مقدمات تاریخی «روز نکبت»

چگونه غده سرطانی اسرائیل در منطقه خاورمیانه شکل گرفت؟

مقدمات تاریخی «روز نکبت»

محمدحسین نیکبخت

روز 24اردیبهشت سال1327، رژیم اشغالگر قدس رسماً اعلام موجودیت کرد؛ اتفاقی که البته پس از استیلای بریتانیا بر سرزمین فلسطین طی جنگ جهانی اول و در پی آن، صدور سندی مشهور موسوم به «بیانیه بالفور» از سوی دولت انگلیس در سال1917م  قابل پیش‌بینی بود.

 این روز توسط مردم مبارز فلسطین با نام «یوم‌النکبه» (روز نکبت) نام‌گذاری شده؛ اقدامی که از سوی همه مسلمانان موردتأیید قرارگرفته است؛ هرچند سران مرتجع عرب ترجیح می‌دهند به روند سازشکارانه خود دربرابر رژیم صهیونیستی ادامه دهند. «روز نکبت» فرصتی است برای مرور دوباره تاریخ شکل‌گیری رژیم جعلی اسرائیل؛ اینکه صهیونیست‌ها چگونه بر بستر ازهم‌پاشیدگی قلمرو امپراتوری عثمانی که در سال‌های پایانی عمرش به «مرد بیمار اروپا» مشهور بود، سنگ بنای غده سرطانی اسرائیل را گذاشتند.

  ریشه‌های یک تاریخ بی‌ریشه
تاریخ ایجاد این رژیم جعلی که می‌توان آن را «تاریخ نکبت» نامید، برخلاف ادعای صهیونیست‌ها و البته حامیان غربی آن‌ها، نه طولانی است و نه ریشه‌ای دارد. صهیونیست‌ها از همان آغاز فعالیت‌های سیاسی خود در واپسین سال‌های قرن نوزدهم میلادی که به تشکیل کنگره «بال» در سوئیس (سال1897م) انجامید، از یک چالش عمده رنج می‌بردند؛ آن‌ها فاقد پیشینه و اعتبار تاریخی لازم برای جلب نظر یهودیان جهان بودند. تئودور هرتسل، نخستین نظریه‌پرداز آن‌ها، چنان برای شکل دادن به تفکراتش دچار مشکل بود که ناچار به‌جای متون مقدس یهودی، دست به دامن دیدگاه‌های «سیسیل رودز»، از برجسته‌ترین سران استعمار انگلیس در قاره آفریقا شد؛ برای وی نامه نوشت و افکار خود را نه یک دیدگاه نژادی و دینی، بلکه یک تفکر «استعماری» معرفی کرد. به دیگر سخن، صهیونیست‌ها برای استعمار فلسطین پا به آن گذاشتند و آنچه به‌عنوان رویای کشور یهودی مطرح می‌کردند، فقط یک شوی تبلیغاتی بود. آن‌ها با پا گرفتن «آژانس یهود» و شروع تکاپوهای استعماری در فلسطینِ تحت اشغال بریتانیا که اداره آن را «هربرت ساموئل»، یهودی انگلیسی و طرفدار تفکرات صهیونیستی بر عهده داشت، تازه به فکر تاریخ‌سازی افتادند؛ موجی از جعل رویدادهای گذشته در میان نوشته‌های آن‌ها به راه افتاد. کتاب «تاریخ صهیونیسم» که توسط ناحوم سوکولوف، یک صهیونیست لهستانی به رشته تحریر درآمد، تقریباً تمام شخصیت‌های تاریخ دین یهود را به‌نوعی صهیونیست معرفی می‌کرد؛ از یوشع نبی بگیرید تا موسی مونته‌فیوره در قرن نوزدهم و خاندان‌های کلیمی ساکن دمشق و بیت‌المقدس که قرن‌ها در کنار مسلمانان با صلح و آرامش زندگی کرده بودند. سوکولوف را باید یکی از نظریه‌پردازان «روز نکبت» بدانیم؛ او نقشی کلیدی در صدور قرار بالفور داشت و حتی نام «تل‌آویو» را سوکولوف برای این شهرک صهیونیستی که بعدها مرکز فعالیت رژیم جعلی اسرائیل شد، انتخاب کرد؛ هرچند او در سال1936م مُرد و شاهد تحقق «روز نکبت» نشد.

طناب پوسیده‌ای برای یهودیان
جعل تاریخ از سوی این گروه، در دوره‌های بعد و به مناسبت‌های مختلف تکرار شد؛ صهیونیست‌هایی مانند اسحاق شامیر که سابقه همکاری با حکومت هیتلر را برای انتقال یهودیان بدبخت آلمانی به فلسطین داشتند، مدعی بودند مردم فلسطین، یعنی همان‌هایی که قبلاً «اصلاً وجود نداشتند!» با نازی‌ها همکاری می‌کنند و به همین دلیل، حضور صهیونیست‌ها در این سرزمین باید مورد تأیید و حمایت متفقین به‌عنوان جناح پیروز جنگ باشد و البته متفقین و به‌ویژه آمریکایی‌ها، به این رویکرد روی خوش نشان دادند؛ شاید برای اینکه سیل مهاجران یهودی از اروپا به سمت آمریکا متوقف شود؛ دستپخت صهیونیست‌ها برای جذب مهاجران یهودی اروپایی به فلسطین خیلی خوب از آب درنیامده بود و بیش از 90درصد آن‌ها ترجیح می‌دادند با طناب پوسیده صهیونیست‌ها به تهِ چاه نروند. در عراق و ایران که اقلیت‌های یهودی خود را بخشی از کشور محل اقامت خود و تابع آن فرض می‌کردند، صهیونیست‌ها دست به ترور شخصیت‌های مهم مخالف خود و ایجاد جو
 رعب و وحشت زدند. مقتولان عمدتاً از شخصیت‌های علمی و مذهبی یهود بودند. روژه گاردوی در کتاب مشهور خود با نام «تاریخ یک ارتداد» به‌تفصیل درباره این اقدامات سخن گفته است.

گوش و بینی‌های بریده...
با این تبلیغات گسترده، صهیونیست‌ها توانستند جمعیت خود را در فلسطین افزایش دهند. افراد آگاهی نظیر عزالدین قسام که محتوای چنین تحرکاتی را شناخته بودند، دست به قیام مسلحانه علیه انگلیس و صهیونیست‌ها زدند، اما دولت بریتانیا آن‌ها را سرکوب کرد و بسیاری را به شهادت رساند. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، صهیونیست‌ها برای مشروعیت خود، ماجرای هولوکاست را علم کرده بودند، اما در همان حال، هولوکاست واقعی در سرزمین‌های اشغالی در حال شکل گرفتن بود. قتل‌عام «دیر یاسین» با فرماندهی مناخیم بگین که بعدها نخست‌وزیر رژیم جعلی اسرائیل شد، فقط یک نمونه کوچک است. آن‌ها برای ایجاد رعب و وحشت در میان فلسطینی‌ها و وادار کردنشان به ترک خانه و کاشانه، دست به جنایات عجیب‌وغریبی زدند. آنچه «هارون یحیی» در کتاب «مبانی فراماسونری» مورد اشاره قرار داده و تصاویر وحشتناک آن را منتشر کرده، می‌تواند ابعاد این خشونت افسارگسیخته را نشان دهد؛ صهیونیست‌ها همه را می‌کشتند و چند نفر را با بینی و گوش‌بریده به روستاهای بعدی می‌فرستادند تا به بقیه بگویند اگر بمانید، وضع این خواهد بود.

در سایه بی‌تفاوتی‌ها
روز نکبت البته فقط در سایه فعالیت‌های ضدبشری صهیونیست‌ها و حمایت همه‌جانبه غربی‌ها رقم نخورد؛ جهان اسلام هم در خواب غفلتی عمیق قرار داشت. در ایران خودمان، رژیم پهلوی عملاً واکنشی به این اقدام انجام نداد. سفیر ایران در شامات که مسئولیت فعالیت‌های کنسولی در فلسطین را هم در دوره پهلوی اول بر عهده داشت، عین‌الملک هویدا، پدر امیرعباس هویدا (نخست‌وزیر معدوم محمدرضا پهلوی) بود؛ یک بهایی دوآتشه که بیشتر از تهران، به عکا، مقر فعالیت بهاییان چشم داشت. فرقه بهاییت با استعمار انگلیس، پیوندهایی ناگسستنی برقرار کرده بود. عباس افندی سرکرده این فرقه، در سال1917م و همزمان با صدور بیانیه بالفور، به دلیل همکاری با بریتانیا در اشغال فلسطین، از ژنرال آلنبی نشان شوالیه گرفت! طبیعی بود که هویدا در گزارش‌هایش اشاره چندانی به تکاپوهای صهیونیستی در فلسطین تحت اشغال انگلیس نداشت. به قول دکتر علی‌اکبر ولایتی در کتاب «ایران و مسئله فلسطین»، عین‌الملک با سیاستی که اتخاذ کرد، از حساسیت دستگاه دیپلماسی ایران نسبت به قضیه فلسطین به‌شدت کاست و بعدها نیز صهیونیست‌ها از نفوذ بهاییان به دربار رضاشاه و پسرش سود فراوانی بردند. دیگر کشورهای مسلمان نیز وضع بهتری نداشتند؛ خیلی از آن‌ها تازه از زیر یوغ‌استعمار بیرون آمده بودند و حکومت‌های مستقر شده در این کشورها مانند ایران، بیشتر دست‌نشانده استعمار انگلیس و حامی سیاست‌های آن بود. به همین دلیل صهیونیست‌ها با مانعی جدی برای رقم‌زدن روز نکبت روبه‌رو نشدند. اینچنین بود که تاریخ معاصر با نام جعلی رژیم اسرائیل ملوّث شد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه