فرق سبک زندگی با مهارت زندگی
حجتالاسلام دکتر سعید مهدوی کنی
متأسفانه بعضاً مفهوم «سبک زندگی» را با چند مفهوم نزدیک به آن مثل فرهنگ، اخلاق، روش و مهارتهای زندگی هممعنی گرفته و یکسان به کار میبرند. حجم بالایی از مطالب معارف اسلامی توصیههایی است برای بهزیستی و بهتر زندگی کردن مثلاً دروغ نگویید، غیبت نکنید، محبت کنید یا چگونه دوستان بیشتری داشته باشیم، چگونه از فضای کوچک آپارتمانمان استفاده بهینه کنیم و بسیاری از اینها جنبه اخلاقی دارد یا در حوزه مهارتهای زندگی است اما اینها هیچ کدام سبک زندگی به معنی دقیق و کامل نیست. پس سبک زندگی را چه چیزی قرار بدهیم که بتوانیم به توسعه حوزه مفاهیم خودمان کمک کنیم؟
باید ادبیاتمان را توسعه بدهیم، نه اینکه بگوییم این کلمه همانی است که پیشتر هم داشتیم و فقط عبارتش را امروزی و شیکتر کردهایم! برای این کار پیشنهاد من این است که از همین ترکیبِ «سبک زندگی» کمک بگیریم. واژه «لایفاستایل» که ریشه در ادبیات مدرن غربی دارد، هم کاربردی روزمره و ژورنالیستی دارد و هم تعبیری در علوم اجتماعی (فلسفه حیاتگرا، زیباییشناسی، مصرفگرایی، هویت و تمایزخواهی، تحقق خود و...) است، ولی مثل خیلی از چیزهای دیگری که ما از غرب یاد گرفتهایم و آوردهایم، میشود از آن گرتهبرداری و آن را در فرهنگ خودمان بازتعریف کرد.برداشت من از مفهوم سبک زندگی در علوم اجتماعی این است که سبک زندگی «الگوی کنشهای مرجّح است یا کنشهای مرجّحی که دارای الگو است» پس بنا به این تعبیر، سبک زندگی دو ویژگی اصلی دارد: یکی داشتن الگو و سبک و دوم اینکه در این کنشها نوعی ترجیح وجود دارد. به عبارتی مردم بسیاری از رفتارها را بر حسب اجبار یا عادت انجام میدهند، اما بخشی از رفتارهایشان از سر انتخاب و ترجیح است. این انتخابها به باورها و سلیقههای افراد برمیگردد و در نتیجه با هم تناسب و ربط دارد. یا دستکم هر دسته از رفتارهای ناشی از ترجیحات در حوزه خود با هم تناسب دارد و از این مناسبات میشود الگو یا الگوهایی استخراج کرد. این مناسبات یا الگومندی همان سبک زندگی است. بر اساس آنچه گفتیم آیا ترکیب «سبک زندگی دینی» ترکیبی درست و بامعنی است یا نه؟ پاسخ مثبت است. سبک زندگی دینی سبکی است که الگوهای مطرح در آن از ترجیحات دینی یا مبتنی بر مبانی دینی به وجود آمده است.