شاگرد زرنگ‌های زنگ سوم!  

۸ نبرد و ۸ چهره زیر ذره‌بین قدس

شاگرد زرنگ‌های زنگ سوم!  

در ایستگاه مه آلود لیگ که ترانه‌ها بر لبان فاتحان نشست و زنگ‌ها زیر گوش مغلوبان به صدا درآمد، مردانی مسلح در نقش برگ‌های برنده از جنگی 90 دقیقه‌ای سربلند برگشتند و مرزهای خوشبختی را درنوردیدند. توپچی‌هایی با جیب‌های پر از گلوله، که مخمل سبز را به آتش کشیدند و زیر برگه روسفیدی ارتش‌های خودی را پاراف کردند.عیان کردن نیم رخ از سیمای شاگرد زرنگ های زنگ سوم در «قدس» پنجره‌های ابهام و ایهام را به روی راهبندان سرسام آور خیابان لیگ می‌بندد. 


 کاوه رضایی
از رویال شارلروا تا پل خواجو چهار سال آزگار راه بود. فوروارد از یاد رفته برای آنکه جشن تولد دوباره خود را برگزار کند، یک تنه تکلیف شمس آذر را یکسره کرد تا نام کاوه رضایی در ایستگاه اضطراب گوش ها را پر کند. تعداد جمعه‌ها برای کاوه  از روزهای دیگر بیشتر است، وقتی این‌گونه همای سعادت را بر شانه‌هایش می‌نشاند و به مهره مار موسیو مورایس بدل می شود تا پای نیکبختی  به اتراقگاه سپاهان باز شود. تولد دوباره‌ات مبارک پسر! 

امید نورافکن
مدافع چپ، هافبک دفاعی و هافبک هجومی. آچار فرانسه انزلی چی‌ها در ادامه اکران توفانی خود، این‌بار پل‌های وصل شدن به قلعه اردکانی‌ها را با هنر خود ساخت و به لطف پاس‌های تودر کاری کرد که سیاحان و صیادان در غروب بندر هلهله کنند.امید در بیست‌وهفت سالگی به اوج پختگی رسیده و بعید نیست با استارت دوباره لیگ، همچنان نقش اول را در فیلم رستگاری قوی سپید ایفا کند. تابستان در ساق‌های ناوی برنا افول نمی‌کند تا مازیار از کنار خط برای شاگرد بافراست خود مدام کف بزند. 

اوستون اورونوف
وقتی بازی گره خورد و نفس در سینه‌ها حبس شد، تفنگدار ازبک در پلک به‌هم‌زدنی فرار کرد تا استارت انفجاری‌اش منتج به خوشباشی قرمزها شود. عبور از دیوارهای بلند فولادسازان برای مردی که بارها در دستمالی کوچک، جنوبی‌ها را حیران کرد، صعب و سخت نبود. آن شب گاریدو روی سبیل تقدیر نقاره زد، وقتی اورونوف ترسی نه چندان خفیف را بر تن حریفِ نگون بخت انداخت و بی هیچ حیلتی قفس‌های توری را شعله‌ور کرد. 

گوستاوو واگنین
جادوی پسر سائوپولو ذرات شادی را در قائمشهر پخش و وینگر خوش تکنیک «وطنی» را به سکوتی ممتد دعوت کرد، وقتی در دهانه دروازه نساجی تیرخلاص را زد. برای کماندو تیزچنگی که روزگاری در لچه به سیم آخر می زد، رد شدن از خاکریز نه چندان بلند مازنی‌ها کار شاقی نبود.او سه امتیاز شیرین تر از حبه قند به حساب گل گهر واریز کرد و در آغوش مهدی تارتار به شادکام ترین موجود دنیا بدل شد. به همین سادگی! 

امیر حسین حسین زاده
آرپیجی‌های دهشتناک هافبک فانتزیست در شهر قدس کاری کرد که پسران مهدی رحمتی با یک بغل گل و یک جهان حسرت به رختکن بروند. بازی‌ساز کاربلد در شب آتش‌بازی تراکتور دو بار پاگشایی کرد و دست از سر سیم خاردارهای هوادار برنداشت تا ثابت کند در آستانه بیست‌وسه سالگی به دوران اوج خویش رسیده است. امیر حسین در ترافیک ستاره‌ها حالا به چشم و چراغ فرمانده‌ای به نام دراگان اسکوچیچ بدل شده است. 

احمد گوهری
برای خراب کردن رکورد یک‌ساله آبی‌ها یک احمد گوهری با پنجه‌های چسبناک کافی بود. پسر کبودرآهنگ آن‌سوتر از کارون با سیوها و پروازهای خود، بلانکو و دیگر پرندگان لاجوردی را به قفس تبعید کرد تا میودراگ بوژوویچ به سنگربان بالابلند خود بنازد و دست پر فولادآره‌نا را ترک کند. در ملاقاتی که استقلال خوزستان با ضربه ایستگاهی تیوی بیفوما پشت دست شاگردان نکونام را داغ گذاشت، این گوهری بود که به گوهر شب چراغ اردوگاه جنوبی‌ها بدل شد. قفس‌بانی که در نور زردِ کم رنگ، پررنگ ترین نقش را ایفا کرد و بی هوا از پلکان ماه بالا رفت. چه سرنوشتی! 

کوین بولی
در هفته درخشش خارجی‌ها، زغال سنگِ اعماق ساحل عاج نیز با ضربه‌ای متبحرانه، گاندوها را به مسلخ فرستاد تا خیبر پیش چشم دوآتشه‌هایش زمینگیر نشود و شکست را با مساوی معاوضه کند. مدافع میانی  خرم آبادی‌ها در حوالی فلک الافلاک جور مهاجمان گل نزن را کشید و کارد را در اپیزودهای واپسین، بر استخوان ذوبی‌ها فرود آورد. اشک شوق توپچی  سی‌وسه‌ساله در حلقه شادی لرها نشان داد غریبه دل نازک از گریه کردن کوتاه نمی‌آید! 

عیسی مرادی
شکارچی فصل پیش شمس آذر، رفسنجان را با گل‌هایش به ابرها الصاق کرد و فرامین تاکتیکی محرم نویدکیا را 
مو به مو در کارزار اجرا کرد تا با ردای مهاجم مس، اراکی‌ها را به خاموش‌ترین سیاره بفرستد. شم گلزنی عیسی به حدی بود که هر گاه پا به توپ شد، شیرازه آلومینیوم از هم پاشید تا پس از آخرین سوت قاضی‌القضات میدان، مهاجم جوان دست در گردن یاران از خواب‌ها عبور کند و سوگلی کویرنشینان لقب بگیرد.

خبرنگار: امید مافی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه