روایت فرزند شهید مدافع سلامت بیمارستان رضوی «دکتر احمد خسروی خراشاد» از والدینش
سوگندنامهای با دو امضا
«دکتر احمد خسروی خراشاد» پزشک متخصص داخلی بیمارستان فوق تخصصی رضوی مشهد در تاریخ ۱۵ مردادماه سال۱۳۹۹ در سن حدود ۷۰ سالگی و در جریان خدمت به هموطنان و درمان بیماران مبتلا به بیماری کووید۱۹، جان خود را به علت ابتلا به بیماری کرونا از دست داد و به مقام شامخ «شهید مدافع سلامت» نائل آمد.بخشهایی از گفتوگو با دختر شهید، خانم «مریمطلا خسروی خراشاد» را بخوانید که از خصوصیات اخلاقی و همراهی مادر و پدرش گفته است.
دستخط ۴۵ ساله
در بین لوازم و یادگاریهای باقی مانده از پدرم، دستخطی از او مربوط به ۴۵سال پیش وجود دارد که خطاب به خواهرزادهشان درباره انتخاب رشته تحصیلی نوشتهاند. این دستنوشته به خوبی نشان میدهد نگاه ایشان به حرفه پزشکی و مسئولیتهایش چگونه بوده است: «در مورد انتخاب رشته پزشکی این را بدان که باید یک عمر خود را وقف مردم کنی... این رشته فارغالتحصیلی ندارد و تا آخر عمر باید مطالعه کنی و تجربههای بیشتری بیاموزی...».
از دوران طفولیت و نوجوانی یادم هست پدرم چه وقتی در منزل بود یا کشیک بیمارستان، اگر شب یا نیمهشبی برای شخصی یا یک بیمار خاصی مشکلی پیش میآمد به سرعت خودش را به بالین بیمار و شخص نیازمند کمک میرساند و هر کاری از دستش برمیآمد خالصانه انجام میداد. حتی در مراسم و میهمانیهای خانوادگی که بودیم اگر برای بیماری مشکلی پیش میآمد، ایشان رسیدگی میکرد و خودش تا پایان پیگیر مشکلات بیمار بود. با وجود اینکه برای ادامه تحصیل بورسیههای تحصیلی مختلفی از کشورهای ژاپن، کانادا و... برایشان قابل دسترسی و آماده بود، اما ترجیح دادند بمانند و به قول خودشان به مردم کشورشان خدمت کنند. با شیوع کرونا چون ایشان حدود ۷۰ سال سن داشتند کسی انتظار نداشت که در وسط میدان و خط مقدم مبارزه با کرونا حضور داشته باشند اما میگفتند باید به کمک بیماران کرونایی بروم تا شاگردانم نترسند و پشت سر من به میدان کمک به بیماران و مبارزه با کرونا بیایند. برای همین جزو نخستین پزشکان و افرادی بودند که داوطلبانه به سازمان نظام پزشکی و مدیریت کنترل بحران کرونا اعلام آمادگی کردند.
درسهایی که آموختم
مادرم دارای تحصیلات دانشگاهی در رشته پرستاری است و مدتی هم در سالیان قبل در بخشICU بیمارستان به عنوان پرستار خدمت کرده است. در همه سالهایی که پدر به مناطق محروم و کمبرخوردار استان سیستان و بلوچستان رفتند مادرم به عنوان یک همسر وفادار و با اطمینان و اعتماد به پدرم، صادقانه در کنار او بود و او را در کارها و خدماتش همراهی کرد. اصلاً انگار که مادرم هم پای سوگندنامه پزشکی پدرم را امضا کرده بود و خودش را با تمام وجود پایبند و وفادار به این سوگندنامه میدانست. من از مادرم درس استقامت در زندگی یاد گرفتم، اینکه انسان بتواند روحیه و انرژی و توان خودش را در لحظات و شرایط مختلف زندگی حفظ کند. از پدر و مادرم درس «کنار هم بودن» و «همراه هم بودن» را یاد گرفتم و این خیلی برایم مهم بود که شریک زندگی باید شریک خوشیها و سختیهای همسر خود در شرایط گوناگون باشد و او را تنها نگذارد.
در حرم مطهر امام رضا(ع) به پدر شهیدم نزدیکترم
پدرم به عنوان پزشک بیمارستان فوق تخصصی رضوی تا آخرین لحظه عمرش به بیماران این بیمارستان که وابسته به تشکیلات بارگاه مقدس حضرت امام رضا(ع) است صادقانه خدمت کرد و سرانجام جانش را دراین راه از دست داد. من ایشان را «خادم سپیدپوش» حضرت امام رضا(ع) میدانم.
هنگام شهادت پدرم در مردادماه ۹۹، به علت شرایط کرونایی و رعایت موازین بهداشتی، امکان طواف و دفن ایشان در حرم مطهر امام رضا(ع) فراهم نشد اما با وجود این هر وقت میخواهم به پدرم بیشتر نزدیک شوم به حرم امام هشتم(ع) میروم و در هنگام زیارت احساس میکنم که ایشان در حرم مطهر کنار من حضور دارند... یعنی حضور معنوی پدر را حس میکنم.
پدرم همیشه اعتقاد داشت که انسان در این دنیا، با خدمت صادقانه میتواند رضایت خداوند و خشنودی حضرات معصومین(ع) را بدست بیاورد. ما هم بر اساس تربیت و راهنماییهای پدرم و صفا و صداقت نیتش، به همین باور و اعتقاد رسیده بودیم و اینکه پدرمان در طول عمرش فرصت خدمت به تشکیلات امام رضا(ع) را پیدا کرده و دعای خیر و رضایت مردم و بیماران پشت سرش هست، خیلی حس زیبا و وصفناپذیری در زندگی خانوادگی ما به وجود آورده است. هنوز بیماران سابق پدرم با ما تماس میگیرند و از او به خوبی و بزرگی یاد میکنند. این یعنی شهدا واقعاً زندهاند... پدرم و امثال ایشان فراموششدنی نیستند.