلگی» یا «دست بیگانه» به قدرت رسیده‌ بودند. این برایند کشفی که مقبولیت مردمی در آن لحاظ شده است، آنجا خود را نمایان می‌کند که ولی فقیه برای حفاظت و حراست از نظر مردم در سال 1388 ذره‌ای کوتاه نمی‌آیند و با پشتوانه مردم در 9 دی بساط فتنه‌گران را جمع می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «در امر انتخابات مُرّ قانون باید عمل بشود؛ مُرّ قانون باید عمل بشود. نتیجه‌ انتخابات ملت هرچه شد، این معتبر است، این قانون است. بنده در انتخابات‌ها دخالت نمی‌کنم؛ هیچ‌وقت به مردم نگفته‌ام و نمی‌گویم این کس را انتخاب کنید، آن کس را انتخاب نکنید. فقط یک جا بنده دخالت می‌کنم و آن جایی است که کسانی بخواهند در مقابل رأی مردم و انتخاب مردم بایستند و با مزاحمت در مقابل رأی مردم، رأی مردم را بشکنند. هرکس بخواهد با نتیجه‌ آرای ملت دربیفتد، بنده در مقابلش می‌ایستم». (1396/1/1)
نحوه عزل: در نظامات مختلف استبدادی اساساً ابزار نظارتی بیرونی و درونی پرقوتی برای عزل وجود ندارد در سایر نظام‌ها هم تا سیری قانونی از دالان بروکراسی طی نشود، شخص در مقام حاکمیت باقی خواهد بود و می‌تواند از اختیارات قانونی خود استفاده کند، اما در مردم‌سالاری دینی گرچه در مقام اجرا و اثبات، طی مراحل قانونی برای عزل امری ناگزیر است، اما صرفاً جنبه کشفی دارد و شخص فقیه در صورت فاقد شدن تنها یک شرط از شروط مشروعیت، خودبه‌خود از ولایت ساقط است و نیاز به عزل ندارد بلکه به محض فقدان یکی از آن شروط، از مقام خود منعزل خواهد بود و هرگونه اعمال ولایت توسط او مشروعیت نخواهد داشت. 
تفاوت‌های دانشی و بینشی: یکی از شروط اساسی که شاید بتوان آن را مهم‌ترین شرط مشروعیت فقیه دانست، امر «فقاهت» است. اساساً ولایت فقیه در منظومه فکری امامین انقلاب «ولایت فقه» بوده و فقه، تئوری اداره جامعه از گهواره تا گور است. «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است؛ حکومت نشان‌دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است». (صحیفه امام، ج21، ص289) شرط دانشی ولایت فقیه به فقه منحصر نمی‌شود و فقیه باید برای اداره جامعه آگاهی و فراست کافی داشته باشد. امام(ره) در این زمینه می‌فرمایند: «مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی‌کنم. آشنایی به روش برخورد با حیله‌ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست‌ها و حتی سیاسیون و فرمول‌های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه‌داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می‌کنند، از ویژگی‌های یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد». (همان)

برچسب ها :
ارسال دیدگاه