موعظه
مرد آخر بين، مبارک بندهای است
آیتالله حائری شیرازی
مطالعه عاقبت امور، زمينه تقواست. انسان برای هر چيزی بايد ببيند عاقبتش چه خواهد بود و آخرش چه میشود. چهبسا مسائلی در نظر اول به چشم انسان زيبا تلقی شود ولی وقتی از خودش میپرسد آخرشچه خواهد شد، آنجا میبيند كه نه، آخرش تلخ است و آن را رد میكند. «مرد آخر بين مبارک بندهای است». برای اينكه انسان بر هوای خودش غلبه كند بايد خود را مورد سؤال قرار دهد؛ خب اين كار را كردی آخرش و بعدش چه میشود؟ اين را ميكنی كه چه بشود؟ نهايتش را ببين! آنهایی كه نهايت را نگاه میكنند تشخيص زشت از زيبا و خير از شر برايشان آسان میشود و چيزی را كه يک خير و لطف امروزی است ولی عواقب سوئی در آينده دارد مرتكب نخواهند شد. هنگامی كه مثلاً كسی به شما سيگار تعارف میكند فكر میكنی قبول كنی يا نكنی؟ باید آخرش را نگاه كنی كه اگر سيگاری شدی چه میشود؟ يک روز سيگار نبود چه میكنی؟
من خودم در زندان ديدم فردی بعضی چيزها را خوب تحمل میكرد ولی از توی سلول پاسبان را صدا زد و با لحن عاجزانهای گفت: «سركار، میتوانی يک نخ سيگار به من برسانی؟» خب چرا؟ خدا كه تو را «آزاد» كرده چرا خودت را اسير كنی؟ آن كسی كه وقتی به او سيگار تعارف میكنند برای اينكه نمیتواند آخرش را حدس بزند قبول میكند، خود را رفته رفته اسير «سيگار» میسازد.
او كه قبلاً آزاد بود چون «نمیتواند» عاقبت آن را تشخيص دهد، به عواقب آن دچار خواهد شد، در صف سيگار خواهد ايستاد و به ذلتهای بعدی تن خواهد داد. آخر آن را ببين و اين اولش را قبول نكن، اگر در تمام جاهایی كه انسان هوای نفسش را تعقيب میكند ذلت آخرش را، ضعفش را، كمشخصيت شدنش را و تزلزلش را ببيند ديگر ترک میكند. در قرآن اينطور بيان میشود:
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِينَ. اين از اخبار غيب است كه پیش از آنكه ما به تو وحی كنيم تو و قومت هيچ از آن آگاه نبوديد، پس تو در اطاعت حق راه صبر پيش گير كه عاقبت اهل تقوا نيكوست. يعنی متقی عاقبتانديش است و بنابراین عاقبت نیکو نيز نصيب متقی است.
عاقبت از ریشه «عقب» است. عقب به معنی اولاد است كه كسی از خود بهجای ميگذارد. عرب به كسی كه اولاد ندارد ميگويد (و لم يعقب) «بدون فرزند»، يعنی اينها كارشان فرزند ندارد، عقيم است. متقی است كه كارش زاينده است، «مولود» و «عقبه» دارد.
من خودم در زندان ديدم فردی بعضی چيزها را خوب تحمل میكرد ولی از توی سلول پاسبان را صدا زد و با لحن عاجزانهای گفت: «سركار، میتوانی يک نخ سيگار به من برسانی؟» خب چرا؟ خدا كه تو را «آزاد» كرده چرا خودت را اسير كنی؟ آن كسی كه وقتی به او سيگار تعارف میكنند برای اينكه نمیتواند آخرش را حدس بزند قبول میكند، خود را رفته رفته اسير «سيگار» میسازد.
او كه قبلاً آزاد بود چون «نمیتواند» عاقبت آن را تشخيص دهد، به عواقب آن دچار خواهد شد، در صف سيگار خواهد ايستاد و به ذلتهای بعدی تن خواهد داد. آخر آن را ببين و اين اولش را قبول نكن، اگر در تمام جاهایی كه انسان هوای نفسش را تعقيب میكند ذلت آخرش را، ضعفش را، كمشخصيت شدنش را و تزلزلش را ببيند ديگر ترک میكند. در قرآن اينطور بيان میشود:
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِينَ. اين از اخبار غيب است كه پیش از آنكه ما به تو وحی كنيم تو و قومت هيچ از آن آگاه نبوديد، پس تو در اطاعت حق راه صبر پيش گير كه عاقبت اهل تقوا نيكوست. يعنی متقی عاقبتانديش است و بنابراین عاقبت نیکو نيز نصيب متقی است.
عاقبت از ریشه «عقب» است. عقب به معنی اولاد است كه كسی از خود بهجای ميگذارد. عرب به كسی كه اولاد ندارد ميگويد (و لم يعقب) «بدون فرزند»، يعنی اينها كارشان فرزند ندارد، عقيم است. متقی است كه كارش زاينده است، «مولود» و «عقبه» دارد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
شمیم مهر رضوی در زندان زنان
-
شهدای واقعه مسجد گوهرشاد کجا دفن شدند؟
-
اولینهای مطبوعات بانوان در گنجینه اسناد آستان قدس رضوی
-
به عشق علی (ع)
-
غم، باهوش است
-
مرد آخر بين، مبارک بندهای است
-
عملیات ساخت کتابخانه حرم مطهر علوی به پایان رسید
-
حضور در خانه حراست از جامعه
-
مدیریت جهادی از منظر رهبر انقلاب
-
کتاب « فاطمه (س) مثل یاس بود» رونمایی شد