تحلیلی برتغییر راهبرد رژیم صهیونیستی در قبال ایران با توجه به عملیات تروریستی اخیر
اندیشکدههای اسرائیلی و تئوریزه کردن منطق ترور
در پی تحرکات اخیر رژیم صهیونیستی (از بمباران پر حجم و هدفمند مناطقی در جنوب سوریه تا به شهادت رساندن سردار صیاد خدایی از مدافعان حرم و از اعضای نیروی قدس انقلاب اسلامی که در سوریه فعال بوده است) باید تحلیل دقیقی از تغییر استراتژیهای نیروهای استکبار در منطقه و به خصوص رژیم صهیونیستی داشته باشیم، چراکه تحولات جدیدی در راهبردهای امنیتی و نظامی این رژیم در حال رخ دادن است.
مؤسسه صهیونیستی استراتژی و امنیت اسرائیل در مقالهای با عنوان «کمپین خنثی کردن استراتژی ایران» که توسط چند تحلیلگر و استراتژیست نظامی و امنیتی ازجمله پروفسور گابی سیبونی و یوال بازاک از افسران لشکر گالیله در ارتش اسرائیل منتشر شد حاوی نکات قابل تأملی است که باید توسط استراتژیستها و تحلیلگران ایرانی مورد توجه قرار گیرد. چراکه چنین رویکردهای تهاجمی در داخل دکترین نظامی اسرائیل نفوذ کرده است و تغییرات چشمگیری را در آینده در راهبردهای امنیتی و استراتژیک این رژیم شاهد خواهیم بود.
استراتژی کنونی اسرائیل
راهبرد متعارف اسرائیل مبتنی بر رویکرد مستقیم است. این استراتژی معتقد است لازم است «سر مار را برید». برای انجام این کار، اسرائیل منابع عظیمی را اعم از نیروی هوایی و قابلیتهای اطلاعاتی خود برای مقابله با دشمنان «دایره سوم» (مثلاً ایران) بهکار میگیرد. با این حال، انجام این کار، اسرائیل را در مقابل حلقه اول (دشمنان واقع در مرزهای اسرائیل) که مبتنی بر توانایی عملیاتی نیروهای زمینی است، تضعیف میکند و با توسعه این روندها، توانایی ایران برای بازدارندگی اسرائیل از اقدام، هم در مورد موضوع هستهای و هم با توجه به پایگاههایعملیاتی ایران که در حلقه اول قرار دارند، موثرتر میشود. از نظر تحلیلگران صهیونیستی این وضعیت باید کاملاً تغییر کند.
در این نگاه تضعیف استراتژی رژیم ایران مستلزم آن است که اسرائیل به پایگاههای خط مقدم ایران در دایره اول با قدرت و فرکانس کافی حمله کند تا از توانایی پایگاهها برای سازماندهی مجدد و بازسازی ممانعت بهعمل آورد و آنها را برای همیشه تضعیف کند. اینها باید به اهداف اصلی استراتژی اسرائیل تبدیل شوند.
راهبرد تهاجمی جدیدی که پیش روی اسرائیل قرار دارد دو سطح دارد: اول یک جنگ تمامعیار با هدف تسخیر نوار غزه و لبنان و نابودی هسته اصلی نیروهای نظامی حماس و حزب الله است. بدیهی است که این رویکرد دارای پیامدهای گستردهای است. دوم راهبردی که هسته اصلی آن بهرهبرداری از هر فرصت برای تضعیف نیروهای محور مقاومت است. برای این منظور، اسرائیل باید تلاشهای خود را بر مبارزات کوتاه و محدود در اولین دایره تهدید متمرکز کند. اسرائیل میتواند از مزیت آشکار ارتشهای متعارف نسبت به سازمانهای چریکی استفاده کند و در مقابل، از گرفتار شدن در مناطق پرجمعیت شهری
یا نیمهشهری خودداری کند.
راهبرد تهاجمی اسرائیل
در این مقاله اذعان شده است که رویکرد پیشگیرانه اسرائیل علیه ایران و نیروهای نیابتی آن کافی نبوده و در عمل دوران گذار از «رویکرد دفاعی گنبد آهنین» به رویکرد تهاجمی «دیوار آهنین» فرا رسیده است.
استراتژیستهای اسرائیلی معتقدند که جنگ آینده علیه «سازمانهایغیردولتی» خواهد بود و اسرائیل باید خود را برای مقابله با جنگهای نامتقارن آماده کند. منظور از سازمانهای غیردولتی نیز سازمانهایی نظیر حزب الله لبنان و دیگر تشکیلات جبهه مقاومت است.
در این مقاله آمده است: «آخرین لشکرکشیهاعلیه حزب الله، حماس و دیگر سازمانهای تروریستی [گروههای مقاومت] در نوار غزه که در استراتژی منطقهای رژیم ایران نیز نقش دارند، خلأهای جدی را آشکار کرده است. در دکترین اسرائیل پس از چهار دور نبرد در نوار غزه (و چندین دور کوتاهتر)، اسرائیل خود را در میدان اول میبیند و با تهدیداتی مواجه میشود که پیچیدهتر و تهدیدکنندهتر میشوند. از یک سو، ایرانیها به توسعه تهدیدات چریکی و تروریستی خود از طریق نیروهای نیابتی خود ادامه میدهند و از سوی دیگر، پروژه هستهای - هر دو با سرعت سرسامآور- در حال اجراست» در همین حال، اسرائیل به اجرای «کمپین بین جنگها» یا مبارزه در «منطقه خاکستری» ادامه میدهد. این کمپین با هدف بیرون راندن ایرانیها از سوریه و آسیب رساندن به تلاشهای حزبالله برای تسلیح مجدد با تسلیحات پیشرفتهتر، بهطور سیستماتیک، پیوسته و با قدرت کامل اجرا میشود. اگرچه این کمپین موفقیتآمیز تلقی میشود، اما آنچه را که برای تغییر واقعیت استراتژیک مبارزات کلی علیه ایران لازم است، ندارد... رهبری ایران سال 2040 را بهعنوان سالی نامگذاری کرده است که در آن اسرائیل بهعنوان یک کشور وجود نخواهد داشت. برای ایران، واضح است که اسرائیل بهعنوان یک نهاد سیاسی و قدرت نظامی، مانع اصلی در راه تحقق چشمانداز آن است و اساس مناقشه ایران اسرائیل
را تشکیل میدهد».
در بخش دیگری از مقاله آمده است: «در حال حاضر، استراتژی ایران همچنان تدافعی است. در این مرحله، هدف اصلی از سنگرهایی که ساخته است، حفاظت از منافع منطقهای و تهدید اسرائیل از طریق نیروهای نیابتی خود در مرزهای اسرائیل است. این دلیل اصلی آرامش نسبی اسرائیل در چند سال گذشته است. وقتی ایران احساس کند که شرایط مساعد است، با تمرکز حملات بر آنچه که ضعف مرکزی اسرائیل – جامعه خود – میداند، بهسمت حمله خواهد رفت. طرح جنگ ایران برای ایجاد فشار عظیم بر جامعه اسرائیل و تضعیف اعتماد آن و در نهایت به فروپاشی تدریجی آن طراحی شده است. یک جنگ فرسایشی طولانی منجربه تلفات زیادی میشود، روحیه را تضعیف میکند و به یک بحران اجتماعی عمیق در اسرائیل منجر میشود.
راهبرد تهاجمی از نوع سریع و خشن
این استراتژی شامل سهدسته راهکار است: اول نفی هرگونه موفقیت استراتژیک/نظامی دشمن. دوم، از طریق تخریب نیروها و زیرساختهای نظامی، ضربه نظامی وارد کنید. سوم، ایجاد شرایطی برای جلوگیری از بازسازی آنها برای مدت طولانی.
در انتهای این مقاله آمده است: هنگامی که استراتژی دشمن این است که قدرت را در نقطهای جمع کند که بتواند حمله دردناکی را به اسرائیل وارد کند و در نتیجه پایههای امنیت آن را تضعیف کند، اسرائیل به یک راهبرد متقابل برای جلوگیری از این اتفاق نیاز دارد. بهنظر میرسد به صلح و آرامش معتاد شده است، ممکن است متوجه شود که پیش از توفان در آرامش زندگی میکرده است.
این مقاله پیشنهاد میکند که اسرائیل الگوی جدیدی از کمپینها و عملیاتهای کوتاه و محدود، «حملههای استراتژیک» را اتخاذ کند که برای بهرهبرداری از فرصتها برای آسیب رساندن به نیروهای محور شیعی واقع در مرزهای اسرائیل و تضعیف آنها طراحی شده است. تضعیف آنها ممکن است کل راهبرد ایران را که به این نیروها متکی است، تضعیف کند.
خبرنگار: زینب اصغریان
استراتژی کنونی اسرائیل
راهبرد متعارف اسرائیل مبتنی بر رویکرد مستقیم است. این استراتژی معتقد است لازم است «سر مار را برید». برای انجام این کار، اسرائیل منابع عظیمی را اعم از نیروی هوایی و قابلیتهای اطلاعاتی خود برای مقابله با دشمنان «دایره سوم» (مثلاً ایران) بهکار میگیرد. با این حال، انجام این کار، اسرائیل را در مقابل حلقه اول (دشمنان واقع در مرزهای اسرائیل) که مبتنی بر توانایی عملیاتی نیروهای زمینی است، تضعیف میکند و با توسعه این روندها، توانایی ایران برای بازدارندگی اسرائیل از اقدام، هم در مورد موضوع هستهای و هم با توجه به پایگاههایعملیاتی ایران که در حلقه اول قرار دارند، موثرتر میشود. از نظر تحلیلگران صهیونیستی این وضعیت باید کاملاً تغییر کند.
در این نگاه تضعیف استراتژی رژیم ایران مستلزم آن است که اسرائیل به پایگاههای خط مقدم ایران در دایره اول با قدرت و فرکانس کافی حمله کند تا از توانایی پایگاهها برای سازماندهی مجدد و بازسازی ممانعت بهعمل آورد و آنها را برای همیشه تضعیف کند. اینها باید به اهداف اصلی استراتژی اسرائیل تبدیل شوند.
راهبرد تهاجمی جدیدی که پیش روی اسرائیل قرار دارد دو سطح دارد: اول یک جنگ تمامعیار با هدف تسخیر نوار غزه و لبنان و نابودی هسته اصلی نیروهای نظامی حماس و حزب الله است. بدیهی است که این رویکرد دارای پیامدهای گستردهای است. دوم راهبردی که هسته اصلی آن بهرهبرداری از هر فرصت برای تضعیف نیروهای محور مقاومت است. برای این منظور، اسرائیل باید تلاشهای خود را بر مبارزات کوتاه و محدود در اولین دایره تهدید متمرکز کند. اسرائیل میتواند از مزیت آشکار ارتشهای متعارف نسبت به سازمانهای چریکی استفاده کند و در مقابل، از گرفتار شدن در مناطق پرجمعیت شهری
یا نیمهشهری خودداری کند.
راهبرد تهاجمی اسرائیل
در این مقاله اذعان شده است که رویکرد پیشگیرانه اسرائیل علیه ایران و نیروهای نیابتی آن کافی نبوده و در عمل دوران گذار از «رویکرد دفاعی گنبد آهنین» به رویکرد تهاجمی «دیوار آهنین» فرا رسیده است.
استراتژیستهای اسرائیلی معتقدند که جنگ آینده علیه «سازمانهایغیردولتی» خواهد بود و اسرائیل باید خود را برای مقابله با جنگهای نامتقارن آماده کند. منظور از سازمانهای غیردولتی نیز سازمانهایی نظیر حزب الله لبنان و دیگر تشکیلات جبهه مقاومت است.
در این مقاله آمده است: «آخرین لشکرکشیهاعلیه حزب الله، حماس و دیگر سازمانهای تروریستی [گروههای مقاومت] در نوار غزه که در استراتژی منطقهای رژیم ایران نیز نقش دارند، خلأهای جدی را آشکار کرده است. در دکترین اسرائیل پس از چهار دور نبرد در نوار غزه (و چندین دور کوتاهتر)، اسرائیل خود را در میدان اول میبیند و با تهدیداتی مواجه میشود که پیچیدهتر و تهدیدکنندهتر میشوند. از یک سو، ایرانیها به توسعه تهدیدات چریکی و تروریستی خود از طریق نیروهای نیابتی خود ادامه میدهند و از سوی دیگر، پروژه هستهای - هر دو با سرعت سرسامآور- در حال اجراست» در همین حال، اسرائیل به اجرای «کمپین بین جنگها» یا مبارزه در «منطقه خاکستری» ادامه میدهد. این کمپین با هدف بیرون راندن ایرانیها از سوریه و آسیب رساندن به تلاشهای حزبالله برای تسلیح مجدد با تسلیحات پیشرفتهتر، بهطور سیستماتیک، پیوسته و با قدرت کامل اجرا میشود. اگرچه این کمپین موفقیتآمیز تلقی میشود، اما آنچه را که برای تغییر واقعیت استراتژیک مبارزات کلی علیه ایران لازم است، ندارد... رهبری ایران سال 2040 را بهعنوان سالی نامگذاری کرده است که در آن اسرائیل بهعنوان یک کشور وجود نخواهد داشت. برای ایران، واضح است که اسرائیل بهعنوان یک نهاد سیاسی و قدرت نظامی، مانع اصلی در راه تحقق چشمانداز آن است و اساس مناقشه ایران اسرائیل
را تشکیل میدهد».
در بخش دیگری از مقاله آمده است: «در حال حاضر، استراتژی ایران همچنان تدافعی است. در این مرحله، هدف اصلی از سنگرهایی که ساخته است، حفاظت از منافع منطقهای و تهدید اسرائیل از طریق نیروهای نیابتی خود در مرزهای اسرائیل است. این دلیل اصلی آرامش نسبی اسرائیل در چند سال گذشته است. وقتی ایران احساس کند که شرایط مساعد است، با تمرکز حملات بر آنچه که ضعف مرکزی اسرائیل – جامعه خود – میداند، بهسمت حمله خواهد رفت. طرح جنگ ایران برای ایجاد فشار عظیم بر جامعه اسرائیل و تضعیف اعتماد آن و در نهایت به فروپاشی تدریجی آن طراحی شده است. یک جنگ فرسایشی طولانی منجربه تلفات زیادی میشود، روحیه را تضعیف میکند و به یک بحران اجتماعی عمیق در اسرائیل منجر میشود.
راهبرد تهاجمی از نوع سریع و خشن
این استراتژی شامل سهدسته راهکار است: اول نفی هرگونه موفقیت استراتژیک/نظامی دشمن. دوم، از طریق تخریب نیروها و زیرساختهای نظامی، ضربه نظامی وارد کنید. سوم، ایجاد شرایطی برای جلوگیری از بازسازی آنها برای مدت طولانی.
در انتهای این مقاله آمده است: هنگامی که استراتژی دشمن این است که قدرت را در نقطهای جمع کند که بتواند حمله دردناکی را به اسرائیل وارد کند و در نتیجه پایههای امنیت آن را تضعیف کند، اسرائیل به یک راهبرد متقابل برای جلوگیری از این اتفاق نیاز دارد. بهنظر میرسد به صلح و آرامش معتاد شده است، ممکن است متوجه شود که پیش از توفان در آرامش زندگی میکرده است.
این مقاله پیشنهاد میکند که اسرائیل الگوی جدیدی از کمپینها و عملیاتهای کوتاه و محدود، «حملههای استراتژیک» را اتخاذ کند که برای بهرهبرداری از فرصتها برای آسیب رساندن به نیروهای محور شیعی واقع در مرزهای اسرائیل و تضعیف آنها طراحی شده است. تضعیف آنها ممکن است کل راهبرد ایران را که به این نیروها متکی است، تضعیف کند.
خبرنگار: زینب اصغریان
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
اندیشکدههای اسرائیلی و تئوریزه کردن منطق ترور
-
قطار شفافیت در ایستگاه مدیران
-
شهرسازی بساز بفروش پایان مییابد؟
-
چینش علیه چین
-
گزارش شاهدان عینی از مشهدِ 700 سال پیش
-
حلوای مسقط
-
سهم کتابهای درسی از هویتسازی برای دانشآموزان
-
قهرمانی را به حجازی و پورحیدری تقدیم میکنیم
-
روایت خواندنی همسران شهدا از مقاومت خرمشهر