خاک بر سر کرونا!
رقیه توسلی
دنبال کرایه میگردم توی کیف، که دفترچه زردرنگ میافتد بیرون. چند وقتی است همین طور بیکار و عاطل مانده آنجا. یک زمانی این دفترچه برای خودش بروبیایی داشت، همهکاره بود و وزیر دست راستم محسوب میشد.
ذوق زده، وارسیاش میکنم ... نصف برگههایش خالیاند... ای خاک بر سر کرونا که سبب شده وزیرم به این روز بیفتد!
حس میکنم نامهای از گذشته پُست شده به آدرسم. دلم برای کلی اسم که آنجاست تنگ میشود، برای یک عالم کار نکرده و البته که باد میافتد به غبغبم بابت برنامهریزیهایی که حالا دیگر به سرانجام رساندمشان و خط خوردهاند.
در یک صفحه قیمت چند قلم کالا را نوشتهام و زیرش جمع کلشان را درآوردهام. مبلغ کل، عجیب است. ارقام هم. اگر اشتباه نکنم مال سال 98 باشد. قیمت مایع و صابون و زعفران و بلوز و برنج و چای است. سرم را میخارانم و ماسک را جابهجا میکنم!
جلوتر میرسم به اسم «ماریا کاملیان». چند بار با خودم اسم و فامیل و شمارهاش را تکرار میکنم. چیزی خاطرم نمیآید.
از اتوبوس که پیاده میشوم، یکباره همه چیز یادم میآید... باورش سخت است. واقعاً از کلاس نصفهنیمه فرانسهمان دو سال گذشته!؟ دو سال میشود سراغی از هم نگرفتیم!؟ شماره ماریا را میگیرم. دومین بار برمیدارد. میخواهم کمی اذیتش کنم که میشنوم آقایی پشت گوشی است. پنج دقیقه بعد که موبایل را قطع میکنم ماسک را برمیدارم. فکر میکنم پرت شدهام وسط خوزستان و شرجیترین روزش. مچاله، شوک، قمصور قمصور.
پدر محترمش میگفت ماریا را دو سال میشود که از دست دادهاند. همان بحبوحه اولین پیک. میگفت دخترک نازنینش آسم حاد داشته. دو بار گفت؛ الهی داغ جوان نبیند خانهای... .
سنجاق
سریعالحساب باشیم. خداوند «أَسْرَعُ الْحاسِبین» است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
اقبال جهان اسلام به استارتآپهای قرآنی
-
دانشمند عاشق امام رضا (ع)
-
زندگی مشترک جای رقابت نیست
-
خاک بر سر کرونا!
-
سکههای 2 هزار ساله چینی
-
مهــرِ مادرانه 5 هزار خادم و خادمیار
-
همایش ملی بزرگداشت آیتالله شیخ محمد کوهستانی در مشهد برگزار میشود
-
نقش معنویت در امید به زندگی
-
مسجدی که با اطعام ۱۴هزار نفری به استقبال غدیر میرود
-
غفلت از سعه صدری که امثال دکتر بهشتیها داشتند